بعد از 40 سال اميد
مهرداد احمدي شيخاني
هفتم ارديبهشت ماه روز جهاني گرافيك است و به اين نيت يادداشت ذيل را نوشتم. دهه هفتاد دهه پوست انداختن جامعه بود؛ جامعهاي كه از يك انقلاب بزرگ و مردمي و سالهاي خونبار جنگي فراگير گذشته بود. هر كدام از اين دو واقعه به تنهايي توان زير و رو كردن عقايد و باورهاي جامعهاي را نسبت به خود براي قرنها دارد، چه برسد كه با هم اتفاق بيفتد. شروع دهه هفتاد همزمان بود با آزاد شدن انرژي اين دو رخداد و نسلي كه با آرمانهاي اين دو ماجرا رشد كرده بود، در خود تواني متراكم براي تغيير شرايط ميديد.لذا پس از گذشتن از انقلاب و جنگ، در هر ساحتي از بستر اجتماعي كه آمادگي ذهني تغيير فراهم بود، بروز كنشهايي اجتماعي را از آغاز دهه هفتاد شاهد بوديم. اين كنشها از آنجا كه از دل آن وقايع بزرگ بيرون آمده بود، هويتي همچون آنها داشت. هم آرمانگرايانه بود و هم تحولخواه. حرفه ما طراحان گرافيك نيز از اين جنبش فراگير اجتماعي براي تغيير ذهنيت فردگرايانه به آرمانهايي جمعي، نصيبي درخور داشت و از آنجا كه شغل ما در ذات خود بروزي اجتماعي دارد، پيش و بيش از هر حرفه مشابه در اين راه گام نهاد. اما هيچ تحولي به ذات خود مستقل از ريشههاي گذشته خود نيست و آنچه در آغاز دهه هفتاد براي حرفه ما در جريان بود،نيز كنشي جمعي را براي ساختن يك نهاد آرمانخواهانه به دنبال داشت. ساختن نهادي كه در دو بستر و همزمان با هم طرح شد. يكي از اين نهادهاي طرح شده، جنسيت و ساختاري همچون مابقي نهادهاي مرسوم در آن دوره را پيشنهاد ميكرد. نهادي تمركزگرا، انضباطي و از پيش طراحيشده كه تصميمسازي و تصميمگيري در آن، در محدودهاي بسته و نخبهگرا و غيرقابل تغيير، تعريف ميشد. اين طرح كه كاملا روشن و تعريف شده بود با عنوان «خانه گرافيك» به نهادهاي مستقر اداري پيشنهاد شده بود و از طرف آنها نيز حمايت ميشد. طرح دوم اما نه وضوح طرح پيشنهادي «خانه گرافيك» را داشت و نه از حمايت ساختار اداري مستقر برخوردار بود. اين طرح بلندپروازانه، ناروشن و ايدهآليستي اما به سبب همين ويژگيها بسيار پرشور و حرارت بود. طرح اول به دليل همان حمايتهاي اداري، قدرتمندتر به نظر ميرسيد ولي به دليل همان حمايتها نيز به ناچار محافظهكارانه و دست به عصا حركت ميكرد و درگير ملاحظات بيرون از خود بود. در مقابل طرح دوم با وجود ناروشني در بيان خود، به دليل همان بلندپروازي و ايدهآليستي بودن، توان تغيير مواضع و تحرك بيشتر را داشت. اما هر دو اين طرحها از آبشخوري در گذشته سيراب ميشدند و بستري در سالها پيش داشتند. نسلي قبلتر، همين ايده جمعي را پيش از انقلاب با عنوان «سنديكاي گرافيستهاي تهران» پيشبرده و لي ناكام مانده بود.آن آرمان جمعگرايانه اما فراموش نشد. البته نه در هويت يك نهاد تعريف شده، ولي در مفهومي كاملا صنفي چند بار دوباره بروز يافت؛ در معنايي كاملا حرفهاي و شغلي براي تعريف تعرفه قيمت. در اين تلاش حرفهاي، استاد بزرگوارمان، مرحوم «مرتضي مميز» مانند همه اتفاقات يكي دو دهه پيش از آن، نقشي محوري داشت، اما براي جلوتر رفتن از آن به انرژي و انگيزهاي افزونتر از رسيدن به تعرفه بهاي آثار نياز بود. همانطور كه اشاره شد اين انرژي در جايي ديگر از اين حرفه در حال شكلگيري و در مواجهه با واقعيت، مشغول چكش خوردن و شكل گرفتن بود.در مقابله ناگزير آن دو طرح كه پيش از اين گفته شد، ياركشي امري اجتنابناپذير شد و عرصه اين ياركشي جايي نبود غير از بستر واقعا حرفهاي اين شغل؛ بستري كه قبلا خود را در بنا نهادن «تعرفه قيمت آثار حرفه» نمايانده بود. از همين رو هر دو طرح به نماد اين حركت از گذشته تا آن زمان، يعني «مرتضي مميز» ارايه شد. بيترديد حمايت آن بزرگوار از هر كدام از اين دو طرح در روند ماجرا تاثيري بنياني ميگذاشت كه گذاشت و آن طرح ديگر را بهطور كامل به بايگاني ميسپرد. هر دو طرح به آن مرحوم ارايه شد و طرح دوم با وجود عدم شفافيت كامل، ولي به دليل يك ويژگي بنيادي، يعني برگزاري انتخابات براي معلوم شدن مسووليتهاي نهاد، مورد حمايت «استاد مميز» قرار گرفت. همين حمايت سرعت پيشرفت در برساختن تشكلي صنفي را براي طراحان گرافيك چند برابر كرد و نتيجه آن شد كه امروز هست؛ نهادي انتخابي، مستقر و پيشرو در بين تمام نهادهاي مشابه صنفي. نهادي كه براي استقرار از پس سالها تلاش آرمانگرايانه چند نسل گذشته است و با اينكه 18 سال از استقرار آن ميگذرد ولي تلاش و اميدي 40ساله را براي به واقعيت رساندن پشت سر نهاده است.