بداخلاقتر شدهايم
علي شكوهي
اين روزها هر كدام از ما در چندين و چند شبكه اجتماعي و گروههاي تلگرامي عضو هستيم و با هم درباره مسائل گوناگون جامعه گفتوگو ميكنيم. طبعا ما كه اهل مطبوعات و رسانه هستيم در گروههاي بيشتري حضور داريم و با جريانهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي مختلفي در ارتباطيم. حضور در گروههاي مختلف اجتماعي براي ما هم يك كار حرفهاي و رسانهاي است و هم ناشي از علاقه شخصي و هم جذابيت و قابليت اين شبكهها به حدي زياد است كه نميشود از خير آن گذشت. براي ما كه در جستوجوي شناخت جامعه و اقشار گوناگون مردم هستيم اين گروههاي اجتماعي به مثابه يك جامعه كوچك براي مطالعه و بررسيهاي اجتماعي محسوب ميشوند. در واقع همه مسائلي كه در اين گروهها مطرح ميشوند و نيز نحوه برخورد افراد گروه با يكديگر و چگونگي قضاوت آنان درباره مسائل گوناگون اجتماعي و ادبياتي كه در اين مسير مورد استفاده قرار ميگيرند، جملگي جاي بررسي دارند و پيامهاي مهمي را منتقل ميكنند.
اخيرا به دليل برخي گرفتاريهاي شخصي و كاري مجالي فراهم نشد تا مطالب برخي از اين گروههاي اجتماعي را مورد مطالعه قرار دهم و بعد از يك ماه سراغ آنها رفتم اما در كمال تعجب مشاهده كردم كه ادبيات مورد استفاده از سوي اعضاي اين گروه، نسبت به گذشته و حتي يك ماه قبل بسيار متفاوت شده است و دوستان از كلمات و الفاظ و عباراتي عليه يكديگر استفاده ميكنند كه هم غيرشرعي و خلاف اخلاق است و هم در شان اعضاي فرهيخته اين گروه نيست و هم نسبت به حتي يك ماه قبل، واقعه جديدي است. مطالب غيرواقع و خلاف اخلاق عليه سياستمداران و مسوولان و فعالان سياسي هم با شكل و شمايل جديدي مورد استفاده قرار ميگيرد و دادن نسبتهاي دروغ مرتبط با فساد اخلاقي و مالي و اداري هم نقل مجلس است و به آساني بر زبان جاري ميشود. در يك كلام در طي يك ماه در بررسي وضعيت يك گروه از اهالي فرهنگ و هنر و سياست معلوم شده است كه بداخلاقتر شدهايم.
ريشهيابي اين امر نياز به مطالعات جدي دارد ولي بنده اين روايت را از باب نمونه ذكر ميكنم كه مردم به مسوولان شبيهترند تا به پدران و مادران خود.