نگاهي به كتاب انديشههاي ديني اونامونو
ايمان، اميد و عشق
جنبش فلسفي اگزيستانسياليسم يا فلسفههاي هستي در ميانه سده بيستم در واكنش به فجايعي رخ داد كه آخرين باورها به آرمانهاي والاي تجدد را به سختي به چالش ميكشاند. جنگ جهاني دوم با خود پيامدهايي به همراه داشت كه موجب شد فيلسوفاني كه هنوز به مدرنيته به مثابه آخرين پله پيشرفت و تكامل بشري مينگريستند، در اين نگرش خود دچار ترديد شوند. اين ترديد به موضوعاتي كه ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته بود نيز كشيده شد. فلاسفه به اين نتيجه رسيدند پافشاري بر مباحث مالوف و انتزاعي راه به جايي نميبرد و بايد به مسائلي انضمامي و مبتلابه انسانها فكر كنند؛ آدميزادي كه حالا درگير اضطرابها، شكستها، نااميديها و ناكاميها بود و در پهنه جهان به سختي احساس تنهايي ميكرد و هيچ پناهي نميجست. يك عده از اگزيستانسياليستها كه به تعبير سارتر در جستار معروف اگزيستانسياليسم و اصالت بشر، آن دستهاي بودند كه بازگشت به امر قدسي را در دستور كار قرار دادند، چهرههايي چون گابريل مارسل، كارل لويت، پل تيليش و... ميگل دو اونامونو انديشمند برجسته اسپانيايي يكي از ايشان است؛ متفكري كه همسو با بزرگاني چون سنت آگوستين، بلز پاسكال، ويليام جيمز و كي يركگارد به ايمان ميانديشيد و پرواي دين داشت. ديني كه اونامونو از آن سخن ميگويد، بازگشت به مسيحيتي ناب و به دور از پيرايههاي قرون وسطايي است و سهگانههاي ايمان، اميد و عشق را ميجويد. كتاب انديشههاي ديني اونامونو نوشته زهرا شاه پري كه به تازگي به همت نشر ناهيد چاپ شده يكي از راهها براي ورود به فضاي شگرف و شيوه تعهد ايماني اونامونو است. او در اين كتاب ضمن اشاره به زمينههاي شكلگيري انديشهها و آثار ادبي، ديني و فلسفي اونامونو به طور مبسوط به مفهوم جاودانگي در تفكر اين فيلسوف ميپردازد و نسبت تفكر او را با ديگر نويسنده بزرگ و موسس اسپانيايي يعني دن كيشوت بررسي ميكند.