دغدغههاي اين روزهاي امثال من!
آيا اين احتمال وجود ندارد كه با تضعيف پايگاه مردمي حاكمان، منابع مشروعيت بخش نظام اسلامي هم در چشم و دل مردم زير سوال بروند و ما شاهد دينگريزي در نسل جوان باشيم؟
نگراني مهم ديگر نسل من، تازه شدن پرسشهايي در ذهن نسل جوان جامعه است كه به خودي خود اهميت نداشتند اما امروزه از سر لج برجسته شدهاند. اين نسل هم «مساله» دارد كه بايد حل شود و هم «سوال» دارد كه بايد به آن جواب داد. اگر مسالههاي اين نسل حل نشود، به صورت طبيعي بر حجم سوالات اين نسل افزوده خواهد شد و آنگاه كار براي نسل من سختتر از اين هم خواهد شد. پيامد اين مسالهها و اين سوالها، تعميق شكافي است كه قبلا از آن سخن گفتيم. همچنين ازجمله پيامدهاي تلخ اين وضعيت، ايجاد آسيبهاي وسيع اجتماعي در ميان اين نسل است. انتظار ديگري هم نميتوان داشت. ميخواهيد سن بلوغ كمتر از 12 سال و سن ازدواج به نزديك 30 سال برسد و دراين ميان بيكاري و مشكلات اقتصادي هم غوغا كند و...و بعد هيچ آسيب اجتماعي در اين نسل ايجاد نشود؟
در اولين نوشتهام در «اعتماد» قصد ندارم خيلي تلخ بنويسم اما برخي دلنگرانيها را برشمردم تا معلوم شود كه چرا حال و روز نسل ما خوش نيست و اينكه در ستون «از هر دري، سخني» به كدامين موضوعات بيشتر خواهم پرداخت. اميد كه اين نوشتن ادامه يابد و عمر اين ستون كوتاه نباشد.