• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3493 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۵ فروردين

براي عباس كيارستمي و بيماري‌اي كه او را خبرساز كرد

ميدان جنگ را آرام كنيم

  نازنين متين‌نيا /  «ذات مجرد» از آن دسته از مفاهيمي است كه آدم‌هاي زيادي آن را تجربه و درك نمي‌كنند. انسان موجودي به‌شدت اجتماعي است و خواهان جمع. خواستار ديده شدن، مورد توجه قرار گرفتن و «بودن» به معناي آنچه ديگران نشانه‌هاي آن را به اثبات او مي‌رسانند و نشان مي‌دهند كه «او را مي‌بينند»، «او را درك مي‌كنند» و در نهايت حضورش را اثبات مي‌كنند. اينها همه، از همان غريزه اجتماعي و زيست در جمع مي‌آيد و اكثريت خواهان همين جمع و همين حضور و ديده شدن در جمع هستند. اما در دسته مقابل، در اقليتي كوچك و محدود، «ذات مجرد» دسته‌اي ديگر را دربرمي‌گيرد. دسته‌اي از آدم‌ها كه معمولا مي‌خواهند سرشان به كار خودشان گرم باشد و لزوم تاييد و توجه «ديگران» در زندگي آنها معنايي ندارد. اين آدم‌ها جهان خود را ساخته‌اند و گاهي اين جهان را با ديگران شريك مي‌شوند و گاهي هم نه.
 عباس كيارستمي، مصداق بارز يكي از همين آدم‌هاست. فيلمسازي كه سال‌هاي سال است عكس‌هايش را با عينك‌هاي دودي مي‌بينيم و در برخوردهاي دور و ناآشناي آدم‌هاي غريبه در كوچه و خيابان، حتي ممكن است به لفظ عاميانه «از خود مچكر» به نظر برسد و از آن دسته از هنرمندان «مردمي» نباشد كه به همه لبخند مي‌زنند و در كوچه و خيابان ساعت‌ها وقت براي عكس گرفتن و امضا دادن صرف مي‌كنند.
كيارستمي، زندگي «مجرد» خاص خود را دارد. مردي كه ممكن است ساعت‌ها، حتي به وقت مصاحبه در خانه‌اش به وقت غروب، چراغ‌هاي خانه‌اش را روشن نكند و بي‌اعتنا به لبخندهاي مصنوعي كه دوستدارانش به وقت ملاقات با او تحويلش مي‌دهند، در ذهنش قصه و داستان و زاويه‌اي از يك تصوير را بپروراند و گريزان از عادت‌هاي معمولي، كليشه‌هاي رفتاري معمولي و همه آن‌چيزهايي است كه در رفتارهاي جمعي ما به عنوان يك فرهنگ معرفي شده. كيارستمي هيچكدام اينها را نپذيرفته. 75 سال زندگي كرده است و در همين 75سال با همين «ذات مجرد» تبديل به هنرمندي شده كه هيچ‌كس شكي در بزرگي، خلاقيت و استثنايي بودن او ندارد. ذات كيارستمي او را چنين هنرمندي ساخته و همين تجرد باعث شده تا به جاي آنكه انرژي و زندگي‌اش را صرف درگيري در مناسبات خلاقيت‌كش و انرژي‌‌گير اجتماعي كند، صرف دنيايي كند كه از آن فيلم‌هايش، عكس‌هايش و كتاب‌ها متولد شدند و جايي در دنياي فرهنگ و هنر ما گرفتند. حالا چنين مردي، چنين آدمي كه سال‌هاي سال است راه خود را رفته و بي‌اعتنا به تمام انتقادها و تشويق‌ها، «عباس كيارستمي بودن» را ساخته، درگير بيماري شده.
بيماري‌اي كه نوروز 95، كيارستمي را خبرساز كرد تا نقل‌قول‌ها، خبرها، شايعه‌ها درباره او و بيماري‌اش تمامي نداشته باشد و البته ملاقات‌هاي وزير بهداشت، رييس سازمان سينمايي و... هم شروع شود. شهرت كيارستمي بار ديگر او را در زاويه ديد قرار داده؛ البته اين‌بار با زاويه‌اي تلخ و دردناك و نگران‌كننده براي تمام آنهايي كه درگير شهرت كيارستمي هستند. آنهايي كه يا از اهالي سينما و رسانه هستند و اهميت خبر بيماري هنرمند بزرگ را مي‌دانند يا آنهايي كه در دسته دوستداران قرار مي‌گيرند و براي آنها مهم است كه در زندگي كيارستمي چه مي‌گذرد و چه اتفاقي مي‌افتد و چه سرانجامي دارد. البته يك دسته سومي از مسوولان هم به خيل توجه‌كنندگان به اخبار بيماري هنرمندان اضافه شده كه با ملاقات و دستورهاي صريح و رفتارهايي از اين دست، در بزنگاه حاضر مي‌شوند تا كسي نپرسد پيش از اين كجا بودند و چرا هميشه آنقدر دير از راه مي‌رسند. همه اين آدم‌ها، همه ما (حتي خود من هم با نوشتن اين يادداشت)، همه درگير شهرت كيارستمي هستيم. درگير شهرتي كه سال‌هاي سال است كيارستمي در خلوت خود و تنها به دليل ذات هنرمند و خالقش به دست آورده و حالا در بزنگاه بيماري او، نمي‌توانيم از آن چشم‌پوشي كنيم و اجازه دهيم در سكوت و آرامش، دوران بيماري بگذرد. ما كاري از دست‌مان برنمي‌آيد، در زندگي شخصي كيارستمي، آن‌كسي كه درد بيماري را تحمل مي‌كند خود اوست و آن‌كسي كه دل‌نگران واقعي به حادثه بيماري چشم دوخته؛ دوستان و اقوام و دايره نزديكانش.
 اهميت كيارستمي هيچگاه براي هنر اين سرزمين از بين نمي‌رود يا فراموش نمي‌شود، اما اين ملغمه و غبار اطراف دوران سختش، كه ما آدم‌هاي دور دل‌نگران ساخته‌ايم، اضافه كردن باري سنگين به دوش لحظه‌هايي است كه كيارستمي و اطرافيانش تحمل مي‌كنند. حجم اين‌بار شايد براي هنرمندي كه خواهان «ديده شدن» و «توجه اضافي» و «شهرت» است، دوست‌داشتني باشد، اما براي عباس كيارستمي، براي مردي كه در توصيف خودش مي‌گفت:
«به زعم خيلي‌ها ممكن است كه من به يك سلبيريتي تبديل شده باشم و حالا از امكاناتم و از اين اسمي كه ساخته شده، نهايت استفاده را مي‌برم. ولي واقعيتش اين است كه وقتي از در اين خانه انتهاي بن‌بست قائم وارد مي‌شوم، سلبيريتي توي ميدان زر هم نمي‌آيد چه برسد به اين خانه. و هيچ‌ كجاي زندگي من نشانه‌اي از اينكه من از اين سلبيريتي استفاده مي‌كنم، نيست» و شايد حالا وقتش رسيده باشد كه ما، همه دوستداران شهرت كيارستمي، به زندگي شخصي او، به ذات مجرد و دور از هياهويش احترام بگذاريم و اجازه دهيم توفان خبرها و نظرها درباره بيماري او آرام شود و مبارزه با بيماري، با آرامش ادامه پيدا كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون