ريشههاي فكري مخالفت با برجام
اعتماد
شوراي نويسندگان
مخالفت با برجام همچنان ادامه دارد، هرچند تعداد مخالفان اندكاندك در حال آب رفتن و ذوب شدن است، به ويژه پس از انتخابات مجلس دهم كه هم در دور اول و هم در دور دوم، اكثريت قاطع مردم نسبت به مخالفان برجام واكنش منفي نشان دادند؛ به طوري كه پژواك اين واكنش حتي در اردوي اصولگرايان نيز شنيده شد، هرچند نيازي به اين انتخابات نبود تا اين حقيقت را متوجه شوند، زيرا پيش از آن تعداد زيادي از نظرسنجيها ثابت كرده بود كه بيش از 85 درصد مردم به نحوي موافق برجام هستند، ولي چون گوش شنوايي نبود، منتظر نتايج انتخابات ماندند. كه نتايج آنها تفاوت چنداني با آن نظرسنجيها نداشت و فقط فرصتي را از دست دادند تا نتوانند در جريان انتخابات خود را با خواست مردم همراه و همگام كنند، ولي در اين ميان براي برخي اصولگرايان تندرو اين در همچنان بر همان پاشنه ميچرخد و از مخالفت با برجام دست برنميدارند. علل اين خطمشي و پافشاري گوناگون است. برخي از آنها دلايل شخصي دارد، در برخي ديگر دلايل و علل منفعتي دارد و به قول آقاي رييسجمهور نفع آنها در بقاي تحريمها بوده است ولي در بخشي نيز ريشههاي فكري دارد. اتفاقا به اين ريشهها و بذرها بايد توجه كرد و بدون آنكه اين بذرها نابود شوند، اين نوع گياهان غيرمفيد همچنان خواهند روييد و بر كل محصولات باغ تاثير منفي خواهند گذاشت. براي آشنايي با يكي از بذرها و ريشههاي اين ذهنيت، كافي است كه به گزاره بيان شده از سوي يكي از عناصر اصلي مخالف با برجام توجه كنيم، آنجا كه گفت: «در دفاع از حق يك ملت برد - برد معنا ندارد عملا تجربه اين سه سال را ببينيد.» ترديدي نيست كه هر ملتي و حتي هر فردي در پي حداكثر كردن منافع خود است ولي نحوه تامين منافع برحسب بازيهاي گوناگون فرق ميكند. در بازي صفر و يك، ميزان منفعت ثابت است و همه آن نيز در يك عنوان جمع ميشود. فرض كنيد دو نفر درباره موضوع يا مالي اختلافي دارند و شيوه حلاختلاف را انداختن قرعه ميدانند.
در اين شيوه، همه اموال مورد اختلاف يكجا تعيين تكليف ميشود و برحسب شانس به يكي از طرفين ميرسد و ديگري هيچ بهرهاي نخواهد داشت. اين نوع بازي صفر و يك است. يك راهحل هم جنگ است. دو طرف با يكديگر بجنگند يا دوئل كنند، فرد زنده مانده مالك همه اموال شود. اين بازي مرگ و زندگي است، چه بسا هر دو طرف هم بميرند، يكي زودتر و يكي ديرتر. ولي همه بازيها اين نوع نيست. وقتي ما سوار تاكسي ميشويم چه اتفاقي ميافتد؟ مبلغي را به عنوان كرايه ميدهيم و به جاي خاصي كه مورد نظرمان است ميرسيم. در اينجا بازي صفر و يك يا برد- باخت نيست. اينجا با بازي برد- برد مواجهيم. هم ما استفاده كردهايم، و به هدفمان رسيدهايم و هم راننده تاكسي پولي به دست آورده است. برحسب اينكه نوع بازي خود را با ديگران چگونه تعريف كنيم، رفتارمان متفاوت خواهد بود. اگر راننده تاكسي كرايه بسيار گراني را پيشنهاد كند، ما نميپذيريم، زيرا پرداخت آن كرايه را براي خود برد نميدانيم. لذا با او بر سر قيمت چانه خواهيم زد. اگر منافع خود را براساس بازي بردـباخت يا صفر و يك تعريف كنيم، به احتمال فراوان و به طور طبيعي در چارچوب ستيز رفتار خواهيم كرد. در اين صورت و در درجه اول ميزان كل منفعت اضافه نخواهد شد. به عبارت ديگر در بهترين حالت جمع كل منافع ثابت خواهد ماند ولي مشكل اين است كه ساختار ستيز، به سرعت تبديل به بازي باخت- باخت ميشود يعني سرجمع منافع منتفي شده و كاهش پيدا ميكند و كليت جامعه ضرر ميكند. بنابراين بهترين شكل براي منافع ما وارد شدن در بازي برد- برد است. انديشهاي كه حق يك ملت را در چارچوب بردـبرد برنميتابد، به ناچار بايد چارچوب برد- باخت و در نهايت باخت- باخت را بپذيرد. اين چارچوب مبتني بر ستيز است. يا تسليم يا پيروزي مطلق. حقوق ملت كل تجزيهناپذير است، نميتوان بخشي را حق دانست (مثل حقوق هستهاي) و بخش ديگري كه بزرگتر و مهمتر است را ناديده گرفت. همان طور كه ما در زندگي عادي خود نيز اين اولويتها را رعايت ميكنيم و ميان منافع گوناگون خودمان دست به انتخاب ميزنيم، در حقوق يك ملت نيز همين كار را بايد انجام دهيم. انديشهاي كه در حقوق ملت برد- برد را بيمعنا ميداند، جز اينكه سر ستيز با ديگران دارد، راه ديگري در پيش روي خود ندارد. معلوم نيست در اين صورت چرا دنبال مذاكره بودند! البته ممكن است طرف مقابل شما در پي بازي برد- باخت باشد و زيادهخواهي كند به طور طبيعي بايد در برابر او ايستاد ولي اين به آن معنا نيست كه بازي برد- برد اصولا بيمعناست.