• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3147 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۵ دي

پايان «جرارد» در ليورپول

خبر كوتاه‌ بود؛ مي‌رود

  علي اميري‌فر/ از اين «روياي امريكايي» هفت سالي است كه مي‌گذرد. رويا. همه گزينه‌هاي روي ميز پرزيدنت مركين موفلي، يا همان پيتر سلرز معروف در دكتر استرنجلاو. شاهكار استنلي كوبريك در سال‌هاي جنگ سرد. وقتي از «نهايتا» 10 تا 20 ميليون كشته صحبت مي‌شود. وقتي از معدود كساني كه مي‌توانند در عمق زمين پناه دهند، مي‌گويند. از خودشان و خانواده‌شان و 10 زن به ازاي هر مرد. و هر زن، نه يك زن براي ارمغان  آرامش در خانه. نه هر زن كه بهانه‌يي براي افروختن چراغ و آغوشي كه از درد فقدان آنهايي كه چند كيلومتر بالا‌تر خاكستر شدند و باد هر كدام‌شان را به سويي برد، كم كند. كه هر زن يك ماشين توليد مثل. كه هنر و زيبايي‌شناسي جايي بين ِ دو ابر قدرت شروع مي‌شود و جايي پشت سيم خاردارها پايان مي‌يابد. هفت سال است كه در صفحه ويكي پدياي باشگاه ليورپول نام يك امريكايي در بالاترين راس هرم به چشم مي‌خورد.
خبر به همين سادگي بود. خبري كه روز جمعه با آن آغاز شد. خبري كه يك روز را به روزي بد، هفته را به هفته‌يي بد و ماه و سال را به همين ترتيب فراموش‌نشدني، در بدترين سطح ممكن، خواهد كرد. آقاي ليورپول در پايان فصل ميرود. خيلي منتظر ِ يك پيشنهاد تمديد ماند. پيشنهاد ارايه شد اما رنگ ِ خواستن نداشت. لقايش ديگر خيلي سنگين بود براي 34 ساله‌يي كه پايش و دنيايش يك سالي مي‌شود كه لغزيده است. يك تفاوتي هست بين كاپيتان ليورپول بودن يا كاپيتان هر تيم ديگري و آن مربوط مي‌شود به انتظاري وراي بردن. كه متفاوت بودن. او كه بازوبند را از يك بلوند اسكانديناويايي گرفت و پيش از آن هم تا در خاطرش بود يكي در مكتب منچستر بزرگ شده و اسطوره ديگري را به ياد داشت كه اسطوره بودنش اگرچه جاودان است، اما خاطره‌انگيز‌تر بود وقتي جوان‌تر بود و هنوز ديوانگي‌هايش را مصدوميت‌هاي نفرين شده ندزديده بودند، كاپيتاني را ديده بود. او براي 10 سال في‌البداهه در سطحي كه او را قله‌يي براي قياس ِ كيفيت بدل كرده است، كوه مسووليت يكي از بزرگ‌ترين باشگاه‌هاي دنيا را روي شانه‌هايش كشيد و كشيد و باز هم كشيد. براي 10 سال از او انتظار مي‌رفت كه به ديوار آجري بزند، آن را خراب كند و بي‌اينكه ردي از خراش داشته باشد آن سوي ديوار گردنش افراشته باشد. نجات شهر بهانه بود. بتمن يك روز خسته شد و خودش را كشت. داستان ابر قهرمان‌ها همين است. يا آنقدر مي‌مانند كه تكراري مي‌شوند يا مي‌روند و داغ مي‌شوند. يك اسم معمولي داشت. يك صداي خشدار كه گاهي نازك مي‌شد و لهجه‌يي كه هر چند آنقدر كه كرگر، فاجعه نبود. اما به اندازه كافي درك صحيح از هر جمله‌اش، از راه شنيدن، به يك لبخند پيروزمندانه منجر مي‌شد. مدل موي خاصي نداشت. جنجال به خصوصي به وجود نياورد. تنها آدمي را كه در همه اين سال‌ها ناراحت كرد سليف ديائو بود كه معترض بود كه چرا كاپيتان او را بدترين خريد تاريخ باشگاه دانسته است. كه حتي آنجا هم پربيراه نگفته بود. هيچگاه در زمين تمرين حاشيه‌ساز نشد. هيچ گاه از بُرشش براي زير پاي مربي‌اي را خالي كردن استفاده نكرد و حتي در سياه‌ترين لحظات از روي هاجسون حمايت كرد و تمام غصه‌هايش را اگر گوش شنوايي بود پشت درهاي بسته گفت.
ويديوهايش مدام امروز اجرا و تكرار مي‌شوند. گاهي تصوير و گاه تنها صدايش است كه اتاق را پر مي‌كند. فوق‌العاده. معركه. بي‌نظير. باورنكردني. خارق‌العاده. و شايد معروف‌ترين آن، همان فرياد مارتين تيلر كه چه ضربه‌يي پسر! حالا كه مي‌رود يك مشت ويديو و عكس و خاطره باقي مي‌مانند كه به همان راهي نمي‌روند كه اوون. كه تورس. كه سوارز. پاك نمي‌شوند. فراموش نمي‌شوند. كم نمي‌شوند. تكرار مي‌شوند. آينده‌يي كه نباشد، گذشته است كه مرور مي‌شود. هر هفته كه آنفيلد يك شكست را نظاره كند نام اوست كه فرياد مي‌شود.
كف دست‌هايش را با شتابي كه انگار مهندسي شده بود بالا مي‌برد. چند بار. با اخم‌هاي گره كرده و لب‌هاي پهن شده و دندان‌هاي به هم فشرده. سرش را هم مرتبا جابه‌جا مي‌كرد. همه را به شور مي‌خواند. از دروازه‌باني كه آن عقب‌ها او را نمي‌ديد و تا همه هواداران روي سكو‌ها را. بي‌نشانه‌يي از خودخواهي. بي‌پله بالاتر قابل تصوري براي جا دادن ِ خود در دل هواداران. به هدف همان بنري كه در راهروي آنفيلد به قول شنكلي، به دشمنان عظمت اين را يادآوري مي‌كرد ما كدام تيم هستيم و به خودمان نيز هم.
كسي آرامش شهر را بر هم نمي‌ريزد؟ همه پنجره‌هاي شهر، شب را به صبح مي‌رسانند؟ مدرسه‌ها تعطيل نمي‌شود؟ براي فصل بعد قرعه مي‌كشند و چنداتوكشيده به انضمام هندزفري و لبخند قرعه‌ها را از گلدان برمي‌دارند و به حضار نشان مي‌دهند؟ هنوز دل و دماغي براي اصلاح چمن‌هاي آنفيلد باقي مانده است؟ هواداراني هنوز پيدا مي‌شوند كه بليت تمام بازي‌ها را پيش‌خريد كنند؟ باز هم فوتبال ديدني است؟ سوال‌هايي كه مي‌آيند و جوابي برايشان نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون