لزوم بازنگري در شيوه برگزاري جشنواره تئاتر فجر
مديران از تغيير ميهراسند
بابك احمدي / ندا آلطيب
برگزاري جشنواره تئاتر فجر در يك دهه اخير با چالشهايي مواجه شده كه تنها مختص به اين نمونه نيست، بلكه طبق گفته بعضي مسوولان، جشنواره فيلم و موسيقي فجر نيز ديگر كاركرد گذشته را ندارد. به ويژه هرچه از دهههاي 60 و 70 فاصله گرفتهايم اين نزول شتاب فزايندهاي گرفته است. گرچه وقتي با هنرمندان و برگزيدگان سالهاي قبل جشنوارهاي مثل تئاتر فجر گفتوگو ميكنيم از محتواي گفتهها اينطور برميآيد كه از همان ابتدا قرار بوده بستري باشد براي مشاركت هنرمندان در جشن پيروزي انقلاب و نه چيز ديگر. ولي بعد از گذشت بيش از سه دهه و رسيدن به بلوغ حداقلي انتظار ميرود بودجههاي كلان برپايي جشنوارهها با هدفگذاري روشنتري صورت بپذيرد. اگر درايتي در كار باشد جشنواره تئاتر فجر از اين ظرفيت برخوردار است كه با نيمنگاه به نمونههاي مشابه جهاني تراز كيفي خود را افزايش دهد و به واسطه ايجاد تعامل سازنده بين هنرمندان ايراني و خارجي – علاوه بر نيل به آنچه ديپلماسي فرهنگي ناميده ميشود- به ارتقاي دانش هنرمندان و آثار داخلي نيز ياري برساند. اما چرا با وجود اعتراف به دور باطل موجود، هيچ تغييري رخ نميدهد؟
دادگر: سياستهاي اشتباه نسل قبل را گوشهنشين كرده است
آرش دادگر، بازيگر، كارگردان و نمايشنامهنويس در همين رابطه به مقايسه آنچه در دهههاي 70 و 80 اتفاق افتاد پرداخته و ميگويد: «دهه 70 بحث جايزه مطرح نبود و اگر گروهي به عنوان برگزيده معرفي ميشد قطعا امكان اجراي عمومي نمايش خود را به دست ميآورد. ولي در دهه 80 بود كه گروهي از كارگردانان به هر دليل كنار نشستند و نام تعدادي از جوانها به ميان آمد و بحث دريافت جوايز و اثبات خود مطرح شد.» سير تغيير و تحولهاي اجتماعي- فرهنگي در اين سالها سرعت زيادي داشته و قطعا بايد مورد توجه قرار بگيرد. امري كه در اظهارات دادگر نيز به چشم ميخورد. «امروزه شرايط تفاوت كرده و شما به هر بخش در كشور نگاه كنيد، خواهيد ديد هيجانها پايين آمده است. مثلا ديگر بحث وجود ماهواره در خانهها هم مطرح نيست و تلگرام و توييتر و اينستاگرام جايش را گرفتهاند. اصولا به جهان ديگري وارد شدهايم.»
او در اين باره به خاطره سالهاي خوب و پرنشاط جشنواره فيلم فجر اشاره ميكند. «بله من هم فراموش نميكنم در دهه 70 چه شوري براي خريد بليت جشنواره فيلم فجر وجود داشت. چه صفهاي طولاني تشكيل ميشد و همه از شب تا صبح انتظار ميكشيدند. چرا؟ چون جز دو شبكه تلويزيوني هيچ چيز نداشتيم و از ماهواره و اينترنت و موبايل هم خبري نبود. واقعيت اين است كه ما ملتي هستيم ذوقزده، هيجانزده و بعد از مدتي كوتاه هيجانها فروكش ميكند. شما تصور ميكنيد ضربالمثل «نو كه آمد به بازار» برچه اساس به وجود آمده؟ لابد ويژگي خاصي در ما مردم بوده كه چنين مثلي از دوران قديم سر زبانها افتاده و تا امروز مانده است. دادگر نفي گذشته و بيتوجهي به نياز امروز را يكي از دلايل سير نزولي جشنواره ميداند. به نظر او جشنواره تئاتر فجر برآيند تمام موجودي و اتفاقهاي امروز است. «اگر فراموش نكنيم كه رو به جلو در حركت هستيم و براي اين حركت از گذشته انرژي ميگيريم امور تا حدي درست ميشود ولي متاسفانه ما همواره گذشته را نفي ميكنيم.» اين كارگردان تاكيد دارد «بايد انگيزهها را به شيوه ديگري تحريك كنيم. الان جشنواره براي من جز دويدنهاي بيهوده و صرف انرژي، حاصلي ندارد. شما چند شب جان ميكنيد كه همهچيز در يك يا دو اجرا خلاصه شود.»
كارگردان نمايش «هملت» ميگويد: «سياستهاي اشتباه موجب ميشود نسلي كه روزگاري آمده، استعدادش را نشان داده و سالها كار كرده به راحتي كنار گذاشته شود. درحالي كه ما در هنر بازنشستگي نداريم مگر اينكه هنرمند از كار افتاده شود. پس نميدانم چرا كاري ميكنيم عدهاي در چهل سالگي دست از كار بكشند. شرايط، وضعيت زمان و مكان، جامعه، مردم، اقتصاد، همهچيز دست در دست يكديگر داده تا امروز با شرايط متفاوتي مواجه باشيم و نميتوانيم بيتوجه به آنچه امروز جريان دارد پيش برويم.»
محمد عاقبتي: جشنواره تئاتر فجر هيچگاه هدف مشخصي نداشت
محمد عاقبتي سالها قبل به عنوان يك استعداد جوان در جشنواره تئاتر فجر مطرح شد. سپس براي ادامه تحصيل به خارج از كشور رفت و در سالهاي بعد كمتر نام يا نمايشي از او در جدول اجراهاي جشنواره تئاتر فجر ديده شد. اين كارگردان ميگويد: «جشنوارهها در تمام نقاط جهان هميشه با ايدهاي آغاز ميشوند ولي بعد از مدتي بر اثر دريافتها، داشتهها، آزمون و خطاها و حتي شرايط سياسي- اقتصادي جديد اهداف و عملكردشان دستخوش تغيير ميشود. مثلا ميبينيد جشنوارهاي تا مدتها درها را رو به بيرون باز نميكند اما زماني تغيير رويكرد ميدهد.»
او در ادامه به نكته قابل تاملي كه جشنواره در سالها برگزارياش با آن دست به گريبان بوده اشاره ميكند: «جشنواره تئاتر فجر هيچگاه هدفي دنبال نكرده است. به عنوان نمونه اگر قرار بود به كشف استعدادهاي تازه بپردازد بايد بعد از كشف، حمايت از آنها را در دستور كار قرار ميداد كه اينطور نبوده، مگرنه خيلي طبيعي است كه در هر دوره جشنواره تعدادي جوان خودشان را نشان ميدهند. جشنواره تئاتر فجر هيچگاه نقشه دقيقي نداشته و مثلا نميتواند به شما بگويد از چهارسال قبل تا امسال چه هدفي را دنبال كرده است. درحالي كه مثلا ميتواند به محل معرفي و ايجاد امكانات براي جوانها يا بازريابي و عرضه نمايشهاي توليد شده در داخل بدل شود.»
عاقبتي ايده معرفي استعدادهاي جوان به واسطه حضور در جشنواره را رد كرد. «فراموش نكنيم جوانهاي امروز ميتوانند بدون حضور در جشنواره هم خود را معرفي كنند و جايزهشان را از تماشاگران بگيرند. فعال شدن تماشاخانههاي خصوصي امكان تازهاي در اختيار هنرمندان جوان گذاشته است. حتي ايده «تئاتر براي همه» كه روزگاري از سوي مديران دولتي مطرح شد توسط تماشاخانههاي خصوصي به اجرا درآمد.»
جمله آرش دادگر نيز در صحبتهاي عاقبتي تكرار ميشود. «حتي افرادي كه زماني توسط جشنواره معرفي شدند ترجيح ميدهند خودشان را وارد اين جريان نكنند. همه ما با وجود خاطرههاي خوب از جشنواره تجربههاي تلخي هم در ذهن داريم. يك سال به عنوان چهره معرفي ميشديم اما سال بعد حتي متنمان پذيرفته نميشد!»
عاقبتي به ويژگيهاي جشنوارههاي تئاتري معتبر جهان كه انتظار ميرود در جشنواره تئاتر فجر نيز رعايت شود اشاره ميكند و ميگويد: «جشنوارههاي تئاتري درجه يك در هيچكجاي جهان رقابتي نيست. من بهشدت مخالف مسابقه هنري هستم و معني چنين چيزي را نميفهمم. هيجان با جايزه ايجاد نميشود. كمك مالي هم اصلا كار درستي نيست و به سادگي ميتوان امكان و فرصت بهتري براي دوره بعدي جشنواره در اختيار گروه گذاشت.»
او همچنين به درستي مديريت اجرايي و هنري به عنوان پاشنه آشيل جشنواره را هدف ميگيرد: «يك مدير بينالملل در سال به بيست جشنواره سر ميزند تا در نهايت 10 نمايش براي اجرا در جشنواره خود انتخاب كند؛ اتفاقي كه در جشنواره تئاتر فجر شاهد نيستيم. در جشنواره ما دبير نميتواند ايدههايش را اجرايي كند. درحالي كه بايد صفر تا صد مديريت هنري كار را برعهده بگيرد. دبير، مدير هنري يك جشنواره است و مديريت اجرايي كارها بايد برعهده شخص ديگري باشد. آبرو و حيثت هنري يك جشنواره با دبير است؛ نه اينكه مراقب ملاحضات گوناگون باشد. اگر پاي ملاحضات به ميان بيايد، در تمام بخشها از جمله اهداي جوايز شاهد رعايت ملاحظات خواهيم بود.»
آرش عباسي: هيچكس تمايلي به تغيير ندارد
آرش عباسي جشنواره تئاتر فجر را «به نوعي تكرار دهه 60» ميداند و براي توصيف آنچه امروز در جريان است از واژه «غمانگيز» استفاده ميكند. «جشنواره زماني كاركرد خودش را داشته و در شناسايي جوانانها كارآمد بوده و برايشان فرصت كار فراهم ميكرده است، ولي اين دوره ديگر چنين كاركردي ندارد.» عباسي به همين دليل ادامه جشنواره به شيوه گذشته را «اشتباهي بزرگ و درجا زدن» ميداند و در توضيح نظرش بيان ميكند: «اين شكل برگزاري بسيار كهنه است و در هيچ نقطه جهان شاهد چنين شيوه برگزاري نيستيم. در كشوري كه پايتخت آن هر شب شاهد اجراي صد نمايش است و تعداد زيادي سالنهاي خصوصي تاسيس شده، وظيفه كشف استعداد از جشنواره به سالنها منتقل شده است.»
كارگردان نمايش «نويسنده مرده است» اما راهكار مورد نظر خود را نيز ارايه ميدهد: «انتشار فراخوان كار اشتباهي است و آثار بايد توسط يك گروه مشخص در طول سال مشاهده و انتخاب شوند. به اين ترتيب جشنواره به يك همايش 10 روزه بدل خواهد شد كه يكسال تئاتر كشور را نمايندگي كند. بليتفروشي يكي ديگر از اشتباهات جشنواره است، به ويژه وقتي سالنها گنجايش اندكي دارند. فقط مهمانان گروه و جشنواره براي پر شدن اين ظرفيت كفايت ميكند.»
عباسي در ادامه حذف جوايز و داوري را گام مهمي در مسير برگزاري حرفهاي جشنواره دانست. «وجود جايزه يكي از نشانههاي جشنواره غير حرفهاي است. هيچ كس با هيچ دانش و آگاهي نميتواند يك نمايش را قضاوت كند. قضاوت بايد به تماشاگران سپرده شود. جشنواره در شكل ايدهال خود ميتواند بازار تئاتري باشد كه مديران كمپانيهاي مختلف در آن نمايشهاي مورد نظرشان را انتخاب كنند.» او صحبتهايش را با اين جمله پايان ميدهد: «هيچكس تمايلي به تغيير ندارد و نميخواهد خودش را به دردسر بيندازد.»
اشارهاي مهم به آنچه در تمام اين سالها موجب افول جايگاه كيفي جشنواره تئاتر فجر و البته تمامي جشنوارههاي هنري شده. گويا هيچكس جسارت ايجاد تغيير ندارد. شايد طرح اين پرسش نيز خالي از لطف نباشد: چرا يك مدير معتقد به تغيير با تهديد مواجه است؟