نقاش چه معنايي دارد؟
امير ناظمي٭
«و نقاش چه معنايي دارد؟ در جهاني كه آسمانش بيپرنده و دريايش بيماهي است و جنگلاش بيحيوان؟» اين جملات شعر نيستند، اينها كلمات يك نقاش هم نيستند، وقتي تفنگ را روي شقيقهاش ميگيرد و در آيينه آخرين نگاهش ميافتد به چشمان خودش و اين همه نقاشي كه در آن است. اينها بخشي از مصاحبه «بهمن محصص» نقاش و مجسمهساز مدرن است، كه در زندگينامهاش مينويسد، پشت سر هم، درست مانند همان جملات سوالي، كه هر كس از خودش ميپرسد. اين جمله را اما من دوست دارم، تا تكهتكهاش كنم و مثل يك شعر پهن كنم جلوي چشمان خودمان؛ درست مانند شكارچي كه گوشت را تكهتكه ميكند و پهن ميكند جلوي چشمان شكارها. بهمن محصص درست به اندازه يك عمليات استخراج نفت پرندگان كزكرده و ماهيان مرده ساخت. نقاشيها و مجسمههايش پر بود از ماهيان مردهاي كه گاه بر انگشت انساني نامعلوم برده ميشود و پرندگان كز كرده بر دستان يكي مثل من و تو. اما نقاشها درست همان كساني هستند كه بايد اين ماهيهاي مرده را پرت كنند توي چشمان من و تو، آنقدر شديد كه مهندس نفت صبح از خواب برخيزد، تفنگش را بردارد، بگذارد روي شقيقهاش و از خود بپرسد: «و نفت چه معنايي دارد/ در جهاني كه آسمانش بيپرنده / و دريايش بيماهي است/ و جنگلاش بيحيوان؟» نقاش حالا پرسشاش را پرت ميكند توي سر همه اين آدمها كه صبحها برميخيزند و ميپرسند و از خودشان متنفر ميشوند، اما اين همه واژه را مينويسم براي يك نظريه: «محيط زيست را تنها هنر ميتواند نجات دهد.» اين يك سياست پيشنهادي است و البته بله، اين يك بيانيه سياسي است. يك بيانيه وحشي در مورد انسانهاي وحشي. نه مرا ببخشيد، حيات وحش را بايد دوست داشته باشيم؛ پس وحشي بودن صفت بزرگي است و بسيار شرفتمندانهتر، براي انساني كه آسمانش بيپرنده است و دريايش بيماهي و.... به نظرم بودجه سازمان محيط زيست، آنقدر كم است و آنقدر كم است و آنقدر... كه تنها ميشود، يك كار كرد و همين يك كار از همه كارها عجيب درستتر است؛ بايد اين بودجه را صرف توليد هنر كرد و حمايت از هنرمند؛ چون هنر در كشور من عجيب ارزان است و البته در همان حال عجيب تاثيرگذار. اين همه كتاب كه روشنفكرها مينويسند، به اندازه ترانه «مرا ببوس» با صداي جاودانه «حسن گلنراقي»، تاثيرگذار نميشود. ترانهاي كه براي موسيقي متن فيلم «اتهام» ساخته «شاپور ياسمي» ساخته شد؛ اما مردم كه عجيب تحت تاثيرش قرار دارند، بايد برايش افسانه داشته باشند و آن وقت است كه افسانهها توليد ميشوند و «عزتالله سيامك» كه عضو سازمان افسران حزب توده است و اعدامش عجيب نمادين است، به اين ترانه پيوند ميخورد؛ افسانه سرودن شعر سرهنگ سيامك براي دخترش، در شب پيش از اعدام. كدام كتاب روشنفكري توانست اسم سازمان افسران حزب توده را به ميان مردم ببرد، جز افسانهاي كه گره خورده است با ترانهاي ماندگار كه براي يك فيلم متوسط ساخته شده بود؟اين محيط زيست را نه موعظه اصلاح ميكند، نه فلسفه روشنفكري و نه سياستمداران در جستوجوي محبوبيت. اين فاجعه را تنها هنرمند است كه آگاهي ميبخشد و اين همان كسي است كه كليد را دارد.
٭دبير حوزه سياست علمي مركز بررسيهاي استراتژيك رياستجمهوري