• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3493 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۵ فروردين

به بهانه نمايش آثار ويم دلووي

يك مازاراتي تنها در گالري پارك كرده است

فرشاد اسماعيلي

24 اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده‌اي راجع به ملي شدن صنعت نفت ايران به تصويب مجلس شوراي ملي مي‌رسد و چند روز بعد يعني در آخرين روز سال ۱۳۲۹ مجلس سنا كه تعطيل نشده بوده است و داشته كارش را مي‌كرده است، مصوبه مهمي در تاريخ سياسي ايران را به تاييد مجلس شوراي ملي مي‌رساند. بدين ترتيب روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ روز تاريخي ملي شدن صنعت نفت ايران مي‌شود و سال‌هاي سال نه تنها مجلس كه همه مملكت در اين روز به مناسبت جشن ملي شدن نفت مملكت و كوتاه شدن دست اجانب از اين طلاي سياه، تعطيل مي‌شود.
سال‌هاي سال اما گذشت و تكنيسين‌هاي علوم سياسي همين مملكت كه روز آخر سالش را جشن گرفته بوده و تعطيل كرده بوده است تئوري‌هايي بافتند و كتاب‌ها نوشتند كه آري؛ هرچه بدبختي است در اين مملكت به خاطر همين طلاي سياه است. انتلكتوال‌هاي وطني حالا به اين نتيجه رسيده بودند و دستجاتي از آنها هنوز هم اصرار دارند كه ما اگر نفت نداشتيم خيلي متمدن‌تر و خوشبخت‌تر بوديم و اين طلاي سياه ما را به روز سياه نشانده است و عامل سياه روزي و سياه بختي مملكت همين نفت است و كلي سياه‌نمايي‌هاي كلي ديگر كه صادر مي‌شود.
اما در همان روزگاري كه اين طلاي سياه داشت به زعم اين انتلكتوال‌هاي وطني ما زير بناي مملكت را داست كج مي‌كرد اما مجموعه مهمي از معماري ايران را توانست بنا كند. مجموعه مهمي به نام «موزه هنرهاي معاصر تهران». سرازير شدن پول نفت و نبودن رقيب در بازار نفت به دليل بحران كشورها در فروش نفت شرايط استثنايي را براي مملكت به وجود آورد و در فضايي كه همه كشورها محتاج پول بودند و ما خيلي پولدار بوديم معماري هنرمند كه سرش به تنش مي‌ارزيد به نام «كامران ديبا» طرحي ريخت و كلكسيون بي‌نظيري از نقاشي‌ها و مجسمه‌هاي مهم نيمه دوم قرن بيستم را خريداري كرد و مجموعه‌اي را تشكيل داد كه در دنيا كم‌نظير است. چند وقت پيش خواندن كتاب «باغي ميان دو خيابان» كه گفت‌وگوي مفصلي است از رضا دانشور با كامران ديبا در مورد كارهاي معماري ديبا و به ويژه جريان پا گرفتن موزه هنرهاي معاصر را تمام كردم. خب فهميدم اين آدم سرش به تنش زياد مي‌ارزيده است و اين موزه را ما واقعا از صدقه سري همين آقاي معمارباشي داريم. آقاي معمارباشي در دوره‌اي كه همه معمارهاي مملكت به فكر گرفتن پروژه‌هاي هتل و متل بودند، آمد و در همين خيابان كارگر شمالي موزه‌اي را بنا كرد تا در روزگاري كه همه‌چيز در تهران داشت حول محور مصرف و فرهنگ مصرف مي‌چرخيد كمي معنويت و توليد را به خورد اين شهروندان عادي تهران بدهد. حالا در همين موزه هنرهاي معاصر چند هفته‌اي است كه كارهاي ويم دلووي، هنرمند بلژيكي را به نمايش گذاشته‌اند. تراشه‌هاي عظيم صنعتي، كپسول‌هاي گاز، موتوسيكلت‌ها و ماشين‌ها، لاستيك و المان‌ها و قطعاتي كه متعلق به دنياي صنعتي مدرن است.
روايت دلوي اما از اين دناي صنعتي در روايتي كاملا غير مكانيكي است. دلووي توانسته است ثابت كند كه مي‌توان همين خط توليد خودرو را كه پر است از گريس و خرده‌تراشه، لاستيك، قطعه و روح مكانيكي از زاويه ديگري هم نگاه كرد. لاستيك‌ها به شكل فشرده‌اي همديگر را تنيده‌اند و تفكيك ناپذيرشده‌اند و شمايل مفهومي انتزاعي به خود گرفته‌اند. كاميون‌هاي فلزي كه قلم‌كاري‌هاي ظريف شرقي دارند كج شده‌اند و با ساختي كنايي بارشان در حال فرو ريختن است. كپسول‌هاي گاز كه همواره مابه‌ازاي بيروني‌شان مفهوم خطر بوده است، صفحه نقاشي‌هاي قايق و بادگيرهاي دلووي شده‌اند با رنگ‌هاي آبي آسماني. حلقه‌هاي لاستيك كه همواره يادآور چرخ صنعت بوده‌اند، حالا حلقه‌اي معنوي شكل شده‌اند كه مفهوم مينايي و دوار گونه متافيزيكي را به ذهن نزديك مي‌كنند. همين‌طور دالان‌ها را طي مي‌كني و يك مرتبه با يك مازاراتي عظيم‌الجثه وسط گالري نمي‌دانم چهارم يا پنجم مواجه مي‌شوي. مازاراتي كه كه هيچ شباهتي به يك ماشين لوكس ندارد. بايد پايت را از روي گاز‌برداري و بگذاري روي ترمز. بايد ترمز كني. دنياي سرعت مربوط به دنياي اتوبان است؛ اما اينجا موزه است و اين مازاراتي به نظر مي‌رسد يك دستاورد هنري است نه يك دستاورد صنعتي.
 مازاراتي كه طي يك پروسه هنري توليد شده است و مي‌خواهد بگويد كه هيچ كارگري در هيچ خط توليد هيچ كارخانه خودروسازي با رويكرد تضاد كار و سرمايه براي توليد اين مازاراتي عرق نريخته است. هيچ كارفرمايي هيچ كارگري را براي توليد اين مازاراتي استثمار نكرده است. هنرمند بلژيكي مي‌خواهد بگويد كه اين مازاراتي اگزوز ندارد و هيچ آلودگي ايجاد نمي‌كند. اين مازاراتي بوق ندارد و هيچ آلودگي ايجاد نمي‌كند. اين مازاراتي لاستيك ندارد و هيچ آلودگي ايجاد نمي‌كند. اين مازاراتي پر است از نقش و نگارهاي قلم‌زني، نقش و نگاري شرقي كه كار هنرمندان اصفهان است. مازاراتي كه چرخ ندارد و ترمز زده است و وسط گالري زيبايي غول‌آساي خود را با قلم‌كاري‌ها و طرح‌هاي اسليمي و ريزه‌كار‌هاي شرقي به رخ كشيده است. مازاراتي كه محصول دنياي هنر است و يك امر خلاقه است و با دنياي تجارت و رقابت بيگانه است. دلووي به خوبي يك مازاراتي بزرگ را در شهري كه به آلودگي معروف است به نمايش گذاشته است و هيچ آلودگي ايجاد نكرده است. بازديدكنندگان اين گالري كساني‌ هستند كه قبل از ديدن اين مازاراتي در گالري چهارم يا پنجم در سالن اصلي نقاشي‌هاي سهراب سپهري، ابوالقاسم سعيدي و
رنه مارگيت را ديده‌اند، لذت برده‌اند و مي‌دانند به موزه هنرهاي معاصر آمده‌اند نه نمايشگاه اتومبيل.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون