سرنا را از سر گشاد
نبايد زد
نمونه روشن آن ايالاتمتحده است كه با وجود قدرت زياد رييسجمهور، باز هم در برابر مجلس پاسخگو است. مجلس ايران به لحاظ حقوقي بسيار قدرتمند است. ميتواند سوال و استيضاح و حتي رييسجمهور را از كار بركنار كند ولي هيچگاه از اين اختيارات خود در جهت اصلاح رفتار دولت پيش استفاده نكرد. چرا؟ به اين دليل كه قدرتمند نبود. مبتني بر خواست تعداد زيادي از مردم شكل نگرفته بود. مجلس قدرتمند، موجب ميشود كه مجريان و حتي رياست جمهور از آن حساب ببرند ولي مجلسي كه معاون اول رييسجمهور (سابق) چكهاي پنج ميليوني ميان آنان توزيع كند، فاقد قدرت براي استفاده از حداقل اختيارات قانوني است.
3ـ مجلس غيرحزبي و ضعيف، در برابر هر دولتي (چه در نظام رياستي و چه در نظام پارلماني) ضعيف خواهد بود. مجلسي كه نتواند رييسجمهوري را كه صريحا ميگويد قانون را قبول ندارد به سوال و چالش بكشد، در راس امور قرار نگرفتن آن ناشي از ضعف خودش است. اگر كسي در يك جامعه متمدن چنين نظري را بگويد، فوري بايد از كار كنار رود و حتي عذرخواهي هم بكند. كساني كه به حق قانونگذاري مجلس دهنكجي ميكنند و حق نظارت آن را مسخره ميكردند، در هر لباس و مقامي باشند، چنين ميكنند، چه رييسجمهور باشند و چه نخستوزير.
4ـ اگر در راس امور بودن يا نبودن مجلس را به عواملي بيرون از مجلس ربط دهيم، به نوعي توهين به مجلس است. در راس امور بودن مجلس ناشي از مجموعه اختيارات قانوني است كه دارد. در واقع ظرفيت در راس امور بودن از طريق مجلس وجود دارد، فقط نمايندگان مجلس بايد آن را فعليت بخشند ولي نه از طريق درگيري و مجادله و چالش با دولت، بلكه از طريق نظارت و تدوين قوانين مناسب. اگر مجلس و نمايندگان آن بهجاي پرداختن به اين مواردي كه عملا شدني هم نيست يا احتمال آن كم است، به وظايف و تكاليف خود بپردازند، خيلي زود شاهد آن خواهند بود كه در راس امور قرار خواهند گرفت.
اميدواريم اين اظهارنظرات با هدف رفع مسووليت از سوي گوينده ايراد نشده باشد.