پردهبرداري از چهره هايدگر
الكساندر داف
استاد كالج اسكيدمور
هايدگر امروزهروز بايد بيش از هر زمان ديگري ما را برانگيزاند. بياييد از افرادي تقليد نكنيم كه مدام از «بهتزدگي بزدلانه» هايدگر در برابر لوازم منطقي انديشه سياسياش سخن ميگويند. بهجايش از خود بپرسيم كه مبنا و معيار ما براي محكومساختن و نژادپرستي هايدگر چيست؟ آيا ما دليل موجهي براي اين محكوميت اقامه كردهايم؟ هايدگر بر آن بود كه غرب به دام نهيليسم افتاده است و بر اساس همين منطق قوم برگزيده خدا را نيز مقهور همين سرنوشت ميديد و چنانكه خود دريافته بود، هيچ دليل هايدگرياي وجود ندارد كه استثنايي در اين ميان قايل شويم. هر معياري كه ما براي محكومساختن هايدگر اتخاذ كنيم مقدم است بر همين «گذار»ي كه هايدگر بدان اشاره ميكند. چنانكه فريد متذكر ميشود، هايدگر به انقلابي اشاره ميكند كه فراتر است از تمام انقلابها، «سرآغازي تماما «ديگر» كه نميتوان آن را با معايير سرآغاز نخست محاسبه يا پيشبيني كرد». اما بهنظرم ميتوانيم تنفرمان را از نتايج سياسي انديشه هايدگر، بهمنزله محملي به كارگيريم براي فهميدن آنچه در انديشه او از قلم افتاده است يا آنچه انديشه او از ديدنش ناتوان است. بدينترتيب ميتوانيم همه گفتههاي هايدگر را به پرسش بگيريم. نزاع ديرپايي در اين باره وجود دارد كه آيا نازيسمِ هايدگر فلسفهاش را «آلوده» و «متعفن» كرده است يا نه. آيا ميتوان گفت كه انتشار دفترچههاي سياه مُهر پاياني ميزند بر اين نزاع درازدامنه؟ به نظر نميآيد كه چنين باشد. انتشار دفترچههاي سياه پرسشهايي ايجاد كرده و ميكند كه نميتوان بر آنها پاياني متصور بود؛ زيرا دفترچهها دادههاي چنداني بر دانستههاي ما درباره نازيسم هايدگر نميافزايد. مطمئنا «شواهد» اينك آشكارتر شدهاند؛ اما مناقشه درباره رابطه سرراست تفكر هايدگر با نازيسم ربطي به كيفيت يا كميت شواهد ندارد.
درواقع برخي ميتوانند مدعي شوند كه دفترچهها حتي نميتواند شاهدي مهم براي اين مدعا فراهم كند كه پيوندي ژرف ميان تفكر هايدگر با نازيسم وجود دارد. اين پيوند را تا پيش از انتشار دفترچهها نميتوانستيم در ساير آثار هايدگر، ازجمله آثار منتشرشده در زمان حياتش بيابيم. شايد پردهبرداري از چهره هايدگر در خلوتش بار ديگر ما را به نقطه اول بكشاند؛ يعني بازخواني اظهارات علني او درباره ناسيونالسوسياليسم و نيز گفتههايي كه با تامل و سنجيدگي بيشتري بيان شدهاند. بلاهت اخلاقي يك نابغه ميتواند مفيدترين محرك ما براي انديشيدن باشد. انزجار و نفرت ما از منطق پيچدرپيچ هايدگر كه حتي نيازي نميديد تا از آنچه كرده عذر بخواهد، بايد ما را بر آن دارد تا ازنو درباره كليه دعاوي او درباره متافيزيك، نهيليسم و غرب بينديشيم. تفسير فريد از دفترچهها بهعلت بصيرتها و نيز جديت سياسياش برجسته و چشمگير است.