مارپيچ سكوت در تصميمسازيهاي سياسي
طاهره عيدي زاده
عضو شوراي مركزي حزب اسلامي كار
نظريه مارپيچ سكوت يا
Spiral Silence توسط نظريه پرداز آلماني اليزابت نوئل نئومان ارايه شده است. هرچند اين نظريه ارتباطاتي در ابتدا پيرامون تاثير رسانهها بر افكار عمومي شكل گرفت اما ميتوان آن را در تشريح شرايط حاكم بر مجامع سياسي به كار گرفت. نئومان معتقد است افراد زماني كه احساس ميكنند نظر و عقيده آنها در مقايسه با افراد ديگر در اقليت قرار دارد از ترس ترد شدن از عنوان نمودن آن خودداري كرده و نظري را كه تصور ميكنند نظر اكثريت است به نظر خود ترجيح ميدهند؛ هرچند اين برداشت آنها ممكن است مبتني بر واقعيت نباشد. در واقع افراد از ترس قرار گرفتن در انزوا، تمسخر، طرد شدن و در اقليت قرار گرفتن نظر اكثريت را ميپذيرند. اين نظريه براي رسانههاي ارتباط جمعي قدرت بالايي متصور است و در كتاب نظريههاي ارتباطات در مورد آن آمده است كه: نوئل نئومان استدلال ميكند كه سه ويژگي ارتباط جمعي، يعني تراكم، همه جايي بودن و هم صدايي در ايجاد اثرهاي قوي بر افكار عمومي با هم تركيب ميشوند. هم صدايي به تصوير همشكلي از رويداد يا موضوعي كه ميتواند توسعه داد اشاره دارد و اغلب ميان روزنامهها ي مختلف، مجلات، شبكههاي تلويزيون و رسانههاي ديگر مشترك است. مارپيچ سكوت ميگويد: رسانههاي جمعي بر درك و ارزيابي مردم از فضاي فكري جامعه اثر ميگذارند چراكه مخاطبان نظر افراد شاخص، نتايج نظرسنجيها جهتگيريهاي اصلي نظام حكومتي را از رسانهها دريافت ميكنند و به موازات انتشار و توزيع اين خوراكهاي رسانهاي حمايتهاي ميان فردي از عقيده اقليت به مرور ضعيف ميشود و ادامه اين روند به شكلگيري مارپيچي سكوت منجر ميشود. اين نظريه مكانيسم تشكيل افكارعمومي پيرامون يك موضوع را تعريف نموده و راهنماي خوبي براي علاقهمندان به متدهاي جنگ رواني و گزينش يك روش براي تاثيرگذاري بر افكار عمومي و شكل دهي به آن در جهت دلخواه يك سيستم، جناح يا فرد خاص است. شايد بتوان الگوي رفتارهاي سياسي حاكم بر برخي تشكلها و جناحهاي سياسي در كشور را با نظريه مارپيچ سكوت منطبق دانست. به اين شكل كه در تصميمگيريهاي مهم درون تشكلها و مجموعههاي سياسي افراد و كنشگران صاحب راي، با وجود مخالفت دروني با تصميمات و نظرات مطرح شده از بيم قرار گرفتن در اقليت و انزوا و احيانا رد شدن نظرشان از سوي اكثريت به هرگونه تصميم و نظري تن ميدهند و با نظر جمع همراهي ميكنند. حال خروجي اين تصميمات تا چه حد از نظر آنان صحيح بوده و آن را تا چه ميزان منطبق بر تعقل و به دور از منفعتطلبي ميدانند به روشني مشخص نيست. در واقع رفتارهاي از اين دست در محافل سياسي تبديل به يك هنجار و الگوي ثابت شده است. هرچند اتفاقات از اين دست نيز در فضاي انتخابات اخير مجلس خبرگان و بسيار بيشتر از آن مجلس شوراي اسلامي كم نبود؛ با اين حال به نظر ميرسد اين فضا به ميزان زيادي عكسالعملهاي افراد در قبال تحركات جناح و تيمهاي مقابل و چه بسا تيمهاي درون گروهي را تقليل داد و در نقش يك سوپاپ اطمينان ظاهر شد. به نظر ميرسد بسياري از عكسالعملها در مقابل اتفاقات و وقايع ياد شده در فضاي مجازي نيز چنان كه عنوان شد تحث تاثير ويژگي سطحي و غيرعميق بودن مباحث در اين فضا قرار گرفته و عكسالعملها و اعتراضهاي منفعلانه، مقطعي، غيرهدفمند و بدون چارچوب نميتواند راهكار مناسبي براي برون رفت از مارپيچ سكوت باشد. ميتوان از مارپيچ اعتراض مجازي به عنوان تجلي و شكل ديگري از مارپيچ سكوت در اين فضا ياد كرد. در اين مارپيچ نوظهور البته سلسلهاي از اعتراضات و تخليههاي هيجاني نخبگان در جريانهاي درونگروهي و برونگروهي رخ ميدهد اما در آنها تلاش و جديتي براي رسيدن و پرداختن به يك اعتراض هدفمند و واكنش تاثيرگذار به منصه ظهور نميرسد. بازگشت به دنياي واقعيت و پرداختن سازمان يافته، هدفمند، نتيجه گرا و واقع بينانه به چالشها و پرهيز از افتادن در دام مارپيچ اعتراض مجازي به نظر بهترين راهكار براي برون رفت از دام و سلطه Spiral Silence است.