روابط با امريكاي لاتين
در دولت يازدهم معقولانه شده است
چرا چينيها موفق به فتح امريكاي لاتين شدهاند ولي ايران نه؟
چينيها از زماني كه مدل توسعه تجاري براي كشورشان را هدفگذاري كردهاند، هيچگاه نخواستهاند آرمان كمونيسم را صادر كنند. با اين حال، ما همه امور - حتي تجارت- را با عينك مسائل سياسي ميبينيم. برنامه توسعه روابط خارجي اگر قرار باشد گسترش پيدا كند بايد نگاههاي سياسي در بسياري از امور بازرگاني و علمي حذف شود. در دولت نهم و دهم اساس روابط ايران با اين كشورها هيجاني و با رنگ و بوي سياسي بود. به عبارتي، در اين دوران، روابط ايران با اين كشورها با نگرشي راديكال مبتني بر گسترش اردوگاههاي ضدامپرياليستي براي سرنگوني قريبالوقوع سرمايهداري جهاني به سبك دوران جنگ سرد تعريف شد در حالي كه روابط ايران با هر كشوري بايد مبتني بر منافع ملي و در چارچوب افزايش مناسبات تجاري و توسعه همكاريهاي اقتصادي و گسترش روابط سياسي باشد. در آن دوران، تحليل اين بود كه با رشد چپگرايي در امريكاي لاتين، اين مساله تاثير فراواني بر فروپاشي نظام سرمايهداري جهاني و اضمحلال امريكا خواهد داشت. در آن زمان، به مقوله گردش نخبگان در اين كشورها توجه چنداني نكرديم. از سويي در آن زمان، توجهي هم به بخش خصوصي و استفاده از ظرفيتهاي تجاري نشد و به همين خاطر چين ايدئولوژيك در داخل و تاجر در خارج توانست بازارهاي امريكاي لاتين را فتح كند ولي ايران نه. البته نبايد ظرفيتها و توانمنديهاي ايران و چين را هم يكسان دانست.
در سالهاي گذشته سرمايهگذاريهاي هنگفتي از سوي ايران در برخي از كشورهاي امريكاي لاتين صورت گرفته است آيا آن سرمايهگذاريها به نتيجهاي هم رسيد؟
متاسفانه آمار شفاف و دقيقي درباره مناسبات اقتصادي ايران با اين كشورها و همچنين نتيجه آن سرمايهگذاريها وجود ندارد. شايد ما در مقاطعي مجبور بوديم تصميمات سياسي در خصوص اين كشورها اتخاذ كنيم ولي لزوما آن رويكرد به نفع ما نبوده است. آن نگاه، امروز مورد تاييد دولت آقاي روحاني نيست و هماينك ايران نگاهي مبتني بر روابط سنتي و متعادل با هدف كسب حداكثر منافع ملي را دنبال ميكند.
يكي از نقدهايي كه به سياست خارجي ايران در رابطه با كشورهاي لاتين مطرح است، آن است كه ايران نتوانسته روابطش را با بخشهاي مدني و ساختارها توسعه دهد و در افراد متوقف شده است. آيا اين نقد را وارد ميدانيد؟
البته واضح است و ميدانيم كه سياست خارجي نتيجه و در امتداد سياست داخلي است و شما هر شيوه و عملكردي در سياست داخلي را دنبال كنيد، نتيجهاش را در سياست خارجي خواهيد ديد.
ما بايد در اين باره نگاه داخلي داشته باشيم. در دولتهاي نهم و دهم عملا افزايش مناسبات با دولتها دنبال شد ولي نگاهي به ديگر بخشهاي سياسي و غيردولتي آن كشورها نداشتهايم. از سويي، افزايش مناسبات با جامعه مدني آن كشورها بايد از سوي جامعه مدني ما دنبال شود ولي در زمان دولت قبل، سازمانهاي مردمنهاد و احزاب تقويت نشدند و زماني كه در داخل اين حضور تقويت نشود چگونه ميتوان در خارج به اين نوع ديپلماسي عمومي پرداخت. با اين حال همانگونه كه گفتم، طي روزهاي گذشته، آقاي روانچي گفت ايران با همه طيفهاي سياسي مختلف در امريكاي لاتين ارتباط دارد كه من آن را تحول مثبتي قلمداد ميكنم. اين نشان از جدي گرفتن همه طيفها است كه نشان ميدهد دولت به كار كارشناسي توجه دارد و بر رويكردهاي احساسي غلبه پيدا كرده است.
دستيابي به برجام تا چه اندازه در طرف مقابل تمايل افزايش روابط با ايران را تقويت كرده است؟
در دولت نهم و دهم، روابط ايران با كشورهاي امريكاي لاتين پر سروصدا بود ولي زيرساخت نداشت و مبتني بر طرح و برنامه هم نبود. ايران با كشورهاي امريكاي لاتين هميشه روابط سنتي و همكاري تجاري داشته و دارد ولي اين رابطه در دولت قبل، حالت تبليغاتي گرفت. در دولت يازدهم، اتفاق رخ داده اين است كه اين تبليغات و سروصدا از بين رفته و حالت معقولانه و سنتي به خود گرفته است. برجام نيز موانع يا بهانهها را از سر راه برداشته و موجب هموار شدن مسير براي توسعه مناسبات و افزايش روابط شده است.