گفتوگو با «كاوه ميرعباسي»
كتابهاي ماركز آدم را گول ميزنند
علي مطلبزاده/ بهتازگي نامههاي عاشقانه تعدادي از شخصيتها و نويسندگان در مجموعه «نامههاي نامداران» با سرپرستي و گردآوري كاوه ميرعباسي منتشر شده است. «رئاليستها در غرقاب عشق» شامل نامههايي از بالزاك، فلوبر، ديكنز، برنارد شاو، هاثورن، تواين و تولستوي با ترجمه اميرحسين ميرزاييان، «بنام عشق» با نامههايي از بناپارت، بتهوون، بايرون و بورخس با ترجمه فرناز تيمورازف و كاوه ميرعباسي و همچنين «نامههاي جويس به نورا» با ترجمه سائنا حبيب سه كتاب از اين مجموعه هستند كه توسط انتشارات كتابسراي نيك منتشر شدهاند. ميرعباسي اين روزها مشغول ترجمه ادامه آثار ماركز است تا اين ترجمهها را هم توسط همين انتشارات منتشر كند. او همچنين نوشتن جلد دوم رمان هفتجلدي و پليسي خودش را هم انجام ميدهد كه جلد اول آن با عنوان «سين مثل سودابه» منتشر شد. گفتوگو با ميرعباسي را در مورد انتشار اين آثار، ترجمه آثار ماركز و جلد دوم رمانش در ادامه بخوانيد.
اين ايده كه نامههاي عاشقانه بزرگان در قالب مجموعه «نامههاي نامداران» گردآوري و منتشر شود از كجا آمد و چه مراحلي طي شد تا به صورت كتاب به چاپ رسيد؟
ايده انتشار اين مجموعه خيلي تصادفي بود. دو سال پيش همين ناشر قصد داشت پروژه ديگري را تهيه كند كه من براي آن پروژه نامههاي زيادي را از اشخاص مختلف گردآوري كردم. نامههاي بورخس به استلا كانتو در كتاب «بنام عشق» در مجموعه «نامههاي نامداران» هم بخشي از همين پروژه بود كه من خودم آنها را ترجمه كردم. آن پروژه عملي نشد و انتشارات كتابسراي نيك پيشنهاد داد تا در پروژه ديگري با عنوان نامههاي مشاهير اين نامهها منتشر شوند و حاصل آن هم مجموعهاي است كه الان منتشر شده است.
در ادامه اين مجموعه چه آثاري منتشر ميشود؟
دو كتاب ديگر از مجموعه نامههاي عاشقانه «رمانتيكهاي عاشق» و «هفدهخوان عشق» هستند كه چند روز آينده منتشر ميشوند. مجوز چاپ اين دو كتاب كمي ديرتر صادر شد و با توجه به تراكمي كه در چاپخانه بود با تاخير يكي، دو هفتهاي نسبت به سه كتاب اول منتشر ميشوند.
اين مجموعه ادامه خواهد داشت؟
براي اين پروژه يكسري منابع تهيه شده بود و ترجيح بر اين شد تا پنج كتاب اول اين مجموعه نامههاي عاشقانه باشند. حالا بايد ديد اين سه كتاب منتشر شده چه بازخوردي خواهند داشت تا در ادامه به سراغ نامههاي ديگر كه غيرعاشقانه محسوب ميشوند برويم. اين نامهها بيشتر جنبه فلسفي و اجتماعي دارند و اصطلاحا ديريابتر هستند و بنابراين ترجيح داديم تا در شروع به سراغ نامههاي عاطفي كه مقبوليت عامتري دارند، برويم.
در همين مجموعه باز هم ترجمهاي از شما خواهد بود؟
در اين مجموعه ديگر ترجمهاي ندارم و چون به عنوان سرپرست آن مشغولم قصد ندارم ترجمه ديگري از نامهها انجام دهم. اما از ترجمههاي در دست چاپ، «صد سال تنهايي» ماركز را دارم كه آن هم به احتمال زياد قبل از عيد منتشر خواهد شد.
«صد سال تنهايي» يكي از همان ترجمههاي ادامهدار آثار ماركز است كه چندي پيش اعلام كرديد قصد داريد آن را انجام دهيد. بعد از اين كتاب به سراغ كداميك از آثار ماركز خواهيد رفت؟
اين ترجمه را هفت هشت ماه پيش تمام كردم و همان موقع هم تحويل ناشر دادم. دو هفته پيش هم «عشق در روزگار وبا» را تحويل همان ناشر دادم. حالا بايد منتظر ماند تا ببينيم كي مجوز انتشار آن صادر ميشود.
از آثار ماركز ترجمههاي زيادي در بازار موجود است، چه ضرورتي در تصميم شما براي ترجمه تمام آثار ماركز وجود داشت؟
دقيقا به دليل زيادي اين ترجمهها كه توسط نشرهاي مختلف منتشر شده و بعضا ترجمههاي معيوبي هم هستند تصميم گرفتم كل مجموعه آثار را ترجمه و توسط يك ناشر منتشر كنم. من خيلي وقت پيش «ليلي بازي» خوليو كارتاثار را هم ترجمه كردم كه متاسفانه نميدانم چرا مجوز انتشار نگرفت، آن هم با اين فرض كه ترجمه ديگري از اين كتاب مجوز گرفت و منتشر هم شد. اين را گفتم كه بگويم ترجمه من به ترجمهاي كه از «ليلي بازي» در بازار هست لطمهاي نميزند. علاوه بر اين موقعي كه من تصميم به ترجمه آثار ماركز گرفتم آنها را از زبان اسپانيايي ترجمه كردم. غير از كيومرث پارسايي كه ادعا كرده كتاب ماركز را از اسپانيايي ترجمه كرده، مابقي ترجمههاي موجود از زبانهاي واسطه است. نميخواهم در مورد كيفيت اين ترجمهها صحبت كنم، اما ترجمه پارسايي هم بيشتر شبيه ترجمههاي ذبيحالله منصوري است و حذفياتي دارد كه ناشي از مميزي نيست. در هر صورت به نظرم ترجمه از زبان اصلي يك چيز ديگري است، آن هم در مورد نويسندهاي مثل ماركز كه مخاطب زيادي هم دارد. در مورد كارهاي كممخاطب حتي اگر ترجمه ضعيفي هم ارايه شود شايد لطمهاي به اصل كتاب نزند اما بهنظرم در مورد كارهاي نويسندگان پرمخاطب بجاست كه از زبان اصلي اين ترجمه را انجام بدهيم. در طول اين سالها مترجمان توانايي به سراغ يوسا و فوئنتس رفتهاند اما در مورد ماركز در ايران هيچوقت اين اتفاق نيفتاده و من بهشخصه مترجم طراز اولي نديدهام كه تصميم به ترجمه آثار او بگيرد. البته من ترجمه قديم «پاييز پدرسالار» را نديدهام و ميگويند ترجمه خوبي است اما خب، آن هم از فرانسه ترجمه شده است.
ترجمه شما از آثار ماركز كه توسط انتشارات ديگر منتشر شده هم در اين مجموعه خواهد بود؟ «خاطره دلبركان غمگين من» ماركز با ترجمه شما توسط انتشارات نيلوفر منتشر شد...
قبل از «خاطره دلبركان غمگين من» و در نخستين ترجمهام از آثار ماركز، «زندهام كه روايت كنم» كه زندگينامه خودنوشته اوست توسط نشر ني منتشر شد و الان هم به چاپ يازدهم رسيده است. اين زندگينامه جزو آثار داستاني ماركز نيست و به همين دليل در اين مجموعه نخواهد بود. «خاطره دلبركان غمگين من» هم غيرمجاز اعلام شده و بنابراين اين مجموعه شامل مابقي آثار داستاني ماركز است. از اين مجموعه دو جلد تاكنون منتشر شده و مابقي آثار او در شش جلد منتشر خواهد شد. تمام داستانهاي كوتاه ماركز در يك جلد، هر سه رمان كوتاهش در يك مجلد ديگر، دو رمان نسبتا كمحجم او و دو رمان «سرگذشت يك غريق» و «گزارش يك آدمربايي» هم كه شبهروايت هستند در دو جلد ديگر منتشر خواهد شد. با اين حساب هيچكدام از اين كتابها برخلاف ديگر ترجمههاي حاضر از ماركز كمحجم نيستند.
از جلد دوم رمان خودتان چه خبر؟
قرارداد آن را با ناشر بستهام، اما چون در حال حاضر ترجمه آثار ماركز وقت بيشتري از من را ميگيرد ممكن است اين رمان با كمي تاخير نوشته شود. در اين موارد تا الان هر پيشبيني كه كردهام همه غلط از آب درآمده و ترجيحم اين است كه در مورد تمام شدن اين رمان پيشبينياي نداشته باشم (ميخندد). اما واقعيت اين است كه كتابهاي ماركز آدم را گول ميزنند. ماركز بر خلاف اغلب نويسندگان ديگر پاراگرافهاي فشرده را ترجيح ميدهد و همين باعث ميشود كتابهايش با اينكه كمحجم به نظر ميرسند و همين هم آدم را گول ميزند، در نهايت وقت بيشتري را براي ترجمه بگيرند.
جلد دوم رمان خودتان با همان اسم «ستارهها سياهند سودابه» منتشر خواهد شد؟ قبلا اعلام كرديد كارگاه آن هم شبيه شخصيت هركول پوآروست و فضاي رمان هم شبيه رمانهاي آگاتا كريستي...
بله، با همين اسم و با همين توصيفات در حال نوشتنش هستم. داستان در جلد دوم برخلاف آثار فيليپ مارلو كه شرح ماوقع و روايت در خيابان ميگذرد درست مثل آثار كريستي در يك محيط بسته اتفاق ميافتد. شايد در يك خانه ييلاقي كه بهنظرم رايجترين مكان در مورد وقوع قتل در داستانهاي كريستي و كارگاه هركول پوآروست. علاوه بر اين، يكي ديگر از خصوصيات رمانهاي كريستي روايت آن در يك بازه زماني كوتاه است. در «ستارهها سياهند سودابه» هم دقيقا همين اتفاق ميافتد و وقايع داستان از چهارشنبهسوري شروع شده و پس از روايت ماجرا در بخشهاي قبل از قتل، قتل و گرهگشايي از معما، نهايتا در سيزدهبدر به پايان ميرسد.