براي امام موسي صدر
براي انسان
طرفدار واگذاري امور و تشكيلات جوانان به خود آنها باشد. سوريه و يمن و بحرين و عراق و افغانستان در آتش ظلم و قدرتطلبي و تكفير ميسوزند و اينكه يك رهبر مذهبي در برابر خشونت و كشتار و جنگ داخلي در مسجدي اعتصاب غذا كند تا صلح به زندگي بازگردد به رويا ميماند؛ رويايي كه تا 38 سال پيش دوشادوش مردم ايستاده بود. معرفت ديني جاي خود را به تعصب مذهبي و دگمانديشي داده است و امام صدري نيست كه وجدانهاي بيدار را خطاب قرار دهد و بگويد «دين اگر به درد امروز شما نخورد، به درد آخرتتان هم نخواهد خورد» و تلنگر بزند كه وحدت و عشق به انسان اساس همه باورها، اعتقادات و اديان است.
كار ديني از منظر امام صدر آن بود كه مومنِ خداباور بداند خدمت به انسان و جهان هستي بالاتر و والاتر از عبادت و سير و سلوك شخصي است و دريغا كه امروز راه تقرب به خدا از كمربندهاي انفجاري ميگذرد. از نگاه امام صدر انسان، شايسته آزادي است و اساس عبادت خداوند را نه تقيد و عبوديت بلكه آزادي ميدانست و مسلمان را هر چه متعبدتر، آزادتر ميدانست و همين آزادي را تنها سازوكار پرورش استعدادها و رشد جامعه اسلامي بر ميشمرد. امروز براي خاموش كردن ماشينهاي جنگي در خاورميانه راهي به جز بازگشت به «گفتوگو» بر اساس كرامت انسان وجود ندارد و در اين ميان بايد به شيوه آقاي صدر «چشمي را گشود و چشمي را بست».
اگر به هشدار امام صدر در دهه 40 و 50 توجه ميشد و همگرايي و گفتوگو در ميان مسلمانان تجربه ميشد و فاصلهها برداشته ميشد، امروز اين حجم از نفرت، تفرقه و خونريزي را شاهد نبوديم.