سميرا جعفري / ويشكا آسايش كه مدتي بازيگري را رها كرده بود با كاراكتر و اثري متفاوت به سينما بازگشت. او با نقش خانم دارابي، مدير جدي دبيرستان؛ آن هم در يك اثر كمدي توانست نظر هيات داوران جشنواره را جلب و سيمرغ بلورين بهترين بازيگر را از آن خود كند و بعد از آن كمتر كسي فكرش را ميكرد، باز هم پايش به تلويزيون باز شود. از نظر خودش بازگشتش به تلويزيون ريسك بوده است، آن هم بعد از پنج سال دوري از رسانهيي كه اولين حضورش را در بازيگري رقم زد. ويشكا آسايش را بعد از چندين سال در قاب جادويي و در نقش هدي سريال پرده نشين ديديم. سريالي كه آسايش معتقد است فيلمنامه و سابقه كارگردانش او را به حضور مجدد در تلويزيون ترغيب كرد. بازيگري كه تمام تجربههايش در تلويزيون به آثار تاريخي برميگردد.
سريال «پرده نشين » وجوه مختلفي داشت كه هر بازيگري را براي حضور در آن ترغيب ميكرد. قصه, شخصيت ها, فضاي سنتي و حتي نكات ريز و هوشمندانهيي كه نقد بخشي از مشكلات جامعه بود. خودتان با كدام يك از اين بخشها ارتباط برقرار كرديد؟
در همان ابتدا با داستان كلي پرده نشين ارتباط برقرار كردم. روايت قصه را دوست داشتم و اينكه هر كدام از شخصيتها قصهيي جداگانه براي خودشان دارند و در كنار هم قصه را جلو ميبرند. برايم جالب بود كه تنها يك شخصيت در اين سريال نيست و قصه از كاراكترهاي متعددي تشكيل شده است. چون اين ناكجاآباد ده كوچكي است به نام گلشن آباد كه همه مانند خانواده در كنار هم زندگي ميكنند و همه از مسائل زندگي ديگري خبر دارند. اين فضاي سنتي را دوست داشتم.
يكي ديگر ازويژگيهاي خوب كار اين بود كه فقط يك شخصيت در آن وجود نداشت. اين مساله چقدر برايتان مهم بود؟
شخصيتهاي اصلي اين قصه يك مثلث را تشكيل داده بودند. هدي، حاج آقا شهيدي و ميرزايي مثلثي را تشكيل ميدادند كه در غياب هر يك قصه درست پيش نميرفت. اگر هدي نميآمد خيلي از اتفاقات پيرامون اين خانواده نميافتاد. اگر ميرزايي كلاهبرداري نميكرد كار به مرگ يكي از شخصيتها نميانجاميد و... اين سه نفر، مثلث تشكيل دهنده پردهنشين بودند كه در ضلعهايشان شخصيتهاي ديگري بودند كه در صورت عدم وجود آنها اين مثلث كامل نميشد.
فيلم اول بهروز شعيبي«دهليز» و موفقيتش چقدر براي حضور شما در پرده نشين موثر بود؟
خيلي موثر بود. به اين دليل كه من مدتها بود در تلويزيون كار نكرده بودم و زماني كه ديدم كارگرداني است كه فيلم اولش جايزه برده خودش بازيگري است كه كارهاي خوبي داشته؛ در انتخابم تاثير گذاشت. چرا كه اطمينان بيشتري به ايشان داشتم. چون معتقد بودم وقتي شخصي با اين كارنامه خوب در كارگرداني و بازيگري سينما تصميم گرفته است در تلويزيون اثري بسازد, بي شك ميخواهد كاري در حد و اندازه كار سينمايياش بسازد و قطعا مانند برخي كارهاي تلويزيون نميخواهد فقط كاري كرده باشد بدون اينكه زمان و دقت كافي داشته باشد. به همين دليل زماني كه تماس گرفتند براي اين كار با اطمينان زيادي براي صحبتهاي اوليه به دفترشان رفتم. در صورتي كه اگر كارگرداني بود كه نميشناختم قضيه خيلي فرق ميكرد.
يعني كار كردن با كار اوليها برايتان سخت است؟
نه. اتفاقا كار اوليها را خيلي دوست دارم، به خصوص در سينما. چون در سينما از كار اوليها، فيلمهاي خيلي خوبي ديدم. منظورم اين بود كه نسبت به تيمي كه نميشناسم، وسواس بيشتري دارم و كمي با طمانينه پيش ميروم. چون در تلويزيون پيشنهادهاي زيادي داشتم كه خوب نبود. به همين دليل خيلي دوست نداشتم در تلويزيون كار كنم.، اما در مورد بهروز شعيبي به حضورم در تلويزيون و سريال پرده نشين مطمئن بودم.
يكي از اضلاع مثلثي كه از آن ياد كرديد؛ حاج آقا شهيدي بود با بازي فرهاد آييش؛ نگاهتان به اين ضلع از مثلث چيست؟
هدي به حاج آقا شهيدي اعتقاد كاملي داشت. به عنوان پدر، پدر بزرگ؛ دوست و حامي اصلياش، نه فقط به عنوان يك روحاني. به همين دليل زماني كه متوجه ميشود حاج آقا شهيدي نگذاشته دخترش را با خودش ببرد، بهشدت ناراحت ميشود؛ چون عميقا به او اعتقاد داشت و به نظرم فرهاد آييش خيلي خوب نقش حاج آقا شهيدي را بازي كردند. حتي سريال را كه تماشا ميكردم از ديدن اين شخصيت منقلب ميشدم. مهرباني و آرامش اين شخصيت دوستداشتني بود.
زماني كه متوجه شديد نقش حاج آقا شهيدي و مهدوي را قرار است فرهاد آييش و هومن برقنورد بازي كنند واكنش تان چه بود؟ اينكه قرار است دو بازيگر كه سابقه كمدي دارند حالا در نقش يك روحاني ظاهر شوند.
خيلي برايم جالب بود و هيجان داشتم ببينم چه اتفاقي قرار است بيفتد. اولين سكانسي كه آقاي آييش و برقنورد لباس پوشيدند و با هم بازي داشتيم، با خودم گفتم، از اين بهتر نميشد. براي اينكه هر كدام نقش دو روحاني مختلف را بازي كردند و هر دو دلنشين و واقعي بودند. به عنوان بيننده و شخصيت هدي اين دو شخصيت را دوست داشتم.
سابقه طراحي خودتان چقدر در شكلگيري پوشش هدي موثر بود و چقدر اعمال نظر كرديد؟
معمولا زماني كه به عنوان بازيگر در پروژهيي حضور دارم در اموري كه سررشته هم دارم خيلي دخالت نميكنم. ممكن است در مورد رنگ نظر بدهم و بگويم با اين رنگ احساس راحتي نميكنم، يا اين رنگ به صورتم نميآيد. چون هر فيزيكي يك نوع پوشش برازندهاش است. در نتيجه در ديگر مسائل دخالتي نميكنم، به خصوص درمورد تيمي كه كارشان را خيلي خوب بلدند.
ميدانستيد در همين چند هفته كه پردهنشين از تلويزيون پخش شد، نحوه بستن روسري هدي در بين مردم مرسوم شده است؟
چه جالب! نحوه بستن اين روسري برداشتي بود از مدل روسري شخصيت زن فيلم «اشكها و لبخندها» رابرت وايز كه جولي اندروز بازي ميكرد. البته آن را اسلامي كرديم و براي هدي استفاده كرديم، شكلي كه به صورتم بيايد.
صرفا شما خودتان نقش را پيش برديد يا اينكه مثل بسياري از بازيگران كه خودشان را به دست كارگردان ميسپارند با ذهنيت بهروز شعيبي پيش رفتيد؟
شخصا خيلي وابسته به كارگردان هستم و هر تصميمي كه ميگيرم بايد از ديدگاه كارگردان باشد. براي همين خيلي دوست دارم با كارگردان صحبت كنم و خودم را براي ايفاي نقش به دستش بسپارم. وقتي جلوي دوربين هستم از قبل حتما تمام نكات را با كارگردان چك ميكنم.
اولين و آخرين حضور شما تا قبل از غيبت پنجسالهتان در تلويزيون كار تاريخي بود. هنوز هم به اين ژانر تعلق خاطر داريد؟
كارهاي تاريخي را دوست دارم. چون بهشدت هيجانانگيز است. آثار نمايشي تاريخي و حتي كتابهايش هميشه جذاب است چون در يك دوره زماني ديگري سير ميكنيم. طراحيهاي متفاوت، گريم و در كل جلوههاي بصري جذابش به كنار؛ بازيگر آثار تاريخي بايد نقشي را بازي كند كه ديگر وجود ندارد. ضمن اينكه در كارهاي تاريخي بايد آموزشهاي سختي ببينيم. حداقل براي من اين اتفاق افتاده كه مجبور بودم اسبسواري و شمشيربازي را ياد بگيرم و اين براي هر آدمي جذاب است.
بعد از بازي در سريال امام علي(ع) ديگر حضور نداشتيد. اين به دليل پيشنهادهاي مشابهي بود كه داشتيد يا مهاجرت تان شما را از اين عرصه دور كرد؟
البته من بعد از بازي در قطام از ايران رفتم. اما پخش آن تقريبا همزمان با بازگشتم بود كه پيشنهادهايي داشتم و يكي دو تايش را بازي كردم و متاسفانه بقيه پيشنهادها تكراري بود. به همين دليل يك مدت اين حرفه را كنار گذاشتم.
در آن دورهيي كه اين كار را كنار گذاشتيد؛ نگران فراموش شدن نبوديد؟
آن موقع نه. چون تصميم داشتم ديگر بازي نكنم. نگران فراموش شدن هم نبودم و نيستم چون همانطور كه گفتم پيشنهادها خيلي تكراري بود. يك مدت بازيگري را كنار گذاشتم چون ميخواستم به دنبال زندگيام بروم. خانواده تشكيل بدهم و... تا اينكه ورود آقايان ممنوع پيش آمد، كه بازگشت خوبي بود.