ملكه غمگين چهارراه وليعصر يا استوانه جان سخت؟!
تئاتر شهر 43 ساله شد
پيام رضايي / بيش از 4 دهه قبل، جايي به نام كافه شهرداري وجود داشت كه مردم عصر پنجشنبه و جمعه در آن جمع ميشدند. ميگويند اين كافه شهرداري آنقدر خوشمسير بود كه خارجيها فكر ميكردند اينجا بهترين مكان براي تاسيس يك هتل بزرگ خواهد بود.
خوشبختانه مقدر نبود كه كافه شهرداري، به هتل تبديل شود. بل قرار بود همچنان محل گردهم آمدنها و خاطرهساختن باشد. سال 1346 كلنگها به زمين خوردند تا بعد از 5 سال يكي از باشكوهترين بناهاي پايتخت در آنجا سر بلند كند. تصميم گرفته شده بود در اينجا فضايي براي اجراي تئاتر ايجاد شود و سرانجام در هفتم بهمنماه 1351 اهالي پايتخت بناي استوانهاي را ديدند كه بلند و استوار در حاشيه يكي از مهمترين چهارراههاي تهران ايستاده بود. اثري با طراحي مهندس انصاري و ساخته مهندس علي سردارافخمي و اين مدرنترين سالن تئاتر ايران تا آن زمان بود. در آن هفتم بهمنماه كه افتتاح رسمي تئاتر شهر به شمار ميرفت آربي آوانسيان نمايش «باغ آلبالو» نوشته چخوف را به صحنه برد. اجرايي كه داريوش فرهنگ، مهدي هاشمي، سوسن تسليمي، فهيمه راستكار و پرويز پورحسيني بازيگران آن بودند.
امروز 43 سال از آن تاريخ گذشته است. آن زمان تئاتر شهر و اجراي تئاترها زير سرپرستي سازمان جشن هنر شيراز بود ولي پس از چندي به سازمان راديو و تلويزيون ملي ايران واگذار شد. پس از انقلاب نيز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سرپرستي آن را به عهده گرفت. كم كم با گذشت چنددهه از انقلاب و تثبيت فضاي فرهنگي و هنري مديران وقت به فكر بازسازي اين بنا افتادند. اين بنا در سال ۸۴ بهعنوان يك اثر تاريخي و داراي نشانههاي معماري در فهرست ميراث ملي ايران به ثبت رسيد و به اين ترتيب در سال 1386 نخستين موج بازسازي آغاز شد.
ابتدا كاشيهاي شش ضلعي قرمز رنگ كف راهروها كه از ايتاليا آورده شده بود و به گفته محمد بهرامي يكي از مديران روابط عمومي تئاتر شهر در آن سالها «هيچ مشكلي نداشتند»، كنده شدند. پس از آن نوبت به سنگكاري راهروها رسيد و «به قول آقاي بيضايي تئاتر شهر را به چلوكبابي تبديل كرد!». سيستم تهويه و گرمايش سالن اصلي تعويض شد تا باز هم به گفته بهرامي در گفتوگويش با ايسنا، اجراي استاد حميد سمندريان پس از سالها با بخاري گازي در سالن اصلي به صحنه برود. پاركينگ تئاتر شهر هم از آن گرفته شد. وضعيتي كه قبلا هم در دوره رياست حسين پاكدل پيش آمد تا او مستقيما با رييس دولت اصلاحات وارد نامهنگاري شود و شوراي شهر تهران مانع از انجام اين واگذاري شد. اما دوامي نيافت و در دوره تصديگري مديران بعدي پاركينگ واگذار شد. مساله بعدي با بسته شدن خيابان شيرزاد در ضلع جنوبي تئاتر شهر ايجاد شد. «اين اتفاق باعث شد نيروهاي امدادي هنگام بروز فجايعي مانند آتشسوزي، براي ورود به مجموعه با مشكل روبهرو باشند. به همين دليل حذف اين خيابان از تهران، يكي از بزرگترين اشتباهات محمود احمدينژاد شهردار وقت تهران است و اينگونه بود كه در آخرين آتشسوزي تئاتر شهر، ماموران آتشنشاني به سختي توانستند به مجموعه راه پيدا كنند. از سوي ديگر با حذف اين خيابان كه محل عبور و مرور بود، ترافيك بيشتري در منطقه ايجاد شد.»
سالها گذشت و چند بار ديگر نيز خرد و كلان ايده بازسازي مطرح شد و حتي اقداماتي هم در همين راستا انجام گرفت! سرانجام مهرماه سال 93 كلنگ فاز جديد بازسازي زده شد. قرار بود اين بازسازي تا پيش از آغاز سي و سومين جشنواره تئاتر فجر به فرجام برسد اما داستان اين بازسازي همچنان ادامه دارد. اگرچه چند روز پيش سالن قشقايي هم افتتاح شد اما هنوز بازسازي آن تكميل نشده است و شايد اگر نبود ضرورت جشنواره و جنجالهاي اين يكسال و اندي، اين درها هنوز هم بسته ميماند. اين بازسازي اخير با حاشيههاي بسيار همراه بود. تا حدي كه واكنش و حضور مستقيم وزير فرهنگو ارشاد اسلامي را در پي داشت. در فوران حواشي و جنجالهاي رسانهاي بازسازي، پيشاني سالن اصلي تئاتر شهر فرو ريخت تا حجت پيرسالي اين بنا بر همه تمام شود. به گفته بسياري هنوز هم اين بنا مشكلات اساسي دارد. سالن اصلي هنوز بازسازي نشده و حتي بسياري از كارشناسان بر اين باورند كه بازسازيهاي اخير از استانداردهاي لازم برخوردار نيست.
به هر روي تئاتر شهر استوار و استوانهاي هفتم بهمنماه 43 ساله ميشود. نبايد از ياد برد 43 سال خاطراتي كه در راهروها و صحنههاي اين بنا شناور است بخشي از تاريخ هنر معاصر اين سرزمين است. تئاتر شهر فقط يك بنا نيست. بخشي از هويت تاريخي و هنري ايران هم هست. بنايي كه او را ملكه غمگين چهارراه وليعصر ميدانند. تئاتر شهر اگر ملكه هم باشد، ملكهاي جان سخت است. بازمانده از جنگ و گريزهاي بيشمار با تني زخمي و خسته كه همچنان استوار ايستاده است تا خانواده تئاتر راه خانه را بدانند.