نگاهي به فيلم «خواب زمستاني» ساخته نوري بيگله جيلان
عاشقي تنها، ميان يخ و برف
علي امامي ناييني
سفر 196 دقيقهيي زمستاني امسال، سفري غريب و شكوهمند به دل كاپادوكيه در مركز آناتولي، تجربهيي بديع كه از خاستگاهش- تركيه- سر برميآورد اما به خاطر تاكيد خاصش بر مضامين مشترك انساني، نويد رويارويي با اثري جهاني را ميدهد، اين گونه است كه خواب زمستاني تبديل به يكي از جالب توجهترين فيلمهاي زمانبري ميشود كه تا به حال ديدهايم و در خاطر هميشگي ميشود. نوري بيگله جيلان پيشتر با فيلم تاثيرگذار و ديدني روزي روزگاري در آناتولي و آن بيان شاعرانه و گمگشتگي تاركوفسكيوارش در طبيعت، اين انتظار را در دل بيننده ميپرواند كه در اثر جديد دوباره با همان مضامين قبلي و روايتي شبيه به آن كه شخصيتها و بيننده در ارتباط با پيرامونشان حل ميشدند روبهرو خواهيم شد، اما در كمال ناباوري فيلم خواب زمستاني كاملا اين پيوند عاطفي با اثر قبلي كارگردان را قطع ميكند و از بيننده ميخواهد در ماجراجويي جديد او، پا به پايش در جرياني ديگر حركت كنيم. با وجود تفاوتهاي مضموني اين دو اثر، فيلمبردار هميشگي كارگردان، گوخان تياريكي از تمام پتانسيل و ديدنيهاي كاپادوكيه بهره ميبرد و لحظه به لحظه فيلم را با تصاوير ارزشمندي از طبيعت محصوركننده اين محل هرچه بيشتر غنا ميبخشد، زيباييهاي اين فيلم به اعجابانگيزي چشماندازههاي طبيعي آن محدود نميشود و فيلمبردار در صحنههاي داخلي نيز توانسته ظرافتها و چينخوردگيهاي چهره بازيگران را كه از بيان احساسات و عواطفشان منتج ميشود به همان مهارتي نشان دهد تا بيننده دلتنگ صحنههاي خارجي نشود و به يك اندازه از هر دو فضا خشنود و راضي باشد. هر اثر هنري كه احساسات را برانگيزد و مخاطبش را به تامل وادارد قطعا شاعرانه نيز خواهد بود، اما جنس شاعرانگي محسوس در خواب زمستاني برخلاف فيلم قبلي كارگردان كاملا دروني و زيرپوستي است. در اثر جديد تاكيد روي شخصيتها و همچنين نقش اصلي به قدري زياد است كه هر صحنه بر حسب حضور يا عدم حضور آنها معنا مييابد.، پرداخت قوي شخصيتها و وارد كردن تماشاگر به لحظات تنهايي، محفلهاي خصوصي و گفتوگويهاي دونفره، بيننده را فعالانه و هرچه نزديكتر به اتمسفر روايتي داستان ميكند، گويي او نيز ميهمان ويژه هتل آيدين خان است و ميتواند به هرجايي كه دلش خواست براي سرك كشيدن وارد شود. آيدين (با بازي هالوك بيلگينر)، شخصيت زمستاني اين داستان با كمي اغراق نماينده چهره تيپيكال از آن دست متفكران مدرني است كه با محبوس كردن خود در اتاق كارشان و بريدن از اتفاقات معمول بيرون، قصد متحول كردن شرايط موجود را دارند. همسر جوان آيدين، نهال (با بازي مليسا سوزن) ميگويد كه او از همهچيز نفرت دارد و اين درحالي است كه آيدين در ستون ثابتش در مجله محلي، چهرهيي نگران و متعهد از خود نسبت به وقايع و رويدادهاي پيرامون نشان ميدهد و نكاتي اخلاقي و زيباييشناسانه را به خوانندههاي محدودش متذكر ميشود. اينها دقيقا با تصوير آيدين به مثابه مردي مدرن همخواني دارد، كسي كه در دل، تركيبي غريب از عشق به «بشريت» و نفرتي شخصي نسبت به «مردم واقعي» دارد، دلسوزي او براي عموم (Public) قابل ستايش است اما در عين حال از مردم (People) در منفردترين شكلشان دوري ميجويد. دوري جستن او چه در شرايط بحراني مانند بيميلي از درگير شدن در دعواي اسماعيل و پدر خشمگين بچهيي كه شيشه ماشين او را شكسته و سپس عموي بچه - كه نماينده فردي است كه الزامات فرهنگي و اجتماعياش او را به تعامل نزديك با سايرين براي حل مسائل دعوت ميكند- و چه در يكي از سكانسهاي انتهايي فيلم كه با خيره ماندن آيدين به روستايي كه معلم درمانده آنجا برايش نامهيي براي كمك فرستاده، تجلي مييابد. تمامي شخصيتهاي ديگر فيلم به نوعي از تنهايي رنج ميبرند، همسر آيدين، دوست آيدين و همين طور خواهر مطلقه او (با بازي دمت آكبگ) گوشهيي براي خود دست و پا كردهاند و به گونهيي وقت را ميگذرانند و گاهي كه مجبور به تعامل با يكديگرمي شوند نتيجه گفتوگوي آرام آنها فاجعهبار خواهد بود. در اين ميان تنهايي آيدين بيشتر و مشخصتر از سايرين به تصوير كشيده شده است، او در خانهيي زندگي ميكند كه مرتبا توسط همسرش مورد بيمهري و خطابههايي كه بوي نفرت ميدهد قرار ميگيرد و در ادامه خواهرش نيز كه فكر ميكرد «تنها كسي است كه در اين خانه هنوز به فكر اوست» آيدين را به دخالت و نقد چيزهايي كه در حيطه تخصصياش نيست محكوم ميكند. روايت تنهاييهاي آيدين با به كمك گرفتن از عناصر چشمنواز بصري، در چشماندازهايي كه او يكه و تنها در آن جاي گرفته است تكميل و بسط مييابد. خواب زمستاني نگاهي برهنه و انتقادآميز نسبت به زندگي متمولها و واكاوي انگيزههاي انساندوستانه آنها دارد، مدافعان فرودستها و انسانيت؛ كه سوابق شخصي و عقدههاي دروني، آنها را به اين مسير كشانده است. نهال كه تنها تفاوتش با آرمانگرايي آيدين محدود كردن خود به حلقه خيرين است، عملا وقتي در خانه پسربچه با «مردم واقعي» روبهرو و به دنياي آنها وارد ميشود كار چنداني از پيش نميبرد و حتي پريشان و ضربه خورده مجبور به عقبنشيني ميشود. درباره خيرانديشي آيدين و انگيزهاش براي خواندن نامه معلمي كه طلب كمك كرده در جمعي كه دوستش و نهال نيز حضور دارند، دليلي به جز نمايش قدرت جلوي دوست و به دست آوردن دل همسر خيرش ندارد. همچنين آيدين با نظرهاي مثبت خواهرش روي مقالاتش خوشحال ميشود، نياز به ديده و مطرح شدن و شنيدن تعريف و تمجيد حتي وقتي در اتاقي محبوس است هيچگاه او را رها نكرده است و اين يكي ديگر از نشانههاي شخصيتي دگرانديشان است و فيلم گوشههايي از زندگي چنين كسي را نشانه رفته است. كسي كه در عين گسست و عزلتگزيني نياز به ارتباط انساني و عشق در او باقي مانده است. در انتهاي داستان كه مشخص نيست داريم به نامهيي كه آيدين براي همسرش نوشته يا مونولوگي درون ذهنش گوش ميدهيم آيدين اين نياز به كس ديگر را اعتراف ميكند و حتي حاضر است براي غلبه بر تنهايياش خدمتكاري نهال را كند، در لحظه پاياني فيلم كه گويي نقش اصلياش به گونهيي آرامش خيال رسيده است، نوشتار تازهاش درباره تاريخ تئاتر كه سالها برايش تحقيق كرده شروع ميكند و اوج رستگارياش- دوباره - با عملي روشنفكرانه نمايش داده ميشود. خواب زمستاني، آخرين اثر نوري بيگله جيلان و برنده نخل طلاي امسال جشنواره كن ستايشي هنرمندانه و درعينحال نكوهشي شرافتمندانه بر تنهايي خودخواسته و البته خودويرانگر آن دسته از روشنفكراني است كه هرچند در مسير اعتلاي فرهنگي بستر زندگيشان موهايشان رنگباخته است اما از جايي به بعد خودشان ماندهاند با ذهني در برف اسير و روحي نيازمند توجه و عشق.