اسلامگرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف /
سقوط دولت؟
سوريه و عراق - كه زماني ديدهبان مليگرايي كشورهاي عرب
بودند - شايد تواناييشان را براي بازسازي خودشان به مثابه يك دولت كامل وستفاليايي از دست داده باشند. همچنانكه گروههاي متخاصم اين دولتها بهدنبال حمايت از دولتهاي وابسته در سراسر منطقه و ديگر اكناف دنيا هستند، نزاع اين گروهها يكپارچگي تمامي كشورهاي همسايهشان را به خطر انداخته است. اگر چندين دولت پيوسته در قلب جهان عرب قادر نباشند حكومت مشروعي را تثبيت كنند و بر قلمروهايشان كنترل مداوم داشته باشند در اين صورت معاهدات قلمرويي خاورميانه پس از جنگ جهاني اول به مرحله پاياني خودش خواهد رسيد. جنگ در سوريه و عراق و نواحي حاشيهيي آن نمادي از يك روند شوم جديد شده است كه در آن گسيخته شدن دولت به واحدهاي قبيلهيي و فرقهيي كه برخي از آنها مرزهاي موجود را هم قطع كردهاند و در نبرد با يكديگر هستند يا آنكه توسط گروههاي بيروني رقيب در اختيار گرفته شدهاند، [ اين قبيلهها و فرقهها ] هيچ قاعده عرفي غير از قانون نيروي برتر - آنچه هابز شايد وضعيت طبيعي خوانده است - مشاهده نميكنند.
سقوط دولت؟
در آستانه انقلاب يا تغيير رژيم، نبود يك اقتدار تازه تثبيت شده كه اكثريت قاطع مردم آن را به عنوان اقتدار مشروع قبول داشته باشند سبب ميشود كه كثرت گروههاي ناهمساني كه بر سر قدرت درگير نبردهاي علني هستند ادامه يابد؛ همچنين ممكن است بخشهايي از كشور به هرج و مرج يا شورشهاي دايمي بيفتد يا آنكه با بخشهاي ديگري از دولت كه بريده شدهاند ادغام شوند. ممكن است حكومت مركزي موجود ثابت كند كه قادر نيست يا اراده آن را ندارد تا قدرتي را بر مناطق مرزي يا گروههاي غيردولتي از قبيل [...]، القاعده، داعش و طالبان تثبيت مجدد كند. اين امر در ليبي و تا حد خطرناكي در پاكستان رخ داده است. برخي از دولتها كه هنوز هم هستند ممكن است جز از طريق روشهاي حكومتي يا پيوستگي اجتماعي كه امريكاييها به عنوان غير مشروع رد ميكنند، بهطور كامل قابل اداره كردن نباشند. در برخي موارد ميتوان بر اين محدوديتها از طريق تحولاتي كه به سمت يك سيستم داخلي ليبرالتر است غلبه كرد. با اين حال امريكاييها در جاهايي كه گروهها در درون يك دولت به مفاهيم متفاوتي از نظم جهاني چسبيدهاند يا آنكه خودشان را در يك جنگ هستيجويانه براي بقا قرار دادهاند، ميخواهند كه نبرد قطع شود و يك حكومت دموكراتيك ائتلافي تشكيل شود كه حكومت موجود فلج شود [...] يا آنكه خودشان را به نشنيدن بزنند (مثل حكومت مصري كه توسط ژنرال سيسي اداره ميشود). در چنين شرايطي، امريكا مجبور است براساس آنچه كه از بهترين تركيب امنيت و اخلاق حاصل ميشود تصميمگيري كند [ زيرا] به رسميت شناختن هر كدام از آنها ناقص خواهد بود.