آقايان! تمامش كنيد!
علي شكوهي
قصه ملاقات فائزه هاشمي با يكي از سران بهاييان ايران همانگونه كه انتظار ميرفت، كشدار شده است. با اينكه پيش تر نظر انتقادي خودم را در اين باب نگاشتم اما ظاهرا ابعاد تازه اين ماجرا را نميتوان ناديده گرفت و به همين دليل چند نكته را در تكميل آن بحث بيان ميكنم:
اول- بهاييت يك فرقه نوظهور است و عمري ندارد. با انحراف فكري و فتنهگري سياسي و توطئه بيگانه از عصر قاجاريه تاكنون به يك مساله در كشورمان مبدل شد و از آن تاريخ حساسيت بالاي علماي تشيع عليه آن را شاهديم. بعدها اين فرقه دستساز انگليس، با صهيونيسم پيوند خورد و اكنون سازمان بهاييان در سراسر جهان از حيفاي اسراييل دستور ميگيرد و بنابراين هم از جهت اعتقادي و هم از جهت سياسي و هم از جهت امنيتي، در تقابل با تشيع و جمهوري اسلامي و منافع نظام اسلامي حركت ميكند.
دوم- در عين حال طي همين 150 سال از عمر اين مذهب ساختگي، كساني هستند كه بهايي زاده شده و در خانواده بهايي هم به دنيا آمدهاند و جمعي از مردم كشورمان را تشكيل ميدهند و طبيعي است كه حق زندگي و حيات و كار و تحصيل دارند و بايد از اين حقوق برخوردار باشند. نظام اسلامي هم در طي اين سالها، اگر آنان اصراري به علني كردن دين خود نداشتند، تجاهلالعارف كرده و فرصتهايي را در اختيارشان قرار داده است اما متاسفانه تبعيت آنان از سازمان بهاييت مستقر در اسراييل موجب شده است كه خودشان اصرار بر علني كردن مذهب ساختگي خود داشته باشند و همين امر موجب برخورد با بخش تشكيلاتي سازمان بهاييان شده است. زنداني شدن برخي از رهبران بهاييت هم به همين دليل و ارتباط جدي سازماني با «بيتالعدل»صورت ميگيرد.
سوم- زندان بهخودي خود ميان انسانها، نزديكي و ارتباط ايجاد كرده و روند رابطه عاطفي ميان افراد را تسهيل و تسريع ميكند. همه زندانيان در وضعيتي قرار دارند كه خود را محكوم دستگاه سياسي و قضايي بيرون ميدانند و به همين دليل نوعي همسرنوشتي را احساس ميكنند و به تدريج نوعي همبستگي ميان آنان ايجاد ميشود. با اقامت چندينماهه افراد در كنار يكديگر، به تدريج رفاقت و دوستي و محبت ضمني شكل ميگيرد و اين امر ارتباطي به نوع نگرش سياسي و مذهبي و ماهيت متفاوت جرايم آنان هم ندارد. طبيعي است كه ميان فائزه هاشمي با همبنديهايش همين نوع ارتباط برقرار شده باشد زيرا هيچ زنداني حاضر نيست در درون زندان، يك زندان ديگر براي خود بسازد و ارتباط خودش با ديگران را صرفا بر اساس همان مباني و اصولي تنظيم كند كه در بيرون و در سطح جامعه انتظار داريم. اين امر را كساني مثل من كه قبل از انقلاب با كمونيستها در يك سلول زندگي كردهاند، بهتر درك ميكنند.
چهارم- فائزه هاشمي به هنگام مرخصي آمدن يك بهايي از زندان، فرصتي را براي ديدار با همبندي خودش داشت و ظاهرا به عنوان يك كار اخلاقي به ملاقات او رفت. تا اينجاي كار ميتواند بدون اشكال باشد ولي مشكل از آنجا شروع شد كه او خود را در موضع تهمت قرار داد و اجازه عكس گرفتن و انتشار عكس و خبري شدن اين ديدار را صادر كرد. براي ميزبان بهايي، اين امر بسيار مفيد است و طبعا اين فرصت را در جلبتوجه افكار عمومي از دست نميدهد اما معلوم نيست زيركي سياسي يك مسلمان چرا در اين ماجرا ظاهر نشد و فائزه هاشمي جوانب كار را مورد توجه قرار نداد؟
پنجم- فكر ميكنم از خبري شدن اين جريان، فقط بهاييها خوشحال نشدند بلكه جريان مخالف آيتالله هاشميرفسنجاني و دولت و اصلاحطلبان هم خوشحال شد زيرا احساس كرد بهانه خوبي فراهم شده است و بايد از اين ماجرا براي وارد آوردن ضربه كاري به اين جبهه بزرگ سياسي بهره گرفت. اينان هم فرصت را از دست ندادهاند و همچنان در اين تنور هيزم ميريزند و بعيد است كه از موضع دفاع از دين و دينداري هم باشد بلكه عمدتا با هدف سياسي و زيرسوال بردن جايگاه رقيب در ميان مردم، اعتراضهايي سامان
داده ميشود.
كاركرد اين طيف در حمله به خانواده و دوستان آيتالله هاشميرفسنجاني، يك نتيجه منفي ناخواسته هم دارد و آن كشانيدن بخشي از نيروهاي جوان و كمتجربه و ناآشنا با ماهيت بهاييت به عرصه دفاع از بهاييان است. متاسفانه ميزان انزجار از عملكرد نيروهاي موسوم به دلواپسان در ميان بخشي از جامعه بهحدي است كه اگر آنان از هر كسي انتقاد كنند، طرفداراني پيدا خواهد كرد.
ششم- دوستان اصلاحطلب و انقلابي و خط امامي و همه كساني كه خود را در جبهه مقابل دلواپسان و نابرجاميان دستهبندي ميكنند، نبايد صحنه دفاع از ارزشهاي ديني و انقلابي و اسلامي را به رقباي خود بسپارند زيرا بايد بدانند كه به هر دليل، اين طيف داراي پايگاه اجتماعي مقبولي نيست و نميتواند با جاذبه بالا از اين ارزشها دفاع كند و بنابراين بايد مسوولانهتر وارد ماجرا شد و خطاي نيروهاي سياسي درون جبهه خودي را هم ديد و با آن مرزبندي كرد و از فرصت حمله به ديگران دادن جلوگيري كرد و در اين ماجراي خاص، متوجه بود كه فرقه ساختگي بهاييت از فرصت بهره نبرد و به تبليغ و بزرگنمايي خود نپردازد و براي خود مظلوميت نتراشد.
هفتم – يك توصيه خيرخواهانه براي هر دو طرف ماجرا دارم. خانم فائزه هاشمي قطعا بيتدبيري كرد كه اجازه رسانهاي شدن خبر اين ديدار را داد و بايد از خود نقد جدي كند و به خواست پدر بزرگوارش گردن نهد و پس از مشورت با ايشان، راهي براي جبران بيابد. سخن ما اين نيست كه انسان نباشيم و انسانيت نكنيم اما يك مومن بايد مدبرانه و با حواس جمع عمل كند و فرصت سوءاستفاده را به ديگران ندهد. به دوستان منتقد ايشان هم عرض ميكنيم كه اين ماجرا قبل از آنكه فرصتي براي شما باشد، بستري براي همان جرياني است كه شما ملاقات با سران آن را بهانه حمله به آيتالله هاشميرفسنجاني قرار دادهايد. تمامش كنيد و نگذاريد بيش از اين آب به آسياب يك فرقه ضاله و ساختگي ريخته شود.