• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3150 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۸ دي

نگاهي به فيلم «تبر» ساخته كوستاو گاوراس

بهزاد خواجات

 

نگاهي به فيلم تبر (LE COUPERET) اثر كوستاو گاوراس، فيلمساز يوناني‌الاصل فرانسوي را بيشتر با فيلم‌هايي چون «زد»، «حكومت نظامي»، «گمشده» و «شهر ديوانه» مي‌شناسيم. او به معناي واقعي فيلمسازي سياسي است كه در تك‌تك آثار خود به نقد قدرت حاكم بر جهان و سياست‌هاي دولتمداران مي‌پردازد. اين فيلم‌ها همگي داراي شناسنامه‌يي تاريخي هستند و‌ گرچه ممكن است در بعضي از آنها از اسامي مستعار براي اشخاص يا مكان‌ها و كشورها استفاده شود اما تطبيق آن با شرايط تاريخي و سياسي زمان ساخت هر فيلم كار چندان مشكلي نيست. بر همين اصل، گاوراس با ديدگاهي چپگرا، هميشه از قدرتي حرف مي‌زند كه در سايه است و معمار سياست‌هاي كلان يك كشور و البته سر اين رشته به سرمايه‌داري و سودجويي‌هايي از اين دست مي‌رسد. با تمام اين اوصاف برخلاف آراي عموم كه سياست و سياست‌پردازي صرف را نقطه ضعف يك فيلم قلمداد مي‌كنند، گاوراس بر لبه اين تيغ، رقصي ديدني به تماشا مي‌گذارد و تبحر در ايده‌پردازي و كارگرداني، هنر او را از يك بيانيه سياسي، به خلق آثاري ماندگار در سينماي جهان اعتلا مي‌بخشد.
 فيلم تبر (LE COUPERET) محصول مشترك بلژيك، فرانسه و اسپانياست (2005) و فيلمنامه آن را ژان‌كلود گرومبرگ و كوستا - گاوراس به طور مشترك نوشته‌اند برمبناي كتابي از دانلد آ. وستليك. «برونو داور» مهندس صنايع كاغذ‌سازي به دليل برنامه تعديل نيرو و ادغام دو شركت مشابه، با سابقه كار نسبتا طولاني از شركت خود اخراج مي‌شود. او منبع درآمد ديگري ندارد و تنها كاري كه مي‌تواند بكند، پر كردن فرم‌هاي استخدامي است و انتظار براي دعوت به كاري جديد و همسر برونو (مارلن) موقتا كاري پيدا مي‌كند كه براي مخارج خانه اصلا كافي نيست. آنان يك دختر و يك پسر دارند كه در روند فيلم، او به دليل سرقت از يك مغازه دستگير و پاي پليس به خانه آنان باز مي‌شود. در اين حين فكري به ذهن برونو خطور مي‌كند و او با چاپ يك آگهي در روزنامه، در جايگاه يك كارفرما، فراخواني براي استخدام كساني مي‌دهد كه دقيقا شرايط او را داشته باشند. نامه‌هايي به دست او مي‌رسد با مشخصات كامل متقاضيان استخدام و او شروع به قتل يك يك آنان مي‌كند و ‌گرچه او قاتلي حرفه‌يي نيست، با اندكي چاشني شانس، موفق مي‌شود شغل مورد نظر را به دست آورد. فيلم «تبر» از جمله فيلم‌هاي گاوراس است كه مستقيما راس هرم قدرت را نشانه نمي‌رود و برخلاف فيلم‌هاي مشهورتر او كه با ماجراهاي كلان و رويارويي مستقيم ارباب سرمايه و بازوي آن (پليس) يك راست مي‌رود بر سر اصل مطلب، به رسوب اين ساز و كار در زندگي و هويت آدم‌ها مي‌پردازد و بهترين محملي كه براي اين سازوكار در نظر دارد خانواده‌يي است كه نمونه‌يي از قشر متوسط محسوب مي‌شوند يعني تحت تاثيرترين قشر جامعه از حيث تحولات اقتصادي. محوريت مضموني اين فيلم بر «كار» و نيروي كار است، يعني تنها چيزي كه سرمايه‌داري از انسان‌هاي مدرن طلب مي‌كند تا به آنان هويت و رفاه ببخشد. حضور مداوم و تاكيد دوربين بر تبليغات تجاري، تسلط بلامنازع اين «تابو» را در زندگي انسان مدرن به رخ مي‌كشد و انساني كه مي‌دود تا از ديگران عقب نماند براي برخورداري از اين بهشت زميني. در چنين شرايطي است كه از دست دادن كار يعني از دست دادن هويت و تماميت وجودي. از همين رو است كه وقتي مشاور خانواده به برونو (كه براي حل مشكلات خود و همسرش نزد او رفته‌اند) مي‌گويد: كار تمام وجود تو نيست... برونو فرياد مي‌كشد: من بدون كار هيچ چيز نيستم... برونو به هر جا كه مي‌رود، همه را به نوعي با اين عدم امنيت شغلي درگير مي‌بيند و انگار كه اين سرشت سرمايه‌داري است كه مدام پوست بيندازد و خود را بتكاند تا چابك‌تر و تنومندتر به حيات مستمر خود ادامه دهد و اين تعليق شغلي آنقدر عمق دارد و عمق مي‌گيرد كه به نوعي، گويي كه وضعيت ناپايدار آدمي را در هستي گوشزد مي‌كند. فراموش نكنيم كه هم نام فيلم و هم شغل برونو (ساخت كاغذ) مستلزم قطع درختان است كه تلميحي دارد به سودجويي بيشتر و به نوعي جدال با جنگل به مثابه نيروي حيات و سرزندگي هستي. برونو براي قتل‌هايي كه در نظر دارد به سراغ تفنگ قديمي پدرش مي‌رود كه يادگار جنگ جهاني است و مقابله با ارتش نازي‌ها. او در جايي مي‌گويد كه پدرش به خاطر سيگارهاي آلوده به سرطان درگذشت، پس به نوعي انگار كه پدر او هم در اين انتقام، سهمي دارد و او ميراثي گران را بر دوش مي‌كشد؛ به بيانِ ديگر اين جنگي ابدي است. فيلم «تبر» را شايد بتوان از اين حيث، پارودي و نقيض «دزد دوچرخه» دسيكا قلمداد كرد. برونو نمي‌خواهد شريف بماند و به جنگي تمام‌عيار برمي‌خيزد تا كار و در نتيجه هويت خود را بازبيابد اما به جاي اينكه قهرمان شود و به راس قدرت حمله كند، همراهان خود را مي‌كشد تا تنها به نقطه پايان اين ماراتن برسد. اين وضعيت بي‌شك ترسيم خطوط رواني طبقه متوسط است كه به قول بعضي، از آنان موجوداتي ترسو و محافظه‌كار مي‌سازد. انتظار تماشاگر از فيلم‌هايي با مضمون «تبر»، احتمالا فضايي جنايي و رقت‌انگيز است اما فيلمساز با وجود انتخاب رنگ‌هاي سرد و فضاهاي مه‌آلود و باراني، هوشمندانه توانسته با حل اين قتل‌ها در زندگي روزمره برونو و سير عادي ارتباطات خانوادگي و حتي ناشيگري‌هاي او در انجام قتل‌ها، به تصور عادي بودن و عادي شدن اين جنايات در زندگي مدرن اشاره كند، جز اين، اصلا تمام اين قتل‌ها مي‌تواند در ذهن برونو اتفاق افتاده باشد اما اين از شناعت اين رويكردهاي خيالي در ذهن يك انسان متمدن چيزي كم نمي‌كند. وضعيت برونو مثل پيچي است كه در يك ماشين عظيم انجام وظيفه مي‌كرده و حالا او را باز مي‌كنند تا پيچ ديگري جايش بگذارند، او ترجيح مي‌دهد كه چرخ‌دنده‌ها را با خود بشكند چون زورش به كسي كه اين فرمان را داده نمي‌رسد و تنها وقتي كه او را بر جاي خود رها مي‌كنند، آرام مي‌گيرد، چراكه ديگر خود او هم جزو فرمان است. برونو شغلش را به دست مي‌آورد و آرام مي‌گيرد چون هويتش را به او بازگردانده‌اند، منتها هويتي دو و حتي چند تكه كه شايد بخش‌هايي از آن را خود او هم نمي‌شناخته و اين پروژه مستدام سرمايه‌داري است: ساختن تكه‌هايي در آدم‌ها براي روز مبادا.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون