• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3720 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۶ دي

روايتي از يك عكس قديمي

گروه سياسي| ديروز علي شمخاني با يك عكس و يك دل نوشته در مورد آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در صدر خبرها بود. تصويري كه از سال‌هاي جنگ مانده بود و آنچه كه علي شمخاني در دلش از رفتن آيت‌الله مانده بود. شمخاني در اين دل‌نوشته گفته بود: «بالاخره نوبت تو هم رسيد چريك پير! پريدني شدي همسنگر!عادت به استقبالت داشتيم نه بدرقه، چون هميشه بودي، آنجا كه سربازهاي بي ادعا در كوچه‌پس‌كوچه‌هاي جهاد، كليد طلايي باغ آسمان را جست‌وجو مي‌كردند. رفتنت هم چون بودنت شور و حماسه و استثنا بود و قاعده همدلي براي زنده نگهداشتن نهضت. چون هميشه گوشه‌اي در ميان مردم در فرصتي كه براي آخرين وداع با تو داشتم به گفت‌وگو و درد دل بي تكلف با هم ميهنان نجيبي گذشت كه محبت و قدرشناسي و عشق به ملك و مملكت را سوگ‌مندانه فرياد مي‌كردند و چه زيبا ما را به خودمان فرامي‌خواندند. مي‌داني كه ما كهنه‌سربازها نسبتي با تملق و تكلف و چاپلوسي نداريم واين شرافت، گوهري است كه در دكان سياست بازان خريداري ندارد. راستي چقدر خنده‌دار است عيار اندكت را عده‌اي به اميد شفقتي يا طمع در عنايتي، بسيار بخوانند و خنده‌دارتر كه باور كني و با آن تملق دروغ، خودت را گم كني و وامصيبت... پس نمي‌خواهم از امروز بگويم كه مردانگي را با قياس ادعا وزن مي‌كنند. از خونروزهايي مي‌گويم كه مردانِ مرد از ميان خيل مدعيان به عيار خطر پذيري و جنگ محك مي‌خوردند. انگشت‌شمار بودند امثال شما، كه عافيت دنيا را گذاشتند و بي‌بهانه، همراه با خيل ياران خود، لباس رزم بر تن و اسلحه بر دوش، سنگر به سنگر جبهه‌ها را هم‌نفس و هم‌پاي جواناني تازه باليده، مشق عشق كردند و نبرد را نه در خانه‌هاي امن كه از ميان خاك و آتش و باروت و خون راهبري كردند. عكس‌هاي پادگاني برخي مدعيان كه كيلومترها دورتر از گلستان خون و خطر براي روزهاي مبادا با فلاش‌هاي بي‌صداقتي و تكليف‌گريزي پرنور مي‌شد هنوز در لطيفه‌هاي فرهنگ جبهه پرخواننده است. تو مي‌داني، براي آنان كه شهادت را در لحظه‌هاي ناب شب عمليات درك كرده‌اند، رفتن و پركشيدن عادتي قديمي است اما نمي‌شود كه دم پرواز را درك نكرده آرام بيابي! وقتي يار ورفيق و همسنگر ديرينت در پيام وداع مي‌گويد «هيچ‌كس براي ما هاشمي نمي‌شود»، چون مني چه مي‌توانم بگويم؟ براي نسل ما اين رزم شبانه پاياني ندارد سردار. نوبت‌مان كي مي‌رسد؟! ترسم كه گاه پريدن، نفس‌ها به شماره افتاده باشد... اين آخرين پرواز گوارايت مرد!» اماپس از انتشار دلنوشته دريابان علي شمخاني خطاب به آيت‌الله هاشمي رفسنجاني(ره) همراه با عكسي از اين دو شخصيت برجسته انقلاب در جبهه، يكي از محافظان قديمي دبير شوراي عالي امنيت ملي، توضيحات جالبي را در مورد آن عكس بيان كرد. به گزارش جماران، وي، در شرح آن روز گفت: هنگام گرفتن اين عكس كه در مناطق عملياتي جنوب، گرفته شده، آفتاب بسيار تندي مي‌تابيد؛ بنابراين، چند عينك به آيت‌الله هاشمي (ره) داده مي‌شود تا براي استفاده مقابل آفتاب، به چشم بزنند. وي افزود: در نهايت پس از آنكه آن عينك‌ها متناسب با صورت ايشان نبود، علي شمخاني (كه ناراحتي چشم وي از تابش آفتاب در عكس پيداست) عينك خود را به ايشان مي‌دهد و در همين لحظات عكس مذكور گرفته مي‌شود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون