دو جنگ در سوريه
كريستوفر هيل٭
سوريه درگير دو جنگ است. يكي، بين بشار اسد، رييس جمهور سوريه و گروههاي شورشي مانند ارتش آزاد سوريه است كه ميتوان آن را تنها از طريق يك راهحل ديپلماتيك حل و فصل كرد؛ دقيقا همان راهحلي كه در مذاكرات صلح در وين، توسط طيف گستردهاي از قدرتهاي جهاني و بازيگران منطقهاي دنبال ميشود. دوم جنگي است كه داعش به راه انداخته و يك رويكرد بسيار متفاوت است.
البته، جنگ داعش، همچنين بخشي از يك جنگ داخلي است و با مبارزه عليه بشار اسد در ارتباط است. اما حملات تروريستي وحشيانه داعش در بيروت و پاريس (لازم به ذكر نيست كه آنها رفتار وحشيانه در سوريه و عراق دارند) هيچ جاي بحث نگذاشته كه داعش قابل مذاكره نيست.
با اين حال مطمئنا براي مبارزه عليه داعش، ديپلماسي ضروري است. بيشتر جنگ يك عنصر از ديپلماسي است و گاهي ديپلماسي ميتواند يك عنصر از جنگ باشد. در جنگ عليه داعش، ديپلماسي براي تشكيل يك اتحاد از كشورهايي كه با داعش مبارزه ميكنند، حياتي است.
همه كشورها در اين باره توافق دارند كه داعش هيچ نقش مشروعي در هيچ كجا ندارد. اين تنها يك ماده از ارايه يك جبهه متحد نيست. برخي تلاش ميكنند كه رهبران شيعه عراق را براي ظهور داعش شماتت كنند. داعش تا حد زيادي يك نسخه راديكال از وهابيت، فرقه سني پذيرفته شده توسط پادشاهيهاي خليج فارس مانند عربستان سعودي است.
زمان آن رسيده است كه جهان اسلام سني برخورد قاطعانهتر در برابر اين حركت وحشيانه داشته باشند؛ حركتي كه به عمد يا غير عمد، بذر آن را كاشته است. به اين منظور، عربستان سعودي بايد تصميم بگيرد كه بهتر است خشم خود در برابر حوثي يمن را متوجه داعش كند. هيچ كشوري نميتواند به تنهايي با داعش مبارزه كند، به ويژه زماني كه سنتهاي يك قدرت منطقهاي ثروتمند الهام بخش اين راديكاليسم است و به آن كمك ميكند.
چنانچه بر اين اساس مذاكرات وين درباره جنگ داخلي ميان اسد و مخالفان او، دليل يك خوشبيني محتاطانه است. اين مذاكرات آغاز پايان درگيريهاي سوريه است. به قول وينستون چرچيل، آنها حتي ممكن نيست، اين آغاز را پايان دهند چرا كه حداقل بازيگران زيادي از ايالات متحده و اتحاديه اروپا تا تركيه و عربستان سعودي در اين فرآيند شركت دارند. البته آنها يك گام جدي به سوي يك رويكرد ديپلماتيك بسيار مورد نياز براي حل و فصل درگيريها برداشتهاند. با اين حال برخي نگرانيهاي بالقوه وجود دارد.
براي شروع، در حالي كه انتخابات يك هدف قابل ستايش از مذاكرات است، اما اين نبايد تنها هدف باشد. اقليتهاي زيادي در سوريه هستند كه حق نمايندگي آنها بايد از طريق صندوق راي و به وسيلههاي ديگر، مانند ترتيبات سياسي و نهادهاي قانوني تضمين و محافظت شود. ستون اول دموكراسي ممكن است حكومت اكثريت باشد، اما بدون رعايت حقوق اقليتها، دموكراسي ناپايدار و توخالي است.
يكي ديگر از نگرانيها ناشي از اين اعلاميهاي است كه توسط شركتكنندگان در روند حل و فصل منازعات صادر شده است. اين يك ايده خوب اما فاقد شايستگي لازم است. در رفتار هر يك از جناحهاي سوريه در چهار سال گذشته نشانهاي وجود نداشته كه نشان دهد آنها به صلح تمايل دارند.
اين ماه، بيستمين سالگرد امضاي پيمان ديتون است كه به جنگ بوسني پايان داد. آن گام خطير از طريق يك فرآيند دو مرحلهاي برداشته شد. اول، يك گروه تماس بينالمللي روي يك چارچوب براي صلح به توافق رسيدند. پس از آن، طرفين كه به طور مستقيم در جنگ درگير بودند، به يك توافق در آن چارچوب رسيدند.
شايد اين صدايي در سايه است اما امتحان خود را پس داده است. به جاي گرفتن طرف يكي از اين گروهها كه هر كدام در درگيري، كشته و زخمي شدن هزاران نفر و آوارگي ميليونها نفر سهم دارند، بايد تصميم گرفت اين منازعه را پايان داد. شايد پس از آن، بتوان داعش را شكست داد.
* دستيار رييسجمهور سابق امريكا در آسياي شرقي /
منبع: https: //www. project-syndicate. org