رونالدو و قهرمانياش؛ عجيبترين خواب و خيال
ايان مك اينتاش
رونالدو هميشه با شوتهاي محكم و دقيقش، با حركات و تكنيكش كه مردان عادي را مثل قوطي كنسرو روي زمين ميانداخت، قهرمان شده بود. نه اين جوري، نه در محوطه فني، نه با دستهاي بازش كه همتيميهايش را راهنمايي ميكرد. گوشه چشمي به آينده؟ رونالدوي مربي؟ احتمالا نه. رونالدو نه به پولش احتياج دارد، نه به فشارش. اما به هر حال در شب فينال رونالدوي مصدوم و خسته هرچه داشت، تا آخرين قطره شخصيت و شهرتش را به تيمش، به بازيكنانش منتقل كرد، به اين اميد كه تاثيري در نتيجه داشته باشد. شايد هم داشت. بعد از بازي وقتي از رونالدو پرسيدند آيا اين بالاترين افتخار دوران فوتبالش بوده موافقت كرد: «من هميشه ميگم در رده باشگاهي همهچيز را ميبرم، از نظر انفرادي همهچيز را ميبرم. اما هيچوقت با پرتغال چيزي نميبرم. اما امشب بردم و آنقدر خوشحالم كه نميتونم حسم را توصيف كنم. اين حسي باورنكردنيه. خوشحالم، لياقتش را داشتم. بدشانس بودم و مصدوم شدم، اما بچهها كار را تموم كردن. اونا دويدن، اونا جنگيدن، مقابل 70 هزار نفر. هيچكس باور نميكرد، ولي ما برديم.» واقعا حيف بود اگر تورنمنت براي رونالدو روي برانكارد، با زانويي بسته و صورتي پر اشك به پايان ميرسيد. با تمام جو منفياي كه گاهي به پا ميكند، رونالدو يكي از بزرگترين بازيكنان نسل خودش است، بازيكني كه براي جام جهاني 33 ساله و براي يوروي بعدي 35 ساله خواهد بود. واقعا شايد اين آخرين فرصت براي رونالدو بود. اگر رونالدو در زمين شكست ميخورد مشكلي نبود. فوتبال همين است. اما اينكه قبل از به دست آوردن فرصتي براي تاثير گذاشتن روي بازي مصدوم شود و بيرون برود ظالمانه بود. رونالدو دو بار تلاش كرد بر مصدوميتش غلبه كند و به بازي بازگردد، اما كارش تمام شده بود، حداقل در زمين. وقتي سوت پايان 90 دقيقه زده شد، رونالدو با كاپشني به تن دوباره به زمين وارد شد، وقتي همتيميهايش خسته روي چمن پهن شده بودند. رونالدو مثل پادشاهي قبل از آغاز نبرد ميان سربازانش گشت زد، چند كلمه اين ور، يك روي شانه زدن آن ور. رونالدو بين دو نيمه وقت اضافه هم همين كار را تكرار كرد، در حالي كه كاملا روي اعصاب و حركاتش كنترل داشت. اما وقتي ادر دقيقه 109 گل زد، ديگر هيچ كنترلي باقي نماند. رونالدو، در حالي كه همه از روي نيمكت بلند شدند و ادر را محاصر كردند، تنها خوشحالي كرد و اشك ريخت. آدرنالين در رگهاي رونالدو فوران ميكرد. رونالدو در دقايق پاياني قادر به نشستن كنار ديگر بازيكنان روي نيمكت نبود و بايد كنار خط ميايستاد و تاثيري در بازي ميگذاشت، هر تاثيري كه ميشد. كادر فني پرتغال سعي كردند او را آرام كنند، اما موفق نشدند. هيچكس نميتوانست جلوي رونالدو را بگيرد. چند ثانيه قبل از پايان بازي رونالدو فرناندو سانتوس را گرفت و بهشدت تكانش داد. سانتوس مات و مبهوت بود، چون مربيان قبل از پايان بازي هيچ چيز را تمام شده نميدانند. اما وقتي مارك كلاتنبرگ سوتش را به صدا درآورد، ديگر هيچ چيز براي نگراني باقي نمانده بود. رونالدو باز هم تنها بود، با چشمان باز ناباوري پر از اشك. بعد يكي از مربيان پرتغال در آغوشش گرفت و رونالدو در حالي كه روي زمين افتاده بود شانههايش از شدت گريه ميلرزيد. بعد رونالدو بلند شد، به تكتك همبازيهايش تبريك گفت و از آنجا كه بعضي چيزها، حتي در نامحتملترين و عجيبترين روياها هم تغيير نميكنند، پيراهنش را درآورد. اين افتخاري بود كه رونالدو سالها دنبالش بود، افتخاري كه حداقل فعلا، اگر تصميم مسي تغيير نكند، او را بالاتر از رقيب آرژانتينياش قرار ميدهد: يك – هيچ. اين پيروزي نقطه نهايي يك عمر دنبال بهترين و بالاترين شدن بود. نه، اين جوري نبود كه رونالدو قهرمانياش با پرتغال را در روياهايش ميديد، اما وقتي جام را بالا برد اين روياها ديگر هيچ اهميتي برايش نداشت.