نگاهي به فيلم فروشنده
درتكاپوي گاو شدن
محمدرضا مقدسيان
در «فروشنده» همهچيز بيش از انتظار از سينماي پر جزييات، كمگو، بي زايده و به دور از درشت گويي فرهادي به چشم ميآيد. سينماي فرهادي بر پايه درگير كردن مخاطب با گرهافكنيهاي اخلاقي با تكيه بر كنار هم قرار دادن جزييات به ظاهر كماهميت اما در عمل بسيار تعيينكننده شكل ميگيرد. «فروشنده» هم از اين قاعده مستثني نيست. سينماي فرهادي در مورد قضاوت كردنهاي درست و غلط، گفتنها و نگفتنها، مخفيكاريها، ملاحظه و مراعات كردنهاي مصلحت انديشانه، بخشيدن و نبخشيدن، ايدهآل بودن يا سخيف بودن، درست و غلط را تشخيص دادن، استيصال و پادرهوايي و اتخاذ تصميمهاي خاكستري در حوزه فردي است.
از سوي ديگر رويكرد اجتماعي در آثار فرهادي به شكلي غير مستقيم و با محوريت درونيات شخصيتها بروز پيدا ميكند.
در واقع گاه انتقاد فرهادي به آسيبهاي اجتماعي، مصايب حركت از سنت به مدرنيته، مساله اخلاق و بداخلاقي در اجتماع محل وقوع داستان، تاثير عوامل جبري بيروني بر تشديد كشمكشهاي دروني فرد با خودش و اطرافيان و... هم رگه ديگري است كه در دل سينماي «اخلاق و جزييات» فرهادي نمايان ميشود. اين همه اما فرع بر درونيات شخصيت اصلي فيلم است. در واقع رخدادهاي اجتماعي نيستند كه سوژه فيلمسازي فرهادي قرار ميگيرند، بلكه تاثيراتي كه اين آسيبها بر زندگي و سرنوشت فردي شخصيتهاي داستان فرهادي ميگذارند موضوع اصلي است و مخاطب بايد از فرد به اجتماع برسد و نه از اجتماع به فرد. فرد نمايندهاي است از اجتماعي كه در آن زندگي ميكند و تاثير ميگيرد و بر آن تاثير ميگذارد. اين ويژگي اما چه اهميتي در شناخت بهتر سينماي فرهادي دارد؟ اين مهم زماني معنا پيدا ميكند كه فيلمنامههاي فرهادي را نماد فيلمنامههاي بر بستر رخدادهاي كماهميت بنا شده بدانيم؛ فيلمنامههايي كه بر محور نگفتهها و كشمكشهاي دروني شخصيتها شكل ميگيرد و نه در قالب رخدادهاي بيروني و ديالوگهاي مطول. در واقع اصل درام در درون شخصيتها رخ ميدهد و آنچه ديده يا شنيده ميشود نتايج رخدادهاي مهمتري است كه رخ ميدهد و اما ديده نميشود. به بيان بهتر مراد اين است كه سينماي فرهادي در ذهن شخصيتها رخ ميدهد و نه در رفتار بيروني آنها و نه در اجتماع اطراف آنها، اما اجتماع اطراف آنها، روابط فرديشان و رفتارها و حرفهايي كه ميزنند در نهايت منجر به درام دروني در آثار فرهادي ميشود. اين همه در فروشنده مجال سر و شكل گرفتن نيافته و موقعيتها و رخدادهاي فرعي در قد و قواره هميشگي سينماي فرهادي بروز پيدا نكرده است. در نتيجه مسير از روايتگري از درون به بيرون و از بيرون به درون پرسكته است و بهشدت چيده شده به نظر ميآيد بي آنكه اثر بخش باشد. اين همه منجر به آن شده كه نيمه ابتدايي فيلم مطول و اضافه به نظر بيايد، نيمه دوم فيلم يك سروگردن از نيمه نخست، فرهادي وارتر شود (عدم يكدستي در درام) و البته بزنگاه تهديد رعنا به ترك عماد هم چندان تكاندهنده نباشد.
از سوي ديگر فرهادي از تاثير فيزيك محل رخداد درام و معماري فضاها هم غافل نيست و در سر و شكل دادن به فضاي بصري داستانش از اين ويژگي بهره ميبرد؛ اين ويژگي در فروشنده به وضوح ديده ميشود. در واقع خانه در حال تخريب و خانه قديمي و پوسيده زن خودفروش هردو داراي شخصيت هستند و صرفا در قامت يك خانهاي كه باشد و سقفي بالاي سر بازيگران نيستند. از سوي ديگر محل وقوع داستان همزمان طبقه شخصيتهاي آثار فرهادي را نشان ميدهد و در ادامه به درك بهتر مخاطب از محيطي كه بر روان شخصيتها اثر گذاشته كاركرد پيدا ميكند. در فروشنده اما اين ويژگي بيش از پيش برجسته شده و به چشم ميآيد و طعنه به نماد و شعار ميزند. اين در سينماي فرهادي جزو ويژگيهاي مثبت تلقي نميشود.
در اين مجال اندك و در پايان بايد تاكيد كنم كه در فروشنده همهچيز بيش از انتظار از سينماي پرجزييات، كمگو، بيزايده و به دور از درشتگويي به چشم ميآيد. گويي همهچيز چيده شده است و قبل از اينكه به امتزاج درآيد و مرزهاي بين قطعات درام برچيده شود و همه عناصر آن در هم تنيده شود و يك كليت واحد را شكل دهند، به شكلي عجولانه و نه چندان قوام يافته به اثر هنري بدل شده و به مخاطب عرضه شده است. فروشنده به مثابه كتي ميماند كه خياط قبل از تحويل آن به مشتري، كوكهاي ابتدايي و خط صابون خياطي را از روي آن پاك نكرده است. اين فيلم به مثابه پروژهاي است كه قبل از نهايي شدن و قبل از لكهگيري افتتاح شده است. در فروشنده همهچيز به چشم ميآيد و اين در سينماي فرهادي و در قياس با خودش، نقصاني جدي تلقي ميشود. با اين همه اما فروشنده اثري است كه ميتوان بيش از يكبار تماشايش كرد، از درك جزييات و ريزهكاريهاي داستان و كارگرداني فرهادي در آن لذت برد و البته تلنگري اخلاقي با محوريت خشم، انتقام، اخلاقگرايي و نمايش فاصله گرفتن انسان از مسير انسانيت را تجربه كرد.
-عنوان مطلب برگرفته از ديالوگ عماد در فيلم در توضيح امكان گاو شدن يا نشدن انسان.