جشن تيرگان در رينه زيبا
اسمعيل كهرم
كارشناس محيط زيست
تيرگان جشني است كه در تير روز (روز سيزدهم ماه تير) توسط اجداد ما برگزار ميشده و ايرانيان براي روشنايي و پاكي به يكديگر آب ميپاشيدند.
سالهاست كه برخي بچههاي پاكسرشت مازني، به همين مناسبت جشني برپا ميدارند و خوشبختانه هر سال بر تعداد شركتكنندگان افزوده ميشود. به مناسبت تقارن اين روز با روزهاي ماه مبارك، امسال اين مراسم باشكوه در اول مردادماه (روز جمعه) برگزار شد. دوستان قرار بود كه سر ساعت هفت صبح، در منزل بنده باشند و با هم حركت كنيم.
وقتشناسي ما ايرانيها!
بنده جمعا حدود 20 سال در انگلستان و چند كشور اروپايي و ... بودهام و سعي كردهام كه از تمدن باستاني اين كشورها خوشهاي بچينم. شايد يكي از خصوصيات بارز فرهنگي انگليسيها را وقتشناسي ميدانم. به ياد دارم عازم مقصدي بودم كه براي رسيدن به آن بايد چهار بار قطار عوض كنم، فروشنده بليت به بنده گفت كه در هر ايستگاه، 5/2 دقيقه وقت براي تعويض آن دارم، من گفتم اگر قطار تاخير داشته باشد چه؟ خانم جوان نگاهي به من كرد و با تاكيد و آهسته گفت: «ما تاخير نميكنيم». سوار قطار شدم و حدود سهدقيقه تاخير داشتيم. خوشحال شدم كه خلاف امر خانم فروشنده بليت، قطار ديرتر از زمان حركت كرد. خوشحالي من دوام نداشت كه راننده قطار اعلام كرد چند دقيقه تاخير را با سرعت بيشتر جبران خواهد كرد و كرد. و اما بنده ديدهام كه در برخي استانها، خانوادهها هزينههاي سنگيني را براي خريدن يك ساعت بسيار زيبا و شكيل پرداخت ميكنند و بانوي خانه با هنر خياطي، پرده زيبايي بر آن ميدوزند و آن را بهترين نقطه اتاق قرار ميدهند. هر ساعت، سر ساعت يك فاخته از ساعت بيرون ميآيد و ميخواند و ساعت را اعلام ميكند ولي عمر اين عمليات به اندازه عمر باتريهاي اوليه ساعت است! به محض آنكه باتري خالي ميشود، ساعت هم براي هميشه ساكت ميشود. در پرده ململ زيبايي خود را حفظ ميكند ولي وظيفه او به عنوان اعلامكننده وقت شايد ديگر براي هميشه فراموش ميشود.
حركت به طرف رينه
با دو نفر از دوستان قرار گذاشتيم به رينه برويم. ساعت هفت صبح، منزل بنده كه صحيح آن رينه (به معني راه نيست، چون جاده به آن ختم ميشود) است پاي دماوند و پايتخت كوهنوردي ايران است. به هر حال روز جمعه بود و ترافيكي هم در كار نبود. ساعت هفت شد، يكي از همراهان كه هنرمند شايستهاي است بهموقع پيدايش شد. با هم منتظر نفر دوم شديم. بيست دقيقه و بعد نيم ساعت از هفت گذشت و نيامد. به ناچار دو نفري راه افتاديم. بعد از حدود يك ربع، همراه خوشقول ما كه او را «وقتشناس» ميناميم، زنگ زد كه مقابل خانه ما است. آقاي مهندس! بيش از 45 دقيقه تاخير داشت اين يك پيشرفت بود چون سال قبل همين عباسآقا به جاي ساعت هشت صبح ساعت 5/1 بعدازظهر آمد كه البته با ايشان نرفتم. به فرموده سعدي:
خوي بد در طبيعتي كه نشست/ نرود تا به وقت مرگ از دست
چطور ميتوان به چنان شخصي اعتماد كرد؟ ما را به خير و او را به سلامت. جايي خواندم كه آنها كه بدقول و وقتناشناس هستند از بدقولي متنفرند و مخصوصا دير ميروند كه ديگران با دير آمدن آنها را ناراحت نكنند! شايد.
تيرگان در رينه
بنده اين سعادت را داشتهام كه در مراسم زيستمحيطي در ساير نقاط جهان شركت داشتهام، هيچگاه، هيچگاه جمعيتي با اين تعداد و با اين رفتار مودبانه اجتماعي و خانوادگي كه هدف همه آنها قدرشناسي دماوند كوه و مسايل محيطزيستي مملكتمان است، نديدهام. تعداد صندليهايي كه در سالن بزرگ دانشگاه پيام نور ميگذارند 7 هزار است و هميشه هزار نفر ايستاده مراسم را نظارهگرند تا بزرگداشت و اظهار نگراني نسبت به «دماوند كوه» تبديل به بزرگترين همايش و گردهمايي زيستمحيطي در ايران و نيز جهان شود. يكي از آنها را كه به ياد دارم، يك روز تعطيل خانوادگي بود كه كوچكترين شركتكننده يك كودك چندروزه بود و كهنسالترين (يا يكي از كهنسالترين)، آقاي فيروز، رييس اسبق سازمان حفاظت محيط زيست.
برنامه تيرگان روز اول مرداد
با وقتناشناسي دوستان و تاخيرها، ساعت 10 صبح به رينه رسيديم. چاي داغ و انواع غذاهاي سنتي مانند آش و كوفته، حلوا و شلهزرد در غرفههاي متعدد در انتظار ما بود. در غرفههاي متعدد غذاهاي محلي و خوشمزه به فروش ميرسيد. چاي و قهوه هم بود. ساعت 11 صبح در سالن كوچكتر دانشگاه پيام نور رينه جلسهاي با محوريت «انتقال آب از درياي مازندران به سمنان» برقرار بود. حدود 150 نفر از شركتكنندگان حضور داشتند. ميزي (پانل) متشكل از استادان و نامآوران محيط زيست از دانشگاههاي تهران و شمال (مازندران و گلستان) چيده بودند، هركدام از اعضاي اين پانل در مورد اهميت «دماوند كوه»، فرهنگ طرح انتقال آب از درياي مازندران به استان سمنان و نيز قدرداني و جشن تولد آقاي فيروز، رييس اسبق سازمان محيطزيست، شرح كشافي دادند و در نهايت حضار سوالات خود را مطرح كردند. از همه جاي ايران، از جمله كهگيلويه و بويراحمد، اصفهان، مشهد و حتي شيراز و... آمده بودند. خوش به حال ما كه مردممان اينقدر به محيط زيست ايران عزيز عشق ميورزند. چقدر آگاه بودند. (برخي) خانمي گفت كه شاهد بوده كه متخلفي كه يك راس قوچ را شكار كرده به 60 هزار تومان جريمه محكوم شده؟ عجب؛ با توجه به اينكه يك كيلو گوشت 50 هزار تومان قيمت دارد پس صرف ميكند كه همه ماهي يك، دو قوچ بزنند. عرض كردم، نه عزيزم با تشديد مجازات متخلفين، تفنگ، اتومبيل، جريمه چند ميليوني و زندان 4، 5 ساله در انتظار ايشان است. ديگر اينجور كارها صرف نميكند! باور كنيم.
برنامه اصلي روز تيرگان 2-5 بعدازظهر
در اين برنامه ظرفيت سالن پر بود، پر پر؛ بيش از 8 هزار نفر. چند نفري هم كوهنوردان خارجي بين ما بودند. سه، چهار نفر هم هنرمند؛ ميترا حجار و رضا كيانيان هر دو صحبت كردند، از نگرانيهاي خود در مورد محيط زيست، سرنوشت محيطبانها، كوه دماوند، فريدونكنار و موضوع حياتي آب در ايران، با مردم حرف زدند. خوشحالم كه جامعه هنري وارد مقوله محيط زيست شده و نسبت به اين مساله حساسيت نشان ميدهند. قطعا چون مردم آنها را دوست دارند به گفته ايشان بيشتر توجه ميكنند. ما كه هرچه كرديم روحانيت را نيز وارد اين جرگه كنيم، تاكنون نشده است. ورود روحانيت به خصوص علماي اعلام به طور قطع بهخصوص با صدور فتواي مثلا در زمينه صرفهجويي در مصرف آب، جلوگيري از ريختن زباله و حفظ جنگل قطعا موثر خواهد بود. حتما.
بنده هم صحبت كردم. با لباس محيطباني كه به آن افتخار ميكنم، به رينه رفته بودم. اين مردم چقدر بزرگوار و محترم و مهربان هستند. راجع به مطلب «محيطبانها، منهاي سه» صحبت كردم، راجع به جانفشاني آنها. راجع به حقوق كم آنها با 24 سال سابقه (يك ميليون و 600 هزار تومان) با 5 سر عائله! گفتم كه روزي 500 كاميون از تن دماوند جدا ميشود با اين حساب پس از 200 سال دماوندي نخواهيم داشت. گفتم كه درياچه اروميه را كسي باور نداشت كه خشك شود، خشك خشك. گفتم كه هامون را كسي انتظار نداشت كه خشك شود خشك خشك! گفتم كه بودجه سازمان حفاظت محيط زيست 174 ميليارد تومان است و بودجه يك نهاد ديگر متولي يك كار فرهنگي 6 هزار ميليارد تومان (34 برابر بودجه سازمان)! و گفتم: گرچه تير از كمان همي گذرد/ از كماندار داند اهل خرد!سازمان حفاظت محيط زيست، منابع مالي كافي پرسنل (به خصوص محيطبان) به تعداد كافي و بالگرد و وسايل و تجهيزات كافي را ندارد؛ شايد دلسوزي بتواند مقداري به سازمان وام عطا كند.