در ضرورت جوانگرايي سياسي
در همين زمينه به ياد جملاتي از حسن آقاي خميني كه هفته پيش ايراد شد افتادم. گفته بودند كه: «نسل جديد به تجربه نسلهاي قبل اعتماد كند». به نظر ميرسد كه ايشان به دليل موقعيت خاص و نسلي خود به خوبي متوجه اين مشكل شدهاند، ولي شايد بهتر باشد كه خطاب خود از مسووليت اين وضع را متوجه نسل قبل كنيم و اينكه نسل قبل بايد قادر به انتقال اين تجربه به نسل بعد از خود باشد. در حالي كه ميبينيم در هر دو جناح و تا حدودي در ميان اصلاحطلبان بيش از گروه مقابل به نوعي انحصار نسلي به وجود آمده كه مانع از چنين انتقال تجربهاي است. كافي است يك لحظه در ذهن خود خطور ميكرديم كه تمام نامزدهاي ثبتنام كرده اصلاحطلبان در اين دوره در تهران تاييد ميشدند، آيا ليست نهايي آنان جز همان كساني ميشد كه پيش از اين نيز بارها و بارها حضور داشتند و حتي برخي از آنان در مجلس اول هم نماينده بودهاند. يعني در 25 تا 30 سالگي نماينده شدهاند، و حالا هم در 60 تا 70 سالگي ميخواهند همين نقش را ايفا كنند و براي خود صلاحيت و اعتباري بيش از جوان دهه 1370 و 1380 قايل هستند. اين يكي از گرههاي موجود ميان كنشگران سياسي است، كه خودشان در دهه سوم عمرشان وارد بالاترين سطح سياست شدهاند و همچنان هم تا دهه هفت و هشت عمر خودشان را اصلح و شايستهترين فرد براي رياستجمهوري و نمايندگي مجلس يا وزارت و هر پست ديگري ميدانند. البته قصدم اين نيست كه بگويم از موضع قدرتطلبي در پي اين هدف هستند و اگر از اين موضع بود به نظرم بهتر بود. بلكه، از موضع خيرخواهانه و صادقانه چنين فكر ميكنند و اين خطرناك است. به همين دليل است كه نوعي انجماد و ركود سياسي و فقدان خلاقيت و محافظهكاري به معناي منفي آن را در فضاي سياسي ايران شاهديم. فضايي كه بار گران گذشته بر دوش سياستمداران آن سنگيني ميكند و قدرت تحرك و پويايي را از آنان گرفته است. بدون حل نسبي اين مشكل نميتوان راه را بر آينده گشود.