استقبال از تغيير نگاه اصولگرايان
آذر منصوري
عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت ايران
اختصاص سهميه به زنان (كتا سيستم) در مديريتهاي سياسي اعم از نهادهاي انتخابي و انتصابي، چه در سطح نهادهاي كلان و چه در سطح خرد موضوعي است كه از مدتها پيش در دستور كار كشورهاي توسعه يافته قرار گرفته است. اين كشورها به اين نتيجه رسيدهاند كه افزايش مشاركت سياسي زنان، افزايش حضور زنان در عرصههاي مديريتي و نهادهاي تصميمگير و تصميم ساز يك ضرورت و الزام اصلي در فرآيند توسعه است.
نكته مهم اين است كه افزايش حضور زنان اتفاقي نيست كه خود به خودي صورت گيرد. اين جوامع پيشينهاي طولاني در خصوص نبود فرصتهاي برابر بين زنان و مردان داشتند و امكانات، ظرفيتها و فرصتهاي برابر بين زنان و مردان وجود نداشته است. پيشينه بسياري از جوامع از شكاف جنسيتي همهجانبه حكايت دارد. شكاف جنسيتي ارتباطي مستقيم با شاخصهاي توسعه دارد. با توجه به اين واقعيت چنين نتيجه گرفته شد كه بايد از مكانيزمي استفاده شود تا بتوان در نظام دسترسي به موقعيتهاي تصميمگير و تصميم ساز فاصله بين زنان و مردان را كم كرد. اينچنين بود كه از راهبردي به نام جريانسازي فرصتهاي برابر استفاده شد و بخشي از اين راهبرد اعمال تبعيض مثبت به نفع زنان بود. يعني فعالان حوزه زنان تلاش كردند تا در آنجا كه فاصله وجود دارد با تبعيض مثبت آن را پر كنند.
اعمال تبعيض مثبت به نفع زنان همان «كتاسيستم» است چرا كه زنان توان رقابت برابر در عرصههاي انتخاباتي نداشتند؛ هر چند كه رقابتها آزادانه و عادلانه نيز بود. به دليل وجود پيشينه نابرابر و نبود تجربه براي رقابت برابر زنان با مردان، اين سهميه بنا بود تا زنان را كم كم وارد عرصه قدرت كند و فاصله نابرابر ميان زنان و مردان را پر كند. خانم دستجردي، سخنگوي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي اعلام كرده است كه 30درصد از مجامع عمومي انتخاباتي جريان اصولگرا را بايد زنان تشكيل دهند؛ موضوعي كه شايد نزديك به يك دهه است از زبان فعالان حوزه زنان شنيده ميشود. مدتها است كه فعالان اصلاحطلب مكانيزمي براي افزايش مشاركت و حضور زنان در قدرت در نظر گرفتهاند. در اين بين، بيش از يك دههاي كه اين موضوع در ايران مطرح شده است، اصولگرايان به اشكال مختلف اصلاحطلبان را متهم به فمينيست بودن كرده و حتي آنها را فمينيست راديكال معرفي كردند چرا كه اصولگرايان اساسا چنين باوري را نسبت به حضور و مشاركت جدي زنان در قدرت دارند.
آنها سالها باوري به حضور زنان در عرصه قدرت نداشتند و فرصتهاي برابر بين زنان و مردان براي حضور در جامعه را حايز اهميت نميدانستند و گاهي آن را تقبيح ميكردند؛ چه رسد به اينكه بهطور عملي روشهايي را در فعاليتهاي انتخاباتي خود به كار بگيرند كه مورد پسند و قبول كشورهاي توسعهيافته است. با نگاهي به پيشينه نگاه جريان اصولگرا به مشاركت زنان ميتوان دريافت كه در شرايط كنوني جريان اصولگرا ميكوشد تا از اين فرصت براي راي آوري در انتخابات
بهره بگيرد.
فارغ از اينكه با چه نيت و هدفي اين موضوع مطرح شده اصلي وجود دارد كه بايد روي آن انگشت گذاشت. امروز تلاشهاي بيش از يك دهه فعالان حوزه زنان ازجمله اصلاحطلبان در فضاي امروز ايران جريانهاي سياسي را متوجه اين موضوع كرده كه بايد به مطالبات زنان توجه كنند و بايد ضرورت حضور زنان در نهادهاي تصميمگير و تصميم ساز را جدي بگيرند. اگر جريانهاي سياسي بخواهند از پشتوانه حداقل نيمي از جمعيت كشور برخوردار باشند بايد به مساله زنان حتي به صورت زباني توجه كنند.
فارغ از اينكه طرح اين موضوع از سوي جريان اصولگرا يك شوآف يا پروپاگانداي تبليغاتي باشد، پرداختن و توجه به اين موضوع از سوي جريان اصولگرا را بايد به فال نيك گرفت.
طرح اين موضوع به خودي خود ظرفيت جديدي را پيش روي زنان ايران قرار ميدهد كه بتوانند با گفتمانسازي در جامعه اثر بخشي آن را افزايش دهند. به هر حال تلاشهاي زنان و فعالان حقوق زنان براي احقاق حقوقشان خيليها ازجمله اصولگرايان را برآن داشته است تا لااقل به صورت زباني به اهميت حضور زنان در تصميمات اشاره كنند. در همين شرايط است كه اصلاحطلبان و فعالان حضور زنان ميتوانند از اين بستر استفاده كنند و گفتمانشان را در ارتباط با ضرورت حضور زنان در مقدرات اساسي كشور و نهادهاي تصميمگير بيشتر كنند. اركان تصميمگير كشور نيز بايد به اين مساله توجه داشته باشند كه براي اينكه كشور به توسعه همهجانبه دست پيدا كند، بايد به مطالبات نيمي از پيكره اجتماع توجه شود و در سياستگذاريها و برنامهريزيها از روشهايي استفاده شود كه شكافهاي جنسيتي موجود در ايران را كم كند. ايران در مقايسه با بسياري از كشورها از شكافهاي جنسيتي بالايي رنج ميبرد كه بايد هر چه سريعتر براي حل اين مشكل اقدام كرد.