تعادل پايدار و تعادل ناپايدار
سيد محمد بهشتي
نزديك به دو دهه است كه شاهد تغيير الگوهاي رفتاري در جامعه ايراني هستيم. به عبارتي ميتوان گفت كه جامعه ما از شرايط بحران مدنيت در حال گذار به شرايط غلبه مدنيت است. اين بحران ريشه در تصرفهاي آمرانه داشت كه اصلاحات ارضي در سازمان مديريت سرزميني بسيار حساس ايران موجب شد. به دنبال آن تمام نهادهاي مدني و ساختارهاي اجتماعي و كيفيت شهرهاي ما فروپاشيد و زماني كه اس و اساس جامعه بر هم خورد، بسياري زمينهها و هنجارها شكسته شد و به مرور طي سه دهه ازهمگسيختگي و تشتت
بر انتظام غلبه يافت.
در شرايط بحران كه طبيعتا تلاطم و آشفتگي حاكم است، تعادل جامعه نيز در تمام وجوه به ناپايداري ميل ميكند. جامعه مثل موجوديت متشكل و منسجمي آهني بود كه در اثر ضربه بحران فروپاشيده و به صورت برادههايي خرد در محيط پراكنده شد. در اين شرايط نه تنها از موجوديت قبل اثري وجود ندارد بلكه اين برادههاي پراكنده به سختي تحت تعادلي جديد انسجام مييابند. تعادل در اين وضعيت نيازمند به ميدان آوردن آهنرباهايي قدرتمند با هزينهاي سنگين است تا برادهها را گرد خود مجتمع سازد اما مساله اين است كه اين آهنرباها هرگز نميتوانند ثبات و تداومي به نظم جديد ببخشند. زيرا به محض از ميان برداشته شدن آنها دوباره همه برادهها پراكنده
ميشوند.
اما فطرت آدمي به دنبال آرامش و تثبيت و تعادل است. تعادل ميتواند ناپايدار باشد و ميتواند پايدار باشد. شايد هر جامعهاي هم اينچنين نباشد اما جامعه ايراني بنا به ويژگيهاي فرهنگياش ميل به تعادل پايدار دارد. به همين دليل ميل بدان دارد تا شرايطي فراهم آيد كه اين برادهها كنار هم در وضعيتي پايدار قرار بگيرند؛ يعني دوباره به ساختاري درهمتنيده و منسجم بدل شود. تعادلي كه بدينترتيب شكل ميگيرد پايدار است زيرا براي حفظ آن هزينه چنداني لازم نيست و بسيار
قابل اتكاست.
مهمترين ركن دستيابي به اين تعادل هم احوال متن جامعه است. اگر احوال مردم خوب نباشد، دستيابي به تعادل پايدار نيز ممكن نخواهد بود اما اگر ميل به پايداري سوق يابد، همهچيز را ناخودآگاه در جهت تعادل پايدار به تكاپو واميدارند؛ حتي آنچه محصول عادت به تعادل ناپايدار است. اما روند تبديل شدن از براده به پيكر اندامواره در جامعه ايراني با فرمايش و خواهش عملي نميشود. رياضتي ملي لازم بوده است تا در كوره آن برادهها ذوب شوند و در فازي جديد امكان تشكل اجتماعي
تازه ممكن شود.
از دو دهه قبل شواهدي ظهور كرده است كه نشان ميدهد جامعه ما از درون ميل به تعادل پايدار يافته است. اين روند ابتدا با بروز تمناي مدنيت آغاز شد كه البته تنها صورت آرزو و تمنا داشت و جاي رفتارهاي مدني هنوز خالي بود. به عبارتي مذابي كه تشكيل ميشد هنوز چنان تشكلي نداشت كه بتواند در مقابل آهنرباهايي كه سعي دارند تعادل ناپايدار را اعمال كنند، مقاومت به خرج دهد. چنانكه دو دهه قبل انتخابهاي جامعه مبتني بر يك آلبوم فانتزي از روياي جامعهاي آرماني بود كه امكان وقوع نداشت و انتظامش درهم ميريخت. حال رفته رفته اين رفتارهاي مدني است كه خود را آشكار ميسازد و محصول بيرون آمده از كوره زمانه چنان متحد و قويبنيان شده كه حتي در برهههايي ميتواند آهنربا را به سوي خود جذب كند. يكي از آن مقاطع رفتار جامعه در دوران انتخابات رياستجمهوري سال ۱۳۹۲ بود، و از آن بارزتر در همين انتخاباتي كه چند روز پيش پشت سر گذاشتيم. اين انتخابها به مراتب پختهتر و سنجيدهتر شده است، و برآيند فكري و عملي جامعه مشخصاتي از قبيل خردورزي، محاسبهگري، و واقعبيني از خود بروز ميدهد. به ميزاني كه اين انسجام و يكپارچگي و سرگذشت مشترك تحقق يابد، سخن سعدي حكيم بيشتر تبلور و مصداق مييابد كه
بني آدم اعضاي يك پيكرند / كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
جامعه تازه شكل گرفته به خوبي متوجه اهميت شرايط برد ـ برد ميشود. ديگر انتخابات برايش حكم بازياي كه يك طرف در آن برنده و طرف ديگر بازنده است را ندارد. ميداند كه آنچه ايران دارد سفرهاي است كه همه بايد سر آن بنشينند؛ حتي آنها كه به هر دليلي ناراضياند را دعوت به مشاركت ميكند. اين تذكر مدام داده ميشود كه ايران سهم همه ما است. چه آنكه در انتخابات شركت نكرد، چه آنكه كرد تا كسي بيايد، چه آنكه كرد تا كسي نيايد، چه آنكه پيروز شد و چه آنكه نشد. خردمندي و واقعبيني، آن هم در متن جامعه، اگر نبود چنين فضايي نميتوانست پديد آيد و چون اين فضا از عرصه بازيهاي سياسي فراتر رفته است ميتوان گامزدنهاي رو به ظهور تعادل پايدار را مشاهده كرد.
انتخابات مجلسين در ۷ اسفند در سراسر ايران و مخصوصا تهران اين مشاهده را آسان كرد. معمولا انتخابات را از منظر سياسي مينگرند يا به واسطه آن دنبال بهبود شاخصههاي اقتصادي هستند يا به بهرهگيري براي امنيت ملي ميانديشند. البته همه اينها تبعات مبارك انتخابات است اما حقيقتا خبر بزرگ و مهم و خوب اين انتخابات تداوم حركت جامعه به سمت تعادل پايدار بود چراكه اگر آن محقق شود اقتصاد و سياست و امنيت ملي و... هم بهبود خواهد يافت. به همين اعتبار است كه جدا عقيده دارم اين انتخابات را بايد از زاويه فرهنگ ديد و تحليل كرد زيرا از منظرها و با منظورهاي ديگر دستاوردهاي جامعه ايراني ابتر ميماند و ضايع ميشود. اين تنها قاب پنجره فرهنگ است كه تمام قد و بالاي اتفاقاتي كه ميافتد را به ما نشان ميدهد.