مشكل اصولگرايي
با «لباس تازه» حل نميشود
علي شكوهي
آيا اصولگرايان از گذشته درس گرفتهاند؟ آيا ميتوان انتظار داشت كه آنان هم به بازنگري در گفتمان خود بپردازند؟ آيا واقعا آنان هم به مسائل اصلي مردم توجه متفاوت خواهند كرد؟ آيا از اساس باوركردني است كه آنان به مفاهيمي مانند مردمسالاري، آزادي، اجراي بدون تنازل قانون اساسي، چرخش قدرت، حقوق شهروندي و مفاهيمي از اين دست برسند؟ با اينكه برخي از اصولگرايان به بازنگري در باورهاي خود مبادرت كردهاند و به نگاهها و قضاوتهاي تازهاي رسيدهاند اما متاسفانه جريان حاكم بر اين نيروهاي سياسي همچنان مانند گذشته ميانديشد و اولويت خودش را تغيير نداده است. آنان همچنان كسب و حفظ قدرت را هدف اصلي خود قرار دادهاند و عدم تحمل جريانهاي رقيب و استفاده از امكانات عمومي براي كنار زدن مخالفان و تنگنظري فرهنگي و سياسي از مختصات رفتاري آنان است. به همين دليل نميتوان در پس رخدادهايي مثل ظهور يك تشكل جديد سياسي، هدفي جز كسب قدرت را ديد ولو آنكه در ظاهر شعارهاي ديگري را مطرح كنند. اخيرا «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي» اعلام حضور كرد و چندين چهره از جريانهاي مختلف اصولگرا را در خود جاي داد. دبيركل اين جبهه تازهتاسيس اعلام كرد كه «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي، يك جبهه فراحزبي و فراانتخاباتي است كه از همه كساني كه دغدغه پايان بخشيدن به مشكلات مردم به ويژه در حوزه اشتغال و معيشت دارند، دعوت به همكاري ميكند و در اين زمينه، دستهبنديهاي سنتي سياسي را به رسميت نميشناسد.» البته ايشان تاييد كرد كه هدف اوليه اين جبهه سياسي، انتخابات رياستجمهوري است. به گفته او «اين جبهه برنامه خاصي براي انتخابات رياستجمهوري 96 به عنوان يكي از مقاطع ويژه در تاريخ انقلاب اسلامي خواهد داشت و تلاش ميكند با ايجاد «وحدت كامل» در ميان نيروهاي انقلابي، مسيري به سمت پايان دادن به ناكارآمديهاي موجود در دستگاه اجرايي كشور بيابد.» نيروهاي اصولگرا در اين مقطع دچار تفرقه هستند و احتمال به توافق رسيدن ميان آنها وجود ندارد. اختلافات آنها در حدي است كه حتي امكان برگزاري نشست مشترك براي همفكري در اين باره را هم ندارند و بنابراين اگر كار انتخابات رياستجمهوري سال 96 به گروههاي سياسي اصولگرا واگذار شود، قطعا شكست خواهند خورد. در اين ميان همه ما ميدانيم كه اصولگرايان در برخي از مراكز و نهادها، داراي ساختاري از قدرت تثبيت شده و رسوب كرده هستند كه در امور سياسي مانند انتخابات مداخله دارند و در موارد حساس حتي به گروههاي سياسي اين جبهه خط ميدهند. همگان به خاطر داريم كه وقتي نارسايي و ناكارآمدي احزاب سياسي اصولگرا در قبل از انتخابات شوراي شهر تهران برملا شد، همان كانونهاي تصميمگير براي اصولگرايان به خلق ائتلافي تازه مبادرت كردند تا لباسي نو براي حضور در صحنه سياسي كشور بدوزند و البته به نتيجه هم رسيدند. در اين وضعيت چند كار با هم انجام ميشود: اول اينكه نام و عنوان جديد براي تشكيلات اصولگرايان انتخاب ميشود چون ميدانند كه با نامهاي قديمي نميشود مردم را جذب كرد و از طرفي هيچ گروه اصولگرا هم حاضر نيست تحت اختيار گروهي ديگر عمل كند. در آن مقطع از عنوان «رايحه خوش خدمت» استفاده شد. دوم اينكه نام چند چهره خوشنامتر در صدر اين تشكيلات قرار داده ميشود تا در پرتو وجهه فراحزبي و فراگروهي آنان بتوانند هم احزاب متفرق اصولگرا را گرد هم جمع كنند و هم امكان جذب آراي مردم را فراهم بياورند. در انتخابات شوراها از اسم و وجهه چمران و شيباني بهره گرفتند. سوم اينكه با توسل به شعارهاي جديد و عمدتا برخاسته از نيازهاي مردم، هم رقيب را خلع سلاح كنند و هم براي نامزد يا نامزدهاي مورد حمايت خود كسب وجهه كنند. در انتخابات شوراها، به مردم خسته از رقابت سياسي اصلاحطلبان در شوراي شهر تهران، وعده «خدمت» دادند. اينك نيز «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي» براي اصولگرايان همان خاصيت را دارد و قرار است به همان شيوه در انتخابات اين دوره شركت كنند. به همين دليل در حال ساختن موجي از حمايت افراد شاخص اصولگرا از اين جبهه هستند و حتي احزاب باسابقه هم درصددند از اين تشكيلات سياسي انتخاباتي اعلام حمايت كنند. تلاش براي رسيدن به «وحدت كامل» در انتخابات وجهه همت اين تشكيلات است كه بيش از آنكه حاصل برآيند نيروهاي سياسي اصولگرا باشد، نتيجه تدبير و طراحي نهادهايي خاص محسوب ميشود. بر اين باوريم كه دوستان اصولگرا اشتباه ميكنند كه به تكرار تجربه گذشته خود اميد بستهاند. البته شخصا قبول دارم كه به هر حال نو كردن «لباس انتخاباتي» هم ميتواند تاحدي موثر باشد اما بيش از آن كاركردي است كه بايد اين جريان از خودش نشان بدهد. آيا واقعا راهاندازي اين تشكيلات براي حل مشكل اشتغال و بيكاري است؟ آيا اكثر فعالان اين تشكل جديد در دولت قبل مسووليت نداشتند و با درآمد 800 ميليارد دلاري كشور را به دامن «ركود تورمي» سوق ندادند؟ آيا رشد اقتصادي در دولت مورد حمايت آنان به منفي 6 درصد نرسيد؟ آيا فكر ميكنند مردم به اين زودي دستاوردهاي دولت قبل را كه دولت همين جبهه انتخاباتي بود، فراموش كردهاند؟ كدام هنري در دست و پنجه آقايان هست كه تاكنون نشان ندادند و اكنون از مردم انتظار دارند كه با راي به آنان از آن هنرها برخوردار شوند؟نكتهاي كه بايد مورد تاكيد قرار گيرد انتخاباتي بودن اين جبهه سياسي است. دوستان مدعي هستند كه اين تشكل را براي حل مسائل كلان كشور تشكيل دادهاند و بعد از انتخابات رياستجمهوري هم دوام خواهد آورد اما چنين نيست. دهها از اينگونه جبهههاي انتخاباتي را شاهد بوديم كه در آستانه انتخابات ايجاد شدند و بعد ديگر نامي از آنها باقي نمانده است.