به زودي« ارج» احيا ميشود
«رضـا ويســه» معاون هماهنگي و نظارت معاون اول رييسجمهور ايران است. پس از پايان نشست و از سالن شهيد بهشتي در طبقه سوم ساختمان پنجطبقه تا خودروي جلوي در، پاسخ پرسشهاي «اعتماد» را ميدهد.
به نظر شما ماجرايي كه درباره كارخانه «ارج» رخ داد تا چه حد فشار طراحي شده به دولت بود؟
اينكه در بخش صنعت و حتي بخش تجارت هر روز تعدادي شركت متولد شوند و تعدادي هم دوره عمرشان گذشته باشد و از رده خارج شوند، موضوعي كاملا طبيعي است. همه جوامع صنعتي چنين رخدادهايي را تجربه ميكنند. اين موضوع هم مانند زنده بودن و مرگ خود انسانها است. اگر بپذيريم كه يك واحد صنعتي مانند موجودي زنده است و شريان آن كه شامل مواد اوليه، پول، نيروي انساني، تكنولوژي و... است با توجه به فضاي رقابتي در سطح بينالمللي تغيير ميكند و روزانه و حتي ساعتي شرايط عوض ميشود، ممكن است ديگر نتواند رقابت كند. زماني كه يك شركت نتواند رقابت كند، اينگونه نيست كه سختافزارها و زيرساختهاي آن از بين برود. در حقيقت ميتوان گفت كه هر شركتي يا به خاطر نوع مديريت، يا بهدليل شرايط تكنولوژي، رقبا و... نميتواند ادامه حيات دهد؛ پس ورشكست ميشود، در عوض همان تجهيزات و زيرساختها را خريداري ميكند و به يك واحد توليدي ديگري تبديل ميكند. براي نمونه اگر كارخانه ارج تعطيل شود، داراييها كه از بين نميرود، مدير و سرمايهگذاري ديگر اينها را خريداري ميكند و واحد توليدي تازهاي متولد ميشود.
اما فقط تجهيزات سختافزاري باقي ميمانند؛ كارگران كه بيكار ميشوند، ارزش افزودهاي كه در حال ايجاد شدن بوده متوقف ميشود و...
اين واحد توليدي از سوي فرد ديگري احيا ميشود و دوباره نيروي جديدي آنجا ميآيد. در همين جاده كرج دهها مورد وجود دارد كه بارها ورشكست شدهاند و فرد جديدي آمده تا كار جديد، حيات جديد و... ايجاد شود. اين موضوعي است كه در يك جامعه صنعتي كاملا طبيعي است و نبايد اين را بزرگ كرد. واقعيت اين است كه من هيچ اعتقادي ندارم كه اين موضوع، فشاري طراحي شده براي فشار به دولت باشد. به زودي فردي اين واحد را ميخرد و احيا ميكند. دهها واحد پس از انقلاب تعطيل شدهاند و بار ديگر از سوي افرادي ديگر احيا شدهاند.
شما اشاره ميكنيد كه در يك جامعه صنعتي چنين اتفاقي رخ ميدهد اما ايران كه كشور صنعتي نيست؟
چرا؛ محسوب ميشود اما خب كشور صنعتياي هستيم كه ميزان صنعتي بودنمان با جوامع غربي فاصله محسوس دارد وگرنه ايران هماكنون با توجه به توليد ناخالص داخلي و شاخصهايي كه براي تعريف صنعتي بودن استفاده ميشود، ايران هم صنعتي به حساب ميآيد. كشوري كه سالانه يك ميليون و اندي خودرو توليد ميكند، حتما صنعتي است...
ديگر به خودروي در انتظارش رسيدهايم و فرصتي براي گفتوگو نيست. فرصت نميشود از او بپرسم «اما اين حجم توليد ناخالص داخلي ايران كه به آن اشاره ميكنيد، محصول درآمدهاي نفتي است»؛ «اگر قرار است صنايع قديمي ايران به اين شكل از بين بروند و صنايع ديگري متولد شوند، چرا تعداد مرگ و ميرها تا اين حد بيشتر است؟». فرصت نميشود بپرسم «چرا دولت همان چتر حمايتياش را براي خودروسازها بر سر ديگر صنايع پهن نميكند؟»؛ «برنامه ويژه دولت براي احياي صنايع راكد، متوسط و كوچك را چقدر عملي ميدانيد؟» و...