خاطرات مديريت راديو در دهه شصت
راديو و نظرات مراجع تقليد وقت
محمدعلي ابطحي
در ايام حيات امام خميني و تكرسانهاي بودن كشور، نظرات گاه به گاه ايشان براي دستاندركاران صدا و سيما بسيار مهم تلقي ميشد. در مورد تلويزيون كه نظراتشان معروف است و اگر حمايت ايشان نبود بسياري از سريالها و فيلمهاي اوايل انقلاب به دليل مخالفت انقلابيوني كه قبل از انقلاب تلويزيون تماشا نكرده بودند امكان پخش نمييافت. اگر مراجع مهم تقليد هم معمولا نظر ديگري داشتند يا بروز نميدادند و البته در صورت بروز، شنيده هم نميشد. مراجع تقليد مهم آن زمان رابطههاي متفاوتي با انقلاب داشتند. همه همدورههاي امام بودند و ادعاي مرجعيت در همان سطح يا سطح بالاتري داشتند. مرحوم آيتالله خويي در نجف كه مقلدان بسيار زيادي داشتند، در مورد مسائل داخلي ايران دخالت نميكردند و كلا اعتقادي به دخالت دين در سياست نداشتند. اضافه بر اينكه در مسائلي كه راديو با آن درگير بود ديدگاههاي باز و روشن داشتند. اما در قم آيات سهگانه گلپايگاني و شريعتمداري و مرعشي نجفي فعال بودند و خود را شريك رهبري انقلاب ميدانستند و به اين دليل در مسائل كشور اظهارنظر ميكردند. آيتالله سيد احمد خوانساري هم در تهران ساكن بودند كه به تقواي كمنظيري مشهور بودند ولي اساسا نه قبل و نه بعد انقلاب در سياست دخالت نميكردند. حتي در همان اوايل وقتي فرزند ايشان فوت شد و امام بعد از رهبري تسليت گفتند، ايشان جواب تسليت امام را هم ندادند. مراجع قم در آن ايام در حوزه راديو تلويزيون روي دو موضوع خيلي حساس بودند؛ يكي موسيقي و يكي پخش تصاوير زنان از تلويزيون يا گفتوگوهاي صميمانه راديويي زن و مرد. در شيراز يك برنامه جنجالي پخش ميشد بنام جهاد برتر كه مرحوم سيفالله داد آن را توليد ميكرد و در مشهد هم برنامه جهاد سازندگي به همان ميزان به دليل گرايشات سوسياليستي مورد انتقاد مراجع قرار ميگرفت. مديران جهاد سازندگي مشهد، حسن قاضيزاده هاشمي (وزير بهداشت فعلي) و حسن فيروزآبادي (سرلشكر امروز) و آقاي داودي بودند. در زمان حضرت امام اگر مراجع نميتوانستند با اين انتقادها نظر امام را با خود همراه كنند معمولا انتقادهايشان خيلي در سيستم رسانهاي تاثيرگذار نبود. البته معتقدم كه براي حفظ يكپارچگي در كشور، حتي از نظر شرعي و مباني ديني در سيستم كشور ما بايد ولي فقيه تنها تعيينكننده حدود حوزهها باشد و فتواي بقيه مراجع براي مقلدانشان كارساز بماند. محمد هاشمي كه مديرعامل بود انصافا فقط به نظرات امام كه البته آشخ اكبر هم جزيي از آن منظومه بود، عمل ميكرد. وقتي كه آقاي علي لاريجاني به راديو تلويزيون آمد و من مشاور رييس بودم، در نخستين ديدار گفت كه بايد يكسري ملاحظات بكنيم تا فلان و بهمان شخصيت مذهبي از راديو تلويزيون كمتر انتقاد كنند، دقيقا اين مشاوره را دادم كه راه را بر ملاحظه غيررهبري و نظرات ايشان بايد بست. اگر آنها نظري دارند مستقيما از راديوتلويزيون مطالبه نكنند. متاسفانه اين روش عمل نشد. نه مراجع و علما راضي شدند و نه راديو تلويزيون مورد پسند رهبري انقلاب قرار گرفت. البته راديو تلويزيون عملا به نظرات ساير مراجع در آن دوران توجه نميكرد و فقط گوش به فرمان امام بود، با اين حال هيچگاه در مقام تجليل و حرمتگذاري به مراجع بزرگوار كوتاهي نميكرد. امام هم همواره بر رعايت حرمت همه مراجع هميشه تاكيد داشتند. گرچه در مورد مرحوم آيتالله شريعتمداري مساله متفاوت شد. در يك مورد تاكيد و توبيخ راديو توسط امام خاطره شد. در سال ۶۳ اول صبح به طرف راديو در ميدان ارك ميرفتم. آيتالله سيد احمد خوانساري كه رابطه نزديكي هم با امام نداشت ولي تقواي وي مشهور عام و خاص بود و امام به اين دليل احترام ويژهاي براي ايشان قايل بود، فوت شده بود. امام عزاي عمومي اعلام كرده بودند. رسم ما بر اين بود كه روزهاي عزاي عمومي كه از قبل قابل پيشبيني نبود، برنامههاي جاري پخش ميشد و به جاي موزيكهاي عادي، موزيك ويژه عزا پخش ميكرديم. راديو هم تازه برنامه خانواده را شروع كرده بود و داشت در فواصل برنامه موزيك عزا پخش ميكرد. رسيدم به راديو. فوري به دفتر امام زنگ زدم. آقاي محمدعلي انصاري گفت كه امام دارند به راديو گوش ميكنند. شما برنامه آشپزي داريد. با عتاب گفتهاند كه به راديو زنگ بزن و بگو اينها نميفهمند آيتالله خوانساري فوت شده؟ در چنين روزي اين برنامهها چيست؟ اصلا در آرشيو راديو مطلبي در مورد ايشان نداشتيم. تنها كاري كه توانستيم بكنيم اين بود كه برنامه را قطع كرديم و قرآن گذاشتيم. به آقاي دعايي زنگ زدم. رييس روزنامه اطلاعات بود كه محلش نزديك ميدان ارك بود. قرار شد هماهنگ كند، چند نفر از تحريريه به روزنامه بروند و در مورد آيتالله خوانساري مطلب پيدا كنند تا برنامه ويژه باشد. اين ارادت يكطرفه امام به آيتالله خوانساري عجيب مثالزدني است.