• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3446 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۱ بهمن

شهر ما خانه كيست؟

سيد محمد بهشتي

تامل در تاريخچه پيام‌هاي بصري پايتخت خود موضوع جالبي است. اكنون كه به تصاويري كه از همين تهران خودمان حدود بيست و پنج سال پيش تهيه شده مي‌نگريم، تغييري اساسي نظرمان را جلب مي‌كند و شايد به سرعت نتوانيم تشخيص دهيم چه چيزي سيماي شهر را تا اين اندازه دگرگون كرده است. تهران بيش از دو دهه پيش تقريبا عاري از پيام‌هاي گرافيكي و نوشتاري، چه اطلاع‌رساني و چه تبليغاتي بود. حتي تابلوهاي جهت‌يابي در خيابان‌ها و اتوبان‌ها حداقلي بود و به همين خاطر گم شدن در شهر به‌خصوص براي كسانيكه آشنايي زيادي با تهران نداشتند بسيار متداول بود. شهر همچون «عرصه صامت» شايد اصطلاح مناسبي براي اين دوره از حيات شهري تهران باشد. در اين دوران پيام‌هاي شهر براي شهروندان از عملكردي‌ترين مرتبه فراتر نمي‌رفت؛ شايد تنها پيامي كه از اين دوران، خوب به خاطرمان مانده باشد شعار «شهر ما خانه ما» بود كه دلالت بر اين واقعيت داشت كه مديريت شهر خود را صاحبخانه مي‌دانست و شهروندان را همچون مهمانان ناخوانده‌اي كه حضورشان بيشتر مايه دردسر شهرداري بود. طبيعتا در شرايط بحراني شهر از «عرصه زندگي» به «عرصه زنده ماندن» تخفيف پيدا مي‌كند.  در شرايط بحران مدني، زندگي در محيط خصوصي در جريان است و پشت به فضاي شهر دارد. در شهرِ عاري از حيات مدني، يا شهر صامت، حرف و پيامي حتي اگر وجود داشته باشد هم شنيده نمي‌شود. اهل شهر نه گوينده و نه مخاطب پيام «شهر ما خانه ما» بودند و به همين خاطر اين شعار هيچ پژواك و تاثيري نداشت و مردم به راحتي آشغال خود را از «درون» محيط زندگي‌شان به «بيرون» كه عرصه زندگي‌شان نبود يعني به سطح شهر مي‌ريختند.  كمتر از دو دهه پيش بود كه با نصب تابلوهاي بزرگ تبليغاتي و اطلاع‌رساني شهر از حالت صامت در آمد و شروع به سخن گفتن كرد و شهر صامت تبديل به «عرصه گفته‌ها» شد. خيلي طول نكشيد كه شهر دچار تفريط شد؛ يعني «عرصه گفته‌ها» در كوتاه‌زماني به «عرصه هياهو» مبدل شد و علت آن نيز تعداد پرشمار تبليغاتي بود كه براي مديران شهري درآمدشان بيشتر از محتوايشان اهميت داشت. طبيعتا شهروندان براي گويندگان اين تابلوهاي تبليغاتي به مثابه جيب‌هاي پر از پول بودند و براي شهرداري اشخاص ناشناسي كه در هر مقام و موقعيتي مي‌توانستند مخاطب تبليغاتي از خودرو گرفته تا مايع ظرفشويي و چيپس و پفك باشند. گاه در ميانه اين تبليغات پيام‌هاي اخلاقي و سخناني از بزرگان و معصومين هم به چشم مي‌خورد، ليكن اينگونه نصايح در هياهوي بصري بيشتر شبيه صداي «آهاي!» بود كه گوينده و شنونده‌اش معلوم و معرفه نبود و از اينرو احتمال شنيده شدن و تاثير حرف بر مخاطب بسيار اندك بود.  چند سالي است كه با فروكش كردن اوج بحران مدنيت، تبليغات شهري ما را متوجه تغييري در مناسبات مديران شهري و شهروندان كرده است. به طوري كه مي‌توانيم بگوييم شهر در حال گذار از «عرصه گفته‌ها» به «عرصه گفت و شنودها» است. گويي مديريت شهري شهروندان را ديگر نه فقط به مثابه ميهمانان ناخوانده و نه مصرف‌كنندگان كالا بلكه به مثابه «انسان‌هايي» كه سلامتي جسم و شادابي روح‌شان نسبت متقابلي با سلامتي و نشاط شهر دارد به جا آورده است. اشتباه نيست اگر بگوييم شهر عرصه حضور و تعامل شده است. بازگشت زندگي به شهر رفته‌رفته خود را در امور مختلفي نشان مي‌دهد؛ تعدد كافه‌هاي شلوغ، رونق نمايشگاه و تئاتر و فعاليت‌هاي فرهنگي، تعداد روزافزون تورهاي تهران‌گردي، حساسيت عمومي در قبال تخريب ميراث شهرها، توجه به نماهاي شهري و... به خاطر جريان زندگي در شهر، شهر از حالت صامت و كر و كور درآمده است و دستگاه عصبي‌اش فعال شده است.  پيام‌هاي بصري نيز در شهر گوينده و مخاطب پيدا كرده است. بطور خاص درباره تبليغات «شهروند سالم» هم گوينده پيام‌ها معلوم و معرفه است و هم مخاطبشان؛ گوينده نهاد مسوول سلامتي شهروندان و مخاطبان آن اهل شهرند. شنيدن نصيحت آنگاه بر ما گران مي‌آيد كه گوينده آن نكره يا واعظ غير متعظ و غيرمرتبط باشد وليكن اگر واعظ معرفه و مرتبط و عالمِ مشفق باشد و مهم‌تر اينكه ما را به عنوان اهل شهر «مخاطب» قرار دهد، پيام حكم تذكري را پيدا مي‌كند كه ما را به صرافت مراعات مي‌اندازد، به‌خصوص وقتي كه پيام‌ها به بياني زيبا و سليس درآيد چنانكه بر وزن و اعتبار پيام و گوينده آن بيفزايد و انتقال آن را به مخاطب تسهيل كند. در اين ميان شهرداري از مقام گوينده و متكلم وحده تبديل به نهادي شده كه اين پيام‌رساني را تسهيل كرده است.  در واقع شهرداري پس از مدت‌ها دست و پا زدن بالاخره جايگاه خود از مقام «صاحبخانه بداخلاق»، «متولي ساخت و ساز در شهر»، «ناصح شهروندان» و... تغيير داده و در جاي درستي ظاهر شده است؛ نهادي كه به جاي ايجاد اغتشاش بصري و كلامي بيشتر سعي در رساندن پيام درست از گوينده‌اي بجا به شنونده‌اي انساني را دارد. با بازگشت زندگي به شهر و معلوم شدن جايگاه‌ها، پس از گذشت چند دهه مي‌توانيم اعتراف كنيم كه «شهر ما خانه ما» ديگر شعاري نوشته شده بر سطل‌هاي زباله نيست بلكه حرف دل بيشتر شهروندان است!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون