• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3409 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۵ آذر

فريتس لانگ امروز 125 ساله مي‌شود

سيكلوپ به مابوزه مي‌نگرد

  الكساندر اُوانسيان / از همان ثانيه نخست بدون هيچ درنگي، هراسي با ويران‌كننده‌ترين شكل ممكنش آغاز مي‌شود، حروفي دفرمه بر صفحه‌اي سياه «وصيتنامه دكتر مابوزه». موسيقي [هانس آرمان] تهديدگر، كوبنده و پردلهره به گوش‌هاي مخاطب يورش مي‌برد! مخاطب به همراه دوربين فريتس آرنو وانگر كه گويي همان تك‌چشم‌ كاوشگر كارگردان فيلم است وارد دخمه‌اي مي‌شود غرق در فضايي هراس‌انگيز، چرك و خاكستري مملو از وسايل و ابزاري كه بر روي هم تلنبار شده‌اند، همه‌چيز در حال لرزيدن و در مرز فروپاشي است. موسيقي آرام‌آرام از مدار شنيداري مخاطب دور مي‌شود و صداي بم، سنگين و تهديدگر ماشين‌آلات صنعتي چون كوبش قلبي سرد و فلزي نوايي را براي خراش دادن روح و روان مخاطب، كند و دهشتناك با زمختي تمام زمزمه مي‌كند؛ مابوزه، مابوزه، مابوزه، مابوزه، مابوزه، مابوزه! نگاه نافذ فريتس لانگ همچون يك سيكلوپ [غول‌هاي تك‌چشم در اساطير يونان، سرسخت و غيرقابل پيش‌بيني، مسلح به صاعقه و تندر] آرام و كاوشگر در درون دخمه نفوذ مي‌كند هر گوشه آن را براي مخاطب به نمايش مي‌گذارد تا ناگهان سر و كله انسان پيدا مي‌شود، انساني كه خود دست كمي از آن دخمه ندارد، موجودي در آستانه جنون و فروپاشي، آشفته حالي مفلوك و پس از اين معرفي كوتاه و كامل دو شخصيت ديگرش را هم به تماشاگر معرفي مي‌كند. معرفي بدون هيچ ديالوگي صورت مي‌گيرد. ما با يك پانتوميم كاملا حرفه‌اي طرف هستيم. لانگ در همين چند پلان كوتاه دو جبهه خير و شر را از هم متمايز مي‌كند و داستانش را پيش مي‌برد، صداي قلب تپنده در اوج است، صدايي كه اكنون كاملا گوشخراش‌تر شده و تمام فضا و مكان و آدم‌ها را تحت سيطره خود درآورده است. نزاع بين آدم‌هاي دخمه شكل گرفته است و داستان در حال روايت شدن است كه ناگهان لانگ مخاطب را با يك كات هوشمندانه از درون به بيرون دخمه پرتاب مي‌كند، بيرون آفتاب، خيابان! سكوتي محض و سكون، سكوت و سكوني كه خود تشديدكننده فضاي هراس‌انگيز سكانس‌هاي آغازين است و ناگهان يك انفجار مهيب و بلافاصله سياهي كامل بر همه‌چيز چيره مي‌شود! لانگ براي مقدمه وصيتنامه دكتر مابوزه فيلمي كوتاه و صامت را تدارك مي‌بيند، تا مخاطب را بي‌هيچ كلامي و تنها با تصوير با جهان اثرش همسو كند، چند دقيقه آغازين سرشار از افكت‌هاي صوتي گوناگون است كه به درستي به جاي كلام و كلمه نشسته‌اند. اين فقدان ديالوگ به مخاطب كمك مي‌كند تا در ذهن خود براي دو قطب خير و شر در دم ديالوگ خلق كند و در كسري از ثانيه مقدار زيادي ديالوگ به فراخور احوالات مخاطبان خلق مي‌شود، بدون اينكه كمي ديالوگ فرد ديگر را بشنود و اين هيجان و تكاپو، خود در سكوتي كامل متولد مي‌شود و رشد مي‌كند تا كامل شود! نورپردازي- دكور- حركت دقيق دوربين براي ثبت اتفاق و كنش آدم‌هاي دخمه اتمسفري را در راستاي قلمروي لانگ [اكسپرسيونيسم] پديد مي‌آورد؛ ظريف و دقيق كه مخاطب حال حاضر سينما و عادت كرده به وراجي شخصيت‌ها آن را به تمامي مي‌قاپد و با آن هماهنگ مي‌شود و اگر كمي درايت و هوش داشته باشد ارزش سكوت را درك و دريافت خواهد كرد. چيزي كه سينماي امروز آن را به نوعي از مخاطب دزديده است!
فريتس لانگ شخصيت دكتر مابوزه را در سال 1992 براي نخستين‌بار بر پرده سينما حيات مي‌بخشد، بر اساس مخلوقي كه [نوربرت ياك] آن را در رمان خودش پيش‌تر خلق كرده بود. دكتر مابوزه فردي است كه اركان پليد و شبح‌گون جامعه، زيردست و جان‌نثار او هستند. اما اين تنها برگ برنده دكتر مابوزه نيست. نخستين و بزرگ‌ترين توان دكتر مابوزه قدرت مسخ كردن انسان‌ها توسط هيپنوتيزم است. مسخ و سلطه‌ سازوكار او است. تمام افرادي كه به هر طريقي در اين فيلم به هر شكل بتوانند دست به مخالفت با دكتر مابوزه بزنند به فجيع‌ترين شكل ممكن نيست و نابود مي‌شوند. مابوزه دنيايش را بر تباهي و بي‌قانوني استوار كرده است. جهاني سراسر سياه و دوزخي، جهاني شامل تبهكاران، دزدان، فاحشگان، هم‌جنس‌بازان، قماربازان، نوش‌خواران، جهاني سرشار از دسيسه و شرارت و هرج و مرج. در بخش اول اين سه‌گانه (دكتر مابوزه، قمارباز) 1922 لانگ بسيار آگاهانه و ظريف اشاره‌اي به اين عمل دكتر مابوزه، مسخ كارآگاه داستان دارد. مسخي كه توسط خود دكتر مابوزه در لباسي مبدل اتفاق مي‌افتد. همزمان در عالم واقع هيتلر آن شيطان مجسم با ژست‌هاي مختلف تبليغاتي و در لباس به ظاهر فاخر منجي آلمان، آلمان شكست خورده و خفت ديده پس از جنگ اول جهاني در حال نشر سياست‌هايش است.
هيتلر آن عوام فريب بزرگ مسخ كردن را خوب بلد است، اما او آشفته خيالي است تشنه قدرت و انتقام كه خود را در هيات منجي در لباس مبدل به نمايش گذاشته است. لانگ بي‌شك او را در لباس سفيد و بلند آستين تيمارستان متصور بوده است!
10سال از اكران فيلم «دكتر مابوزه، قمارباز» گذشت! اكنون سال 1933 است. هم هيتلر در اوج است و هم لانگ، يك سال پيش‌تر «ام» لانگ اكران عمومي شده بود. باز هم فيلمي زيركانه درباره خطر نازيسم! يوزف گوبلز از همان زمان فريتس لانگ را به چشم يك هنرمند روشن و آگاه به مسائل سياسي و اجتماعي آلمان ديده بود كه بايد مهارش مي‌كرد! دومين بخش از سه‌گانه لانگ با اسم «وصيتنامه دكتر مابوزه» روانه پرده شد. در جبهه هيتلر و نازي‌ها، همزمان با فيلم لانگ، فيلم «پيروزي اراده» اثر «لني ريفنشتال» هم اكران شده بود، كه تاييدي بود عظيم و هوش ربا بر آسماني و خداي‌گون جلوه دادن شخص پيشوا، تاييد تفكر نازيسم و نژاد برتر! اما فيلم كوچك و عميق لانگ خاري بود در چشم سيستم مغزشويي شيطان مجسم رايش سوم و مهر تاييدي بر رد تمام آن تفكرات ماليخوليايي بود. يوزف گوبلز بسيار صريح فيلم لانگ را دريافت و شيطاني‌ترين روش را براي مهار لانگ جوان تدارك ديد. پيشنهاد همه كاره شدن لانگ در صنعت سينماي آلمان و تسلط كامل بر تمام جزييات اعم از اتاق فكر و بخش تكنيكال استوديوي عظيم [ufa] و تمجيد از ساخته‌هاي پيشين لانگ به خصوص متروپليس- نيبلونگنها: زيگفريد و انتقام كريمهيلد. لانگ جوان 48 ساعت براي پاسخگويي فرصت خواست و همان دم كشورش را ترك كرد و وصيتنامه دكتر مابوزه بلافاصله و براي هميشه توقيف شد.
اما لانگ چه كرد كه نازي‌ها چنين بي‌تاب و آشفته شده‌اند؟ نخستين جمله‌اي كه اداي آن به گوش حزب نازي سخت ناموزون آمد، جمله «من دولت هستم» بود كه دكتر معالج مابوزه آن را از جانب دكتر مابوزه نقل قول مي‌كند؛ مابوزه‌اي كه در تيمارستان بستري است. جمله‌اي كه بارها از دهان شيطان مجسم هيتلر براي تمسخر و احمق جلوه دادن ديگر رقبا و احزاب و گروهي كه قدرت حاكم آن زمان را در دست داشتند گفته شده بود، مخاطب در ادامه دكتر مابوزه‌اي را روي تخت تيمارستان مي‌بيند كه مشغول نوشتن خطوطي كج و ناخوانا است كه كم‌كم قابل فهم و رمزگشايي مي‌شود وحاصل كتابي حجيم مي‌شود. هيتلر پس از جنگ اول طي دوره‌اي كه در زندان به سر مي‌برده شروع به نوشتن كتاب خودش «نبرد من» مي‌كند، كتابي كه درست زماني كه كتب ديگر انديشمندان واقعي آلماني زبان بايد به شعله‌هاي آتش سپرده مي‌شد داشتن و خواندنش چون كتاب مقدس از واجبات براي هر آلماني نازي بود. لانگ مغز هيتلر را كه بين جنون و خود بزرگ‌بيني در نوسان بود اينگونه به تصوير كشيد كه قدرت سرانجام رهبر حزب نازي را به سمت ديوانگي و خودشيفتگي مطلق سوق خواهد داد و تفاهمي براي انجام افكارش جهاني را به تل خاكستر بدل خواهد كرد. دكتر مابوزه با منطق و دلايل كافي جرم و جنايت را براي بقاي خودش توجيه مي‌كند، هيتلر هم همين‌گونه عمل مي‌كند، ‌خلق امپراتوري جنايت و وحشت توسط نيروهاي تحت امرش براي تضعيف ديگر رقبا و ياركشي كردن در صحنه سياسي و معيشتي مردم كه اين ناامني و اغتشاش حاصل بي‌لياقتي ديگر احزاب و حكومت در راس قدرت است، پس براي ايجاد آن آلمان برتر با ما باشيد! «مابوزه/ هيتلر» معتقد بود روح انسان‌ها را بايد با جرم و جنايت‌هاي بي‌هويت تا سرحد مرگ ترساند و خود را در كمال قدرت و اقتدار به عنوان ناجي معرفي كرد! مسخ و تصفيه كرد تا حكومت بر توده آسان‌تر شود! لانگ در فيلم خود روش‌هاي دكتر مابوزه و نازي‌ها را براي كسب قدرت و در هم كوبيدن همه‌چيز در مهيب‌ترين شكل ممكن چه فيزيكي (قتل- سر به نيست كردن) و چه غيرفيزيكي (حوزه انديشه- تفكر و هنر) يكسان نشان مي‌دهد. نازيسم و فاشيسم به طرز سمي و ماليخولياواري رشد مي‌كند و پنجه بر همه‌چيز و همه‌كس مي‌اندازد، نابود مي‌كند، مي‌درد، حذف مي‌كند، تبعيد مي‌كند، حقيقت و واقعيت را دستكاري مي‌كند، مونتاژ و دمونتاژ مي‌كند! ياوه‌هاي چركين و بزرگ را جعل شده و بزك كرده و به دروغ به توده مردم حقنه مي‌كند و انسان را در سيستم خود به ماشين كشتار بدل مي‌كند؛ مسخ شده و آماده عمل عليه آن چيزي كه همگام با سيستم نيست! لانگ در فيلم وصيتنامه دكتر مابوزه اين خيزش نازي‌ها را در قالب آدمكشان، تبهكاران، دزدان و شيادان به درستي و ظرافت نشان مي‌دهد، اينان با ترفندها و جنايات مذبوحانه، اغتشاش، توليد بحران اجتماعي، بي‌اعتمادي به حكومت مركزي، نمايش عظيم و پرابهت تباه‌كننده‌اي را به جريان مي‌اندازد، تلقين روان نژند بودن مخالفان هيتلر نزد عموم مردم، توليد ويرانه‌هاي نكبت‌بار از ديگر كارهايي است كه مي‌كند. القاي سردرگمي و شكست و وحشت ناامني در صورت فقدان نازيسم و ايجاد بحران و هرج و مرج‌هاي بزرگ كه از زهدانش دكتر مابوزه‌ها متولد مي‌شود، امپراتوران جهاني سر به سر سياه و تباه كه ماحصلش سوق پيدا كردن توده مردم به سمت آن افعي خوش‌خط‌و‌خال هيتلر است، تا در سايه تهديدگرش براي زنده‌ماندن و بقا چشم بسته، «هايل هيتلر»‌گو شوند، سايه‌اي سياه و شوم، اهريمني و بدسگال، پهن و گسترده چون مغاكي مخوف و تيره! فريتس لانگ آن استاد كامل آن انسان فيلمساز آگاه و سيكلوپ خستگي‌ناپذير در جنگ و رويارويي با چنين اهريمني با سلاح روشنگري و آگاهي وارد ميدان مي‌شود تا نشان دهد چگونه مي‌توان به جنگ آن هيولاي چندسر رفت، و هشداري مي‌دهد بس بزرگ، بي‌گمان آگاهي مي‌تواند بر آن قدرت شيطاني سياه فايق ‌آيد، اما بايد ششدانگ مراقب آناني بود كه در چنين دستگاه‌ها و سيستم‌هاي عريض و طويلي تن به مغزشويي اصحاب قدرت داده‌اند!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون