• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3435 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۹ دي

فلسفه و زندگي روزمره-4

هيس!‌ هستي سخن مي‌گويد

محسن آزموده

تا حالا هر چه درباره فلسفه و زندگي روزمره گفته‌ايم، به مساله زبان اختصاص داشته؛ اينكه زبان چه اهميتي دارد، چرا مهم است و چگونه بايد صحبت كنيم. مباحث فيلسوفان درباره زبان اما تنها به حرف زدن اختصاص ندارد، آنها بحث‌هاي مهمي هم درباره حرف نزدن دارند، درباره سكوت. حتي يكي از فيلسوفان مهم قرن بيستم تا آنجا پيش رفته كه مي‌گويد: «فقط كسي مي‌تواند حرف بزند كه مي‌تواند سكوت كند». از ديد اين فيلسوف «سكوت يكي از راه‌هاي هستي براي حرف زدن است»، «راهي براي بيان و نمايان كردن». اين تعابير به ويژه در زمانه ما كه همه حرف مي‌زنند و از قضا زياد هم حرف مي‌زنند، اهميتي اساسي دارد، در گوشه و كنار اين دنيا، در تاكسي، در اتوبوس، در شبكه‌هاي اجتماعي، در رسانه‌هاي جمعي، در نطق‌هاي غراي سياسيون، در تالارهاي گفت‌وگو، به هر كجا كه سرك مي‌كشي، يك دهان مي‌بيني كه مدام مي‌جنبد و يك‌ريز حرف مي‌زند، بي‌وقفه و مدام. اين كثرت حرف‌ها و سخن‌ها، مجالي براي سكوت باقي نمي‌گذارد، دمي براي ساكت ماندن و هيچ نگفتن و گوش سپردن. گويي همگان فكر مي‌كنند اگر هيچ نگويند و ساكت بمانند، حضور ندارند، وجود ندارند و نيستند. در اين هياهوي بي‌پايان و گوش كر كن حرف‌هاي نينديشيده، جايي براي شنيدن باقي نمي‌ماند، محملي براي هستي تا خود را نمايان كند، اين هرج و مرج پرسر و صدا را مقايسه كنيد با دعوتي كه مولوي مثنوي كبيرش را با آن آغاز مي‌كند: بشنو. اما تا ساكت نباشيم، چگونه گوش كنيم؟ مارتين هايدگر آلماني كه در آغاز نوشته جملات و تعابيرش را درباره سكوت بيان كرديم، مي‌گويد: «زبان ريشه در سكوت دارد». او با ريشه‌شناسي واژه آلماني Hören كه در آلماني امروز به معناي «شنيدن» به كار مي‌رود، نشان مي‌دهد كه اين واژه در گذشته به معناي «دقت كردن» و حتي «ديدن» نيز به كار مي‌رفته است. او در واقع مي‌خواهد بگويد كه با سكوت است كه مي‌توان نداي هستي را شنيد و به آن اجازه داد كه ما را مورد خطاب قرار دهد. شبيه تعبيري كه عارفان براي واردات قلبي به كار مي‌برند.
جالب است كه سكوت براي ديگر فيلسوف همزبان هايدگر كه در اين يادداشت‌ها زياد از انديشه‌هايش بهره گرفته‌ايم نيز اهميتي اساسي دارد: لودويگ ويتگنشتاين. مهم‌ترين كتاب ويتگنشتاين، رساله منطقي و فلسفي (تراكتاتوس) با اين تعبير مشهور و البته بارها مورد بحث قرار گرفته به پايان مي‌رسد كه «از آنچه نمي‌توان از آن سخن گفت، بايد به سكوت گذشت». يعني يكي از مهم‌ترين آثار فلسفي نه فقط قرن بيستم كه كل تاريخ فلسفه با امر به سكوت به پايان مي‌رسد. اين دعوت به سكوت بارها و بارها مورد تفسير قرار گرفته است. در يادداشت‌هاي پيشين نيز اشاره كرديم كه اساسا مهم‌ترين چيزي كه ويتگنشتاين به آن حرف مي‌زند، زبان است؛ اينكه چطور حرف بزنيم و چگونه حرف بزنيم. او حتي در يكي از آثارش مي‌گويد كل مسائل فلسفي چيزي نيستند جز سوءتفاهم‌هايي در كاربرد زبان. گفته مي‌شود دعواي مشهور او با ديگر فيلسوف هموطنش كارل پوپر كه به ماجراي سيخ بخاري معروف است، از همين جا ناشي مي‌شده. با توجه به اين مساله يك تفسير مهم از سكوت ويتگنشتاين اين است كه او مي‌گويد درباره بعضي چيزها مثل مباحث اخلاق نمي‌توان حرف درست و حسابي (به زبان فلسفي معنادار) زد و بهتر است به جاي وراجي‌هاي بي‌معنا و غيرموجه درباره آنها سكوت كرد. يادداشت كوتاه حاضر جاي بحث درباره صحت و سقم اين تفسير از ديدگاه يك فيلسوف نيست. هدف ما در اين يادداشت تنها اشاره به اهميت سكوت در دل مباحث جدي فلسفي است و توجه دادن به اين نكته اساسي كه وقتي فيلسوفي مثل ويتگنشتاين حرف زدن از مهم‌ترين مسائل فلسفي را بي‌معنا مي‌خواند (و آنها را تا سطح معماهايي زباني تقليل مي‌دهد) و در برابر دعوت به سكوت مي‌كند، قطعا تكليف خيلي از حرف‌هايي كه در زندگي روزمره مي‌گوييم و مي‌شنويم و احيانا مي‌نويسيم، روشن مي‌شود. در بسياري موارد اين حرف‌ها نه فقط به آن معناي دقيق فلسفي كه ويتگنشتاين مي‌گفت، موجه و بامعني نيستند، بلكه اساسا مبنايي جز شنيده‌هايي مبهم و بي‌سند ندارند و از نگفتن‌شان نه‌تنها به هيچ كس و هيچ جا بر نمي‌خورد، بلكه اتفاقا با گفتن‌شان جا براي شنيدن حرف حساب تنگ‌تر مي‌شود و حرفي حسابي و به تعبير فيلسوفان معنادار نيز شنيده نمي‌شود. پس عجالتا بهتر است اندكي ساكت باشيم و حرف نزنيم، شايد به آن تعبير ژرف هايدگري، هستي خود را بنماياند و با ما سخن بگويد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون