نصرتالله تاجيك در گفتوگو با «اعتماد»:
اردن تلاش ميكند از نمد بحران ايران و عربستان براي خود كلاهي بدوزد
گروه ديپلماسي| تلاشهاي عربستان براي در تنگنا قرار دادن ايران روز به روز بيشتر ميشود. با قطع روابط يكجانبه ديپلماتيك رياض با تهران، عربستان سياست افزايش تنش و درگيري را در دستوركار خود دارد و در اين راستا، از تمامي ابزارهاي خويش براي اعمال فشار بر ايران استفاده ميكند. در آخرين اقدام در اين چارچوب نيز پارلمان عربي ايران را با همان ادعاهاي تكراري محكوم كرد و اردن نيز سفير خود را از تهران به امان براي انجام پارهاي از مشورتهاي سياسي فراخوانده است. درخصوص روابط ايران و اردن و فراخوانده شدن سفير اين كشور از تهران، گفتوگويي با نصرتالله تاجيك، سفير اسبق ايران در اردن و تحليلگر مسائل منطقهاي داشتهايم كه مشروح آن در ادامه ميآيد.
سابقه روابط ايران با اردن در ميان كشورهاي عضو اتحاديه عرب چگونه است؟ ايران با اردن چه چالشهايي پس از انقلاب داشته است؟
روابط تهران و امان پس از انقلاب اسلامي، يك روابط سينوسي بوده است. پس از انقلاب اسلامي و به دليل حمايت مستقيم ملك حسين، پادشاه پيشين اردن از صدام در جنگ با ايران، روابط تهران و امان تيره و تار بود اما با پايان جنگ تحميلي و در دوران سازندگي، دو كشور به سمت يك رابطه سازنده و مستقيم و در بستر همكاريهاي اقتصادي پيش رفتند و با روي كار آمدن ملك عبدالله به عنوان پادشاه اين كشور و در دولت اصلاحات، اين روابط و همكاريها رنگ و بوي سياسي و امنيتي نيز به خود گرفت و به سطح بالاتري رسيد. با اين حال و از ابتداي دهه80، روابط ايران و اردن برخلاف دهه گذشته تقليل يافت و هماكنون نيز ميتوان گفت كه تهران و امان بالاترين سطح تنش در دو دهه گذشته را تجربه ميكنند. اكنون اردن در روابط ايران ادعا ميكند نگرانيهاي سياسي و امنيتي دارد؛ در حالي كه تهران تلاش دارد از افزايش نگرانيها پرهيز شود و به همكاريها رنگ و بوي اقتصادي ببخشد اما به دليل اينكه دو كشور همسايه مستقيم يكديگر نيستند و در فاصلهاي دور از يكديگر قرار دارند، پتانسيل بالايي هم در روابط ديده نميشود.
اردن سفير خود را براي مشورت از ايران فراخواند و علت آن را دخالتهاي ايران در مسائل داخلي كشورهاي منطقه و حمايت از گروههاي تروريستي خوانده است. چرا در چنين مقطعي اين كشور دست به اين حركت زده است؟
متاسفانه يكي از آثار برهم خوردگي چهره ژئوپولتيكي منطقه و تشديد رقابتهاي منطقهاي و تبديل شدن آن به تضاد و تقابل، تخريب روابط دوجانبه ميان كشورها است. ما در سياست خارجي همكاريهاي دوجانبه و چندجانبه داريم كه روابط دوجانبه زيرساخت تعاملات و روابط كشورها را با يكديگر فراهم ميكند ولي هنگامي كه اين روابط كشورها از مسير دوجانبه خارج شود، نميتوان تعاملات را به كانال صحيحي وارد ساخت. اكنون رقابتهاي منطقهاي تهران و رياض موجب شده تا كشورهايي كه در اين رقابت ذينفع نيستند و ميتوانند مشكلاتشان را با ما از طريق گفتوگو حل كنند، وقتي در مسير اين رقابت قرار ميگيرند، سعي ميكنند تا به قطبهاي ثروت و قدرت متصل شوند. اردن در مقوله مسائل منطقهاي تاثيرگذار نيست و به دليل دور بودن از تحولات منطقهاي نميتواند فشاري بر سياست خارجي ايران وارد كند ولي به دليل ضعف بنيههاي اقتصادي و مشكلات داخلي خود و بعضا درگيريها و اختلافاتش با برخي گروههاي سياسي فكر ميكند خود را به سياستهاي منطقهاي عربستان وصل كند تا از اين طريق بتواند مشكلاتش را حل و فصل كند. با اين حال، من اعتقاد دارم چارهجويي اردن براي حل مشكلاتش يك اشتباه محاسباتي است زيرا حداكثر بتواند از اين سياست در كوتاهمدت بهرهمند شود ولي در بلندمدت روش درستي نيست و از اين نمد، نميتواند كلاهي براي خود بدوزد؛ البته ما ضعفهايي در روابط دوجانبه و تعاملات منطقهايمان داريم يعني ميتوان مقداري از تنشها را با گفتوگو روشن و با تعامل دوجانبه و چندجانبه حلوفصل كنيم ولي تلاشهاي عربستان براي تبديل رقابتها به تضاد و تقابل و راه انداختن جنگهاي نيابتي موجب شده ما نتوانيم از امكانات و توانمنديهايمان استفاده كنيم. من احساس ميكنم در چنين فضايي، اردن ميخواهد با وصل شدن به سياستهاي منطقهاي عربستان براي خود جايگاه و نقشي را در تحولات منطقهاي تعريف كند و از مزاياي رابطه با عربستان بهرهمند شود.
اگر تصميم اردن تحتتاثير عربستان باشد چرا آنها زودتر اقدام نكردند؟
اردن در همسايگي مستقيم ايران نيست و شايد هم ضروري نبود در آن مقطع دست به چنين اقدامي بزند هرچند كه در آن مقطع هم از خود تحرك سياسي نشان داد و با حمايت از رياض، تهران را محكوم كرد. اينكه امان در اين مقطع اين واكنش را نشان ميدهد محصول مجموعي از متغيرها است كه يكي از اين متغيرها فشار عربستان است و متغيرهايي چون مشكلات داخلي و فشار اقتصادي موجب ميشود تا آنها با دست زدن به چنين اقدامي، نقشآفريني كرده و به زعم خود بخواهند جايگاهي در منطقهاي براي خودشان ايجاد كنند. تحولات استانبول نيز در اين باره تاثيرگذار بوده و بهانه و زمينه مساعد را براي آنها فراهم كرد.
برخي اعتقاد دارند كه وزارت خارجه ايران هم بايد در اقدامي مشابه سفير ما را براي مشورت به تهران فرابخواند. تا چه اندازه اين تقابل را در شرايط امروز منطقه به نفع و از روي تدبير ميدانيد؟
من فكر نميكنم اقدام مشابه، پاسخ درستي باشد. در بازيهاي ژئوپولتيكي تقابل مساله را حل نميكند. احضار سفير يك بازي سياسي است. در بازيهاي ژئوپولتيكي چون منشايي فراتر از اهداف سياسي دارند، نيازمند صبوري و خويشتنداري هستيم. بايد از افتادن كشورها به مواضع تند پرهيز شود و نگذاشت تا رقابتها به تقابل، تضاد و خشونت تبديل شوند. وضعيت نابسامان كنوني منطقه هم به گونهاي است كه بايد تلاش كرد تا گفتمان سياسي به گفتمان امنيتي تبديل نشود. تغيير گفتمان سياسي به گفتمان امنيتي، طرحي است كه عربستان امروز دنبال ميكند و به همين خاطر نبايد به اين دام افتاد.
در برابر اين رويكرد عربستان در منطقه، ايران چه رويكردي را ميتواند از خود نشان دهد؟
بحران روابط ايران و عربستان از دو ناحيه است؛ مسائل منطقهاي و مسائل فرامنطقهاي. اصل و ريشه بحران روابط تهران و رياض از مسائل منطقهاي و رقابت دو كشور در پروندههاي خاورميانه ريشه ميگيرد. به عبارت ديگر، رقابتهاي منطقهاي ايران از چارچوب كنترل شده خود خارج شده و حالتي تقابلي به خويش گرفته است و به همين خاطر، عربستان سياست حذفي را در دستور كار خود قرار داده است. مسائل فرامنطقهاي نيز به اين دامن زده است يعني رويكرد ايران در برجام و بهبود روابط با غرب، شكست پروژه ايرانهراسي با دستيابي به توافق هستهاي و برخي شيطنتهاي قدرتهاي فرامنطقهاي موجب شده تا عربستان نسبت به توان ايران در منطقه هراس داشته باشد. در اين رابطه دستگاه ديپلماسي بايد دو مساله را در دستور كار خويش قرار دهد؛ نخست، بايد تلاش شود تا از افزايش ضخامت رقابتهاي منطقهاي جلوگيري شود. دراينراستا بايد از هر روشي استفاده كرد. از سوي ديگر بايد از كساني كه منافعي در روند بهبود شرايط منطقهاي دارند كمك گرفته شود تا با اعمال فشار آنها به عربستان از توسعه بحران و افزايش خشونت و درگيري جلوگيري شود.
در چنين فضايي آيا ما به سمت تقابل بيشتر با كشورهاي عربي حركت ميكنيم؟
شوراي همكاري خليجفارس و همچنين كشورهاي جهان عرب يكدست نيستند بلكه در يك طيف قرار دارند. بايد تلاش شود روابط دوجانبه ايران با اين كشورها حفظ شود و از سويي از قدرت نرم براي پيشبرد اهداف استفاده شود؛ نه آنكه براي كشورهاي عربي ايجاد هراس كنيم و به پروژه ايرانهراسي دامن بزنيم. بايد با كشورهاي عربي بهگونهاي رفتار شود كه ميخواهيم به استقرار ثبات و آرامش به آنها كمك كنيم و اين مساله هم ناديده گرفتن احقاق حقوق گروه مستضعف و مردمي نيست. ايجاد تقابل با كشورهاي عربي سياستي است كه آنها تلاش ميكنند ايران به دام آن بيفتد ولي اگر ما مشكلاتي در سطح رقابتهاي منطقهاي عربستان داريم بايد تلاش كنيم اين رقابتها به تندتر شدن فضاي روابط و گسترش دامنه آن منجر نشود.