• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3139 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۶ دي

هدايت‌الله آقايي در گفت‌وگو با «اعتماد»:

از تمام ظرفيت‌ها براي كسب اكثريت مجلس استفاده مي‌كنيم

     مريم وحيديان/ هشت سال عمر دولت نهم و دهم براي اصلاح‌طلبان سال‌هاي سختي را رقم زد. زمينه بسياري از فعاليت‌هاي سازمان‌يافته آنها از بين رفت، بسياري از آنان با احكام سنگين قضايي مواجه شدند و حتي براي برگزاري يك جلسه ساده نيز با مشكلات متعددي روبه‌‌رو بودند. اما آنها با ائتلاف تاريخي كه در سال 92 صورت دادند و با روي كار آمدن دولت روحاني، اميدي براي سازماندهي و ادامه فعاليت‌هاي خود به دست آوردند. به عقيده هدايت‌الله آقايي، عضو سابق شوراي مركزي حزب كارگزاران، اين قدرت اجرايي كه اصلاح‌طلبان به دست آورده‌اند نبايد تكيه‌گاه اصلي اصلاح‌طلبان براي ادامه مسير باشد و اصلاح‌طلبان بايد براي ادامه مسير خود به تقويت بدنه اجتماعي و تحقق مطالبات مردم بپردازند.

  اصلاح‌طلبان انتخابات 92 را با يك استراتژي راهبردي با موفقيت پشت سر گذاشتند. وضعيت اصلاح‌طلبان را در اين يك سال گذشته كه دولت اعتدال روي كار آمده است، چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

اصلاح‌طلبي با تعريفي كه بدنه بزرگ اصلاح‌طلبان دارند تلاش مي‌كند قرائتي از قانون اساسي را كه نشات گرفته از زمان امام خميني است، مدنظر قرار دهد و تلاش مي‌شود اصلاحات را در جهت تحقق تمام و كمال بند‌هاي قانون اساسي و مطالبات و خواسته‌هاي مردم، در كشور انجام دهد. حركت اصلاحات با در نظر گرفتن اين دو نكته به عقيده من گفتماني عميق و ريشه‌دار است. همچنين پيروزي دولت آقاي روحاني هم نشان‌دهنده يك نقطه عطف در حركت اصلاحات بود و هم اثبات اين مساله بود كه رفتار و گفتار و پيام اصلاح‌طلبان همان مطالبات مردم است. چنانچه ديديم با حمايت اصلاح‌طلبان از آقاي روحاني توانستيم راي قاطعي را از آن خود كنيم. همچنين اصلاح‌طلبان مي‌دانند كه براي ادامه مسير نبايد تكيه بر قدرت اجرايي داشته باشند. اين قدرت اجرايي كه اكنون در اختيار داريم اگرچه منبعث شده و پشتيباني شده از اصلاحات بوده و هست، اما تكيه‌گاه اصلي اصلاح‌طلبان نيز نخواهد بود و اصلاح‌طلبان در ادامه حركت روي قدرت اجرايي حساب نمي‌كنند. اصلاح‌طلبان نه تنها دولت بلكه هيچ يك از قوا را تكيه گاه اصلي خود نمي‌دانند. در واقع تكيه گاه اصلي اصلاح‌طلبان مردم هستند و تا زماني كه آنان پذيراي تفكرها و خط مشي اصلاح‌طلبان باشند، ما نيز فعاليت مي‌كنيم. بعد از دولت آقاي روحاني اين قوت قلب بيشتر شد و حركت بالنده آنان شدت بيشتري گرفته است. فكر مي‌كنم با انرژي مضاعفي كه پيدا كرديم و فضاي به وجود آمده كه راه فعاليت بهتر را براي ما باز مي‌كند مي‌توانيم راه خود را پيدا كنيم. فراموش نكنيم در دوران دولت‌هاي نهم و دهم اصلاح‌طلبان حتي يك جلسه ساده نمي‌توانستند داشته باشند و روزنامه‌هاي آنها به‌شدت تحت فشار بودند. بعد از روي كار آمدن دولت آقاي روحاني فضا تا حدودي بهتر شده و فكر مي‌كنم اصلاح‌طلبان در اين فضا راحت‌تر و بهتر بتوانند پيام‌شان را به جامعه منتقل كنند. مي‌توانيم اميدوار باشيم كه حاكميت مردم به معناي واقعي و آنچه مدنظر قانونگذاران قانون اساسي بود و آنچه در شعارهاي انقلاب بوده است مانند آزادي و نهادينه شدن آزادي‌ها و كسب حقوق مردم و محدود شدن گروه‌هاي قدرت و گروه‌هاي فشار و رانتخواران سياسي و اقتصادي در كشور محقق شود و اينها اهدافي بوده است كه اصلاح‌طلبان با تشكيل احزاب و ارايه شعارها و رسانه‌هايي كه به راه انداخته‌اند همواره پيگيري كرده‌اند و اصلاح‌طلبان چه در زماني كه مسووليتي در قدرت داشته و چه زماني كه از قدرت بيرون بوده‌اند و چه اكنون با روي كار آمدن دولت روحاني سعي در پيگيري همين مطالبات و خواسته‌ها داشته‌اند.

 چطور مي‌توانيم سازمان‌هاي سياسي اصلاحات را به گونه‌يي بسازيم و در كشور نهادينه كنيم، تا ارتباط اصلاحات با بدنه اجتماعي سازماندهي شود؟

به عقيده من مشكل اصلي كه ما در اصلاحات با آن روبه رو هستيم هماهنگي ميان خودمان است. اصلاح‌طلبان باوجود جمعيت زيادي كه دارند و افراد متفكر و چهره‌هاي شناخته شده در سطح كشور و چهره‌هاي ملي كه گفتمان مشخصي هم دارند، به لحاظ هماهنگي سازماني در ميان خودشان متاسفانه داراي مشكلاتي هستند. ما از جريان پيشرويي مانند اصلاحات انتظار داريم كه به عنوان يك جبهه سازمان‌يافته‌تر عمل كند، نه به گونه‌يي كه افراد به نوعي مانند يك حزب رفتار كنند چرا كه اين پراكندگي باعث مي‌شود افراد حركت‌هاي يكديگر را خنثي كنند. اگر اصلاح‌طلبان قدمي در اين راه بردارند، به سمت يك سازمان متحد و متشكل پيش روند، داراي خط مشي واحدي شوند و از پراكندگي بيرون بيايند، مي‌توانند جاي خيلي از محدوديت‌ها را پر كنند. من فكر مي‌كنم اصلاح‌طلبان با وجود اينكه با دولت همراه هستند و دولت نزديك به تفكرات اصلاح‌طلبان است هنوز محدوديت‌هاي خودشان را دارند. امروز ما مي‌بينيم كه براي روزنامه‌نگاران و فعاليت رسانه‌ها و همچنين فعاليت احزاب و گروه‌ها دردسر‌هاي زيادي وجود دارد. البته هميشه مشكلاتي بوده و اكنون هم همچنان مشكلات تا حدي وجود دارند اما اگر اصلاح‌طلبان بخواهند در قيد و بند محدوديت‌ها و مشكلاتي به اين شكل در جا بزنند، باعث ايجاد فضاي نااميدي در ميان خودشان و مردم مي‌شوند. بنابراين بهترين راهكار به عقيده من اين است كه اصلاح‌طلبان تبديل به يك سازمان سياسي متحد و هماهنگ شوند و امكانات خود را در يك جهت به حركت درآورند، به جاي اينكه در جهت خنثي كردن يكديگر حركت كنند. در انتخابات مجلس دهم كه پيش‌رو داريم اصلاح‌طلبان بايد از منافع شخصي به نفع منافع گروهي و جناحي و ملي بگذرند. بايد به توافقي برسند كه مجلس را از دست گروه‌هاي قدرتي و گروه‌هايي كه مي‌خواهند با محدود كردن جريان‌هاي سياسي همچنان در قدرت باقي بمانند، بيرون بياورند و لازم است كه اصلاح‌طلبان از خود گذشتگي بيشتري نشان دهند.

 اصلاح‌طلبان در انتخابات 92 توانستند مدل كارآمدي را انتخاب كنند، با توجه به تفاوت اصولي انتخابات مجلس و انتخابات رياست‌جمهوري آيا مي‌توان دوباره از همين سازوكار بهره برد؟

انتخابات رياست‌جمهوري سال گذشته تجربه خوبي براي اصلاح‌طلبان بود و آنها توانستند براي خود يك مركز تصميم‌گيري درست كنند. البته مركز تصميم‌گيري به اين معنا نيست كه لزوما شيخوخيت و كاريزماي يك فرد را تام و تمام محور قرار دهند، بزرگان هستند و تاثيرات خود را مي‌گذارند و مي‌توانند با حفظ تشكل‌هاي‌شان و بدون اينكه اين احزاب بخواهند احزاب و گروه‌هاي‌شان را قرباني اشخاص كنند، در انتخابات به يك اجماع دست يابند. به عقيده من هم لازمه آن اين است كه تعريف مشخصي از استراتژي خود داشته باشند. اين سوال وجود دارد كه آيا اصلاح‌طلبان بايد به‌طور جزمي رفتاركنند، يعني به‌طور حتم كانديداهاي خودشان را داشته باشند و اگر تاييد صلاحيت شدند از آنها حمايت كنند يا به‌طور تفضيلي ميان خوب و خوب‌تر يا بد و بدتر استراتژي خود را بچينند؟ اگر از اين استراتژي تعريف مشخصي داشته باشند مي‌توانند شبيه آنچه در انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم پيش آمد در انتخابات مجلس نيز برنامه‌ريزي كنند.

 ‌ به عقيده شما اصلاح‌طلبان مي‌توانند با اصولگرايان معتدل نيز براي انتخابات مجلس ائتلاف كنند و آيا اين راهكار في‌نفسه مي‌تواند مفيد باشد يا ضرر‌هايش بيشتر از فوايد آن است؟

به عقيده من در عالم سياست ما بايد سياست‌ورز باشيم و بدانيم در مقطع زماني به چه چيزهايي احتياج داريم. مسلما ممكن است كه آنچه مورد نظر اصلاح‌طلبان باشد امكان وقوع از نظر واقع‌گرايي و عيني نداشته باشد. اولا ما بايد بدانيم كه مردم در شرايط و مقطع مورد نظر آمادگي لازم را دارند يا خير و در مقطع زماني حركت ما بر اساس شرايط مردم تنظيم شود. دوما بايد ببينيم كه حاكميت ظرفيت لازم را براي اعمال تغييراتي كه مدنظر اصلاح‌طلبان است داشته باشد. گاهي ممكن است اگر بخواهيم از ايده‌آل‌هاي خود عدول كنيم احساس شكست كنيم و خيال كنيم كه راهي ندارد و به بن‌بست رسيده‌ايم. در حالي كه اين طور نيست گاهي اوقات براي رسيدن به يك هدف مجبور مي‌شويم از يك مسير ناهموار هم عبور كنيم. اگر قرار باشد كه يك مسير طولاني را طي كنيد هميشه مسير همواري پشت سر نمي‌گذاريد و ممكن است لازم باشد از مسير سنگلاخي نيز براي رسيدن به شرايط مورد نظر گذر كرده و به هدف خود برسيد. به هر حال امكانات عيني گاهي اوقات اين شرايط را ديكته مي‌كند كه مجبور شويم ميان بد و بدتر گزينه‌هايي را انتخاب كنيم و اگر ما وارد صحنه نشويم و شرايط بد را انتخاب نكنيم راه را براي روي كار آمدن بدتر باز كرده‌ايم. اگر اين به عنوان يك استراتژي به مردم القا شود ديگر تاكتيك‌ها توسط نيروهاي فعال و موثر سياسي در اقصي‌نقاط كشور تعيين مي‌شود. حالا ممكن است فردي را در ليست اصلي بگذاريم يا ممكن است با حمايت كردن بدون وارد كردن در ليست، مردم ما به سمت افراد معتدل و افراد بهتر از رقباي ديگر هستند، متمايل كنيم ولو اينكه اين افراد عضو بقيه احزاب و گروه‌ها و منتسب به جريان مقابل اصلاح‌طلبان باشند. اين به عقيده من سياست‌ورزي است و هيچ اشكالي هم ندارد. البته ما نمي‌توانيم تضمين كنيم كه اين رويكرد هميشه جواب مي‌دهد؛ ممكن است در شرايط خاصي اين رويكرد پاسخگو نباشد اما به عقيده من در جمهوري اسلامي ما فضاي سيالي داريم و شرايط منجمد به آن معنا حكم فرما نشده است. اگر ما فضاي منجمدي داشتيم دولت آقاي روحاني را نيز نمي‌توانستيم داشته باشيم و اين نشان مي‌دهد كه فضاي كشور فضاي نسبتا سيالي است و در آن مي‌توان حركت‌هاي نسبي هم سازماندهي كرد و از آن بهره برد.

 ‌ مساله‌يي كه در مورد ائتلاف اصلاح‌طلبان با ديگر نيروها و ظرفيت‌هاي كشور وجود دارد و نگراني‌هايي را به وجود مي‌آورد، مخدوش شدن تصوير مردم از اصلاح‌طلبان و مطالبات آنهاست. ما چطور مي‌توانيم ائتلافي را در پيش بگيريم كه هويت اصلاحات مخدوش نشود؟

قطعا يكي از كارهاي اساسي كه بايد انجام بگيرد روشن كردن اين مساله براي عناصر فعال و همچنين مردم است. فرض كنيد اگر ما امروز شعار مي‌دهيم كه آزادي‌ها بايد به وجود ‌آيد مسلما اين يك هدف براي ما است و ممكن است اين هدف دور هم باشد و به زودي به آن دست پيدا نكنيم اما بايد براي مردم و نيروهاي فعال و كساني كه سمپاتي دارند و به جريان اصلاح‌طلبي علاقه دارند، روشن كنيم كه ما اين هدف بلندتر را تعيين كرده‌ايم اما براي رسيدن به هدف بلند بايد اين راه‌ها را طي و واقعيت موجود را براي مردم و فعالان‌مان تبيين كنيم. اگر ما بتوانيم در جلسات‌مان و در رسانه‌ها اين مساله را در جاهاي گوناگون مطرح كنيم و مردم بپذيرند، مشكلي ايجاد نمي‌شود و اين نگراني نيز از بين مي‌رود اما اگر بخواهيم به صورت استراتژي مخفي و پشت درهاي بسته عمل كنيم يقينا واكنش‌هاي مخفي هم ميان مردم و هم در بين نيروها ايجاد خواهد كرد.

 اصلاح‌طلبان در اين سال‌ها و در انتخابات 92 پس از شرايط ناگواري كه بدنه اجتماعي اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلبان پشت سرگذاشتند، توانستند با محوريت و كمك شخصيت‌هايي كاريزمايي مانند سيدمحمد خاتمي و هاشمي‌رفسنجاني اتحاد و انسجام خوبي را به دست آورند و اين شخصيت‌ها نيز خود در جاهاي مختلف تاكيد كرده‌اند كه بايد رهبري اصلاحات از فرد به سمت خرد جمعي حركت كند. عقيده شما در اين زمينه چيست؟

حرف اين افراد درست است. به هر حال واهمه‌يي وجود دارد كه گاهي اوقات نقش اشخاص عمده شود و به تدريج در دراز مدت سازماندهي قرباني اشخاص شود و اين برخلاف اهداف است و به نوعي گم كردن مسير اصلي براساس مصلحت‌ها است. از اهداف اصلي اصلاح‌طلبي قدرت دادن و تصميم‌گيري احزاب است. همان‌طور كه اشاره كردم ما بايد از همه امكانات خود به‌طور همزمان استفاده كنيم و هيچ كدام را فداي ديگري نكنيم. اگر شعار احزاب را داديم نيز به اين معنا نيست كه نقش بزرگان را در راهبري احزاب از بين ببريم. در همه دنيا همين طور است. در كشور‌هاي پيشرفته و صنعتي كه احزاب نهادينه شده‌اند، مي‌بينيم كه چهره‌هاي كاريزما و چهره‌هاي ملي گاهي اوقات نقش خود را بازي مي‌كنند. ما نيز در كشور از ريش سفيدان و بزرگان نبايد غافل شويم از سوي ديگر هم نبايد احزاب و گروه‌ها را قرباني آنان كنيم. به اين معنا كه ما حزب و گروه‌ها را سازماندهي كنيم اما نهايتا نقشي در تصميم‌گيري نداشته باشند. ما بايد اين مساله را به‌طور همزمان سازماندهي كنيم. هم بتوانيم نصيحت و تجربه و نقش بزرگان را داشته باشيم و هم ظرفيت‌هاي احزاب و گروه‌ها و خرد‌جمعي را گسترش دهيم. در واقع به عقيده من بايد بزرگان را به عنوان داور نگه داشت و تصميم‌گيري و تصميم‌سازي را به عهده احزاب گذاشت. ما اگر بتوانيم به اين رويكرد برسيم يعني جايي كه به اختلاف رسيديم بزرگان به عنوان حكم وارد شوند مي‌تواند مفيد باشد. بايد توجه كنيم كه اين رويكرد كه از ابتدا بزرگان ليست ببندند و از احزاب نيز بخواهند كه حمايت شود، چندان رويكرد درستي به نظر نمي‌رسد. با وجود اين روش به عقيده من ما مشكلي نخواهيم داشت. نقش بزرگان اگر داوري و حل كردن اختلافات ميان اصلاح‌طلبان باشد و فعالان و گروه‌هاي سياسي نيز كار خودشان و وظيفه خودشان را انجام دهند اعم از آماده‌سازي فعاليت‌ها و بستن ليست‌ها، و بزرگان هم قطعا حرف‌هاي دلگرم‌كننده مي‌زنند و تنور سياست را داغ‌تر مي‌كنند.

 ‌ چه سازوكاري براي سازماندهي نقش آقاي هاشمي وجود دارد تا ما در انتخابات‌هاي آينده نيز بتوانيم از اين ظرفيت بهره ببريم؟

به عقيده من قطعا امكان آن وجود دارد اما نه به صورت سازماني و شايد نيازي هم به سازماندهي آن نباشد. اگر مجموعه سياسيون حركت خود را تنظيم كنند و اگر لازم شد از كانديداهاي معتدل اصولگرايي استفاده كنند و خودشان در شهرها فردي را انتخاب كنند و به‌طور مثال در شهرستان خودشان در مورد يك نامزد، چه به صورت اختصاصي و چه مشترك با كانديداهاي ديگر به اتفاق نظر و اجماع برسند شايد موفقيت را محقق كند. نهايتا اگر با مشكلات جدي روبه‌رو شديم بزرگان مي‌توانند بسيار تاثيرگذار باشند و نقش حل و فصل اختلافات احتمالي را به عهده بگيرند. آقاي هاشمي شخصا هيچگاه نخواستند كه در احزاب دخالت كنند. بلكه نقش او در خط مشي كلي است و همين‌طور آقاي خاتمي مي‌توانند نهايتا حكميت كنند. اگر ما بتوانيم سازوكاري تعيين كنيم كه در پايين ليست مورد نظر را ببنديم و در بالا از تجربه بزرگان استفاده كنيم و بزرگان را فصل الخطاب قرار دهيم مي‌تواند مفيد باشد.

 ‌ به عقيده شما آيا مي‌توانيم حزب فراگيري با محوريت اين شخصيت‌ها داشته باشيم؟

به عقيده من الان صحبت از اين موضوع زود است. مضاف بر اينكه ظرفيت اين شخصيت‌ها اصولا در قالب يك سازمان سياسي نمي‌گنجد. به هر حال گذشته آنها و سرمايه‌گذاري كه براي ظرفيت آنها شده براي تمام ملت است و تمام آحاد ملت هم حق دارند كه بگويند ما هزينه كرديم تا شخصيتي مانند آقاي هاشمي چنين ظرفيتي به دست آورده است و همچنين شخصيت‌هاي ديگر. نمي‌توان از آنها انتظار داشت كه در قالب حزب بيايند. اما مي‌توان از منويات و بخشي از نظرات‌شان كه هم جهت با احزاب و گروه‌هاي اصلاح‌طلب است، استفاده كرد.

  ارزيابي شما از عملكرد اصولگرايان در مجلس هفتم وهشتم و دولت پيشين چيست؟ تاثير عمكرد اصولگرايان را در اين پست‌ها چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

حرف‌ها و عملكرد گذشته اصولگرايان مشخص است. همچنين مي‌توانيد حرف‌هايي را كه بزرگان اصولگرا زده‌اند، ببينيد و به مصاحبه‌هاي‌شان مراجعه كنيد. مثلا اينكه خواب ديده‌اند كه ائمه يا امام زمان به آنها توصيه كردند و اين ليست را چيده‌اند و حرف‌هايي نزديك به اين تعابير گفتند و با رد صلاحيت‌هاي گسترده و در منصب‌هايي كه اصولگرايان به دست آوردند ديديم كه بسيار از آنان از دين و مذهب براي اهداف و منافع خود استفاده كردند و به‌طور قاطع نيز با اصلاح‌طلبان برخوردهاي ناروايي كردند اما نهايتا همه ديدند در مجلس هفتم و هشتم كه به دست اصولگرايان بود متاسفانه ما شاهد ضعيف‌ترين عملكرد‌ها بوده‌ايم. ما ديديم دولت‌هاي نهم و دهم كه توسط اصولگرايان حمايت شد به چه شكل عمل كرد. وارد اين بحث نمي‌شوم، به هر حال نتايج عملكرد‌ها به صورت روزانه منتشر مي‌شود و مي‌بينيم كه بعد نظارتي مجلس بر دولت چقدر كم بوده كه ما شاهد آن همه فساد و كم‌كاري و اين همه ضعف و نقصان بوده‌ايم اما اكنون مي‌بينيم كه در مورد يك وزارتخانه چهار الي پنج مورد ريزش روي مي‌دهد تا يك وزير انتخاب شود ولي آن زمان چطور به وزرا راي مي‌دادند و سوال و جواب نيز نمي‌كردند؟ اينها سوالاتي است كه اصولگرايان بايد پاسخگو باشند يا اينكه در آن منصب در پيگيري مطالبات و حقوق مردم تا چه اندازه بسته عمل كردند و بسياري از مسائل ديگر كه مي‌توان به جرات گفت عملكرد مثبتي را از اصولگرايان شاهد نبوديم و جا دارد كه نسبت به عملكردشان پاسخگوي مردم باشند. من فكر مي‌كنم كمتر از 10 درصد اصولگراها راي بياورند. مگر اينكه دوباره با روش‌هاي گذشته وارد شوند و افراد را پيش از بازي از ميدان به در كنند و بعد هم به قول معروف شكاري را بگيرند كه قبلا آماده كرده‌اند. قطعا گفتمان اصلا‌ح‌طلبي مي‌تواند پيروز شود و قطعا گفتمان برتر از نظر مردم اين گفتمان است.

‌آيا باز هم مانند انتخابات 92 اصلاح‌طلبان راهكاري دارند و به اين مشكل نيز فكر كرده‌اند؟

به عقيده من اصلاح‌طلبان تا جايي كه ظرفيت وجود دارد، بايد حضور داشته باشد. اگر چنانچه اين ظرفيت به صفر رسيد هم تكليف از ما ساقط مي‌شود تا جايي كه ظرفيت داريم و حتي اگر جناح مقابل هم در تحقق مطالبات ما ظرفيت دارد استفاده مي‌كنيم. تا جايي كه در نظام ظرفيت داريم بايد استفاده كنيم و حضور داشته باشيم و مطالبات مردم و اصلاحات را پيگيري كنيم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون