تلويزيون ما كجاست؟
ابراهيم عمران
در اينكه رسانههاي فارسيزبان آنورآبي در پي آن هستند كه خبري درباره ايران و ايراني «حادث» شود تا از قبل آن در صدر توجه قرار گيرند شكي نيست؛ ترديد از اينجاست كه با توجه به اين قراين و شرايط هميشگي چرا تلويزيون ما، درست و حسابي در بزنگاههاي خاص، عمل نميكند و قافيه نداشته را به رقيب سر و پا مسلح ميبازند. در فقره درگذشت «طعمدار درخت سار» و خالق «شيرين» ايرانزمين، باز هم تلويزيون ما آنچنان كه شايسته عباس كيارستمي و «خبر» بود، عمل نكرد و در ابتداي كار با سكوتي غير قابل توجيه و در ادامه آن با يكي به نعل و ميخزدن، سر و ته داستان را بههم آورد. هر چند با توجه به نوع سينمايي كه آن زندهياد در پي اجرايش بود و مهجور ماندن در خانه پدري و ناشناخته ماندن حتي براي مخاطبان داخلياش؛ اين كردار رسانه مليمان شايد آنچنان هم غيرقابل پذيرش نباشد؛ چه كه فاعل و مفعول كار در يك راستا حركت نميكنند و خطوط ترسيم شده هر يك، لاجرم متفاوت. ولي از جهت خبر كه لامحاله عنصر اصلياش (در گذشت فردي مشهور) مربوط به داخل است چرا بايد رسانههاي «فقط فارسيبلد» آنطرفي، گوي سبقت را از همتايان داخلي بربايند؟ اگر در اينجا ميزگردي هرچند دير براي تبيين فيلمشناسي كيارستمي برگزار ميشد و حتي موافقان و مخالفان آن، به بحث و جدل مينشستند بهتر از آن ميبود كه سكاندار اين حركتها در دست «بيبي و ماهاي» فرصتطلب باشد كه هرچند كار رسانهيي انجام ميدهند و حرجي نيست در اين كردارها، ولي نيش و كنايه آن هم اصابت ميكند به آناني كه در اين مديوم و در دنياي خبر پرمتلاطم امروز، شناخت كافي ندارند. رسانههاي ما اگر بخواهند ميتوانند با اندكي سعه صدر و كمي بيشتر دوربيني، صاحب اين ميادين خبري شوند؛ نه اينكه تا رخدادي خبري كه منشأ آن در داخل است، مخاطبان آن بيصبرانه منتظر تحليل آنوريها باشند. راديو و تلويزيون ما (هنوز هم ما) اگر ميخواهد دوام بياورد و ركن نخستين تحليل و تفسير خبري باشد؛ لازمهاش نگاه غيرجناحي به خبر و پيرامون و حواشي آن است و نه امري ديگر...