ادامه از صفحه اول
تاثيرپذيري ما از انتخابات امريكا به چه معناست؟
اين پيگيري به چه معناست؟ آيا بايد گمان كنيم كه سرنوشت كشور ما و سياستهاي آن به انتخابات امريكا گره خورده است؟ در سال 1992 رقابت انتخاباتي ميان بيل كلينتون و جرج بوش (پدر) بود. آن زمان بسياري از اصولگرايان امروزي و نيز دستاندركاران دولت به دلايل گوناگون علاقهمند بودند كه بوش انتخاب شود و اين آغاز يك فاجعه سياسي بود. نه به اين دليل كه چرا انتخاب يكي را بر ديگري ترجيح ميدادند، كه در هر حال و هميشه يك نامزد كمابيش بر ديگري ترجيح داده ميشود، بلكه به دليل ترسي كه از حضور كلينتون در كاخ سفيد داشتند. و اين را به طرز حتي زشتي ابراز ميكردند. در آن زمان فاصله كلينتون از بوش پدر خيلي زياد شده بود و از جمله انتخاباتي بود كه نتيجه آن به نسبت از پيش روشن بود و حتي پيش از رايگيري نيز بوش و تيم او شكست را پذيرفته بودند. ولي در ايران وزير اطلاعات وقت در سال 1371، به طرز عجيبي اصرار داشت كه اطلاعات ما حاكي از آن است كه بوش پيروز خواهد شد! گويي كه پيروزي كلينتون را شكست خود ميدانستند. چنين مواجههاي با انتخابات يك كشور ديگر از جمله ايالات متحده ناشي از فقدان اعتماد به نفس در داخل كشور و خود و مردم است. به طور قطع و يقين ما ميتوانيم حضور يكي را بر ديگري در كاخ سفيد ترجيح دهيم ولي اين امر به معناي آن نيست كه سياستهاي ايران نيز به دليل عدم حضور گزينه مطلوب تغيير كلي كند يا در موضع انفعال بيفتد.
واقعيت اين است كه در اين انتخابات نميتوانيم به طور قطع و يقين بگوييم كه حضور كداميك از اين دو نفر در كاخ سفيد به نفع ايران است يا اينكه ضررش براي ما كمتر است. در 2008 و 2012 اين انتخاب راحت و روشن بود. اوباما براي ايران و جهان ترجيح داشت. همين كه جنگ ديگري را آغاز نكند براي جهان و ايران مفيد بود. همين كه ادبيات بوش براي مدتي از سوي مردم جهان شنيده نشود، خود نعمتي بود. ولي اينبار قضيه تا حدي فرق ميكند. در هر حال آنچه كه بيش از هر چيزي اهميت دارد، تاكيد بر مواضع خودمان و حفظ انسجام و يكپارچگي در سياست خارجي كشور است.
تاثيرپذيري هر كشوري از جمله ايران از نتايج انتخابات امريكا نه مثبت است و نه منفي. بستگي به نحوه تاثيرپذيري دارد. ما از وضعيت آب و هوا تاثير ميپذيريم اگر سرد شود لباس ميپوشيم، و خود را در برابر سرما حفظ ميكنيم. اين براي وقتي است كه لباس داريم. بنابراين تاثير ميپذيريم ولي ميتوانيم اثرات منفي آن را خنثي كنيم. ولي اگر لباس كافي نداشته باشيم، همين سرما ممكن است ما را زمينگير كند. بنابراين و به طور قطع ايران نسبت به انتخابات امريكا تاثيرپذير است، ولي مهم است كه بتواند اثرات مذكور را در خود حل و از آن عبور كند.
آنچه كه هميشه باعث تاسف بوده اين است كه مبادا روزي برسد كه نيروهاي سياسي و مردم اعتماد به نفس و ايمان به اثرگذاري را در داخل از دست بدهند. در نتيجه تمام توجهشان را معطوف به عوامل و متغيرهاي خارجي يا متغيرهاي خيالي و ذهني و خارج از اراده ملي و مردمي كنند. گرايش به انديشههاي انزواطلبانه و منفعلانه نمونه بارزي از اين وضعيت است. خطري كه بيش از هر چيز جامعه ايران را تهديد ميكند، اين است كه مردم و جوانانش به اين نقطه برسند كه كاري نميتوانند بكنند، لذا منتظر ابر و باد و مه و خورشيد و فلك شوند. اين انتظار در افراد گوناگون مصداقهاي خاص خود را پيدا ميكند.
ترامپ پيروز شد!
آن نوع راستگويي كه فضيلت است يا راستگويي به معني عريانسازي نفسانيات؟! آيا اينكه مرتكب همه رذايل ريز و درشت شويم و آن را اعلام كنيم راستگو بودهايم؟
خوب يا بد اين انتخابات فرصتي بود براي جامعه امريكا كه بفهمد با وجود آنچه به نظر ميرسد امريكاييهايي هستند كه اساسا با امريكا بودن امريكا مشكل دارند، شهرونداني كه با وجود انبوه مشكلات لاينحل عموما ذهنشان را مشكلات شخصي و كوچك پر كرده است و حالا انباشت همين نارضايتيها سبب موجي شده است؛ موجي كه بزرگ شدنش براي جامعه امريكا و حتي براي جهان خطرناك خواهد بود. جالب اينكه اين موج نه تنها تعادل امريكا كه تعادل بسياري از ديگر كشورها را برهم خواهد زد. حاكميت غالب كشورهاي جهان بيش از هفت دهه است كه مبتني بر قواعد بازياي كه مديريت امريكا تدارك كرده، پيش رفتهاند و كمابيش در تعادلي نسبي به سر ميبرد؛ طبيعي است كه اين كشورها از اينكه ترامپ انتخاب شود بسيار نگران باشند، در عوض كشورهايي نظير روسيه كه كسب قدرت در آرايش جهاني را موكول به برهم خوردن اين توافق درجه اول ميدانند، به نظر ميرسد از انتخاب ترامپ خوشحال خواهند شد.
در نهايت آنكه چه او انتخاب شود و چه نشود اين امريكاييان معترضند كه از خلال به صحنه آوردن ترامپ به بهترين وجه توانستند صداي مهيب و گوشخراش اعتراضشان را به گوش جهان برسانند و از اين نظر فارغ از نتيجه او پيروز اين انتخابات است.