مروري بر چند فيلم
از «فراري» تا «نگار»
ونداد الونديپور
منتقد سينما
فراري؛ تصويري از يك جامعه غيرعادي
فيلم «فراري» (عليرضا داوودنژاد) آيينهاي است از بخشي از آنچه در جامعه ايران ميگذرد؛ جامعهاي كه به خاطر مشكلات ساختاري و غيره، به جامعهاي غيرعادي و بيمار بدل شده است. داستان فيلم درباره دختر 16 سالهاي است كه عشقش، عكس انداختن با يك فراري نه و نيم ميلياردي است. فيلم با معيار قرار دادن اين داستان، به بخشي از آنچه در فكر و روان جوانان ميگذرد ميپردازد؛ آقازادههايي را نشان ميدهد كه در ثروت غلت ميخورند و افرادي را نشان ميدهد كه اسير فقر و مرارتهاي اقتصادياند؛ نيز معلولي جنگي را كه 24 ساعت زجر ميكشد و چيزهاي ديگر كه هر كدام نشاني هستند از يك جامعه ناسالم غيرعادي انباشته از اختلاف طبقاتي و چيزهاي عجيب و غريب منتج از آن. امتياز اصلي فيلم اين است كه همه اينها را به شكلي جذاب نشان ميدهد. با اينكه داستان فيلم ساده است، كشش دارد و مثل ديگر آثار آقاي داوودنژاد، تماشاگر را با خود همراه ميكند.
بدون تاريخ، بدون امضا؛ اثري درباره وجدان
«بدون تاريخ، بدون امضا» (وحيد جليلوند) از فيلمهاي خوب جشنواره به حساب ميآيد. تم فيلم، وجدان است؛ چيزي كه تا حد زيادي در جامعه ما مغفول مانده. داستان فيلم درباره پزشكي است كه در پزشكي قانوني كار ميكند و با مرگ كودكي مواجه ميشود كه شب قبل با او و خانوادهاش تصادف كرده بود. بازيگران فيلم، امير آقايي، نويد محمدزاده و هديه تهراني، بازيهاي چشمگير دارند و تلاش فيلمنامهنويس (علي زرنگار) براي رعايت تعادل و انصاف در پردازش شخصيتها و نقش آنها در اتفاقات فيلم و كنشها و واكنشهايشان، ستودني است. كارگرداني فيلم نيز بينقض و دقيق است و داستانش از جذابيت لازم براي همراه كردن تماشاگر برخوردار است. برخي ممكن است از فيلم خرده بگيرند كه رئال نيست. چنين افرادي، رئاليسم را مترادف با ناتوراليسم ميدانند و وظيفه آن را صرفا تصوير كردن بديها و زشتيها. البته فيلم، اثري تلخ است و آيينهاي از اجتماعي بيمار كه مثلا در آن، پدري بيكار مجبور است براي سير كردن شكم زن و بچهاش مرغهاي تلف شده و مسموم را بخرد. در عين حال، فيلم نشان ميدهد كه هنوز برخي از مردم دغدغه ارزشهاي واقعي را دارند. شخصيت اصلي فيلم، دلمشغولياي دارد كه براي بسياري، مضحك و بيمعني است: او سعي دارد انسانيت را رعايت كند.
ماجان؛ تكرار 15 دقيقه آغازين تا پايان
«ماجان» (رحمان سيفي آزاد)، داستان مادر و پدري است كه بر سر نگهداري كودك فلج شان با هم اختلاف پيدا كردهاند؛ مادر ميخواهد او را نگه دارد و پدر ميخواهد به بهزيستي بفرستدش. فيلم با بازي خوب مهتاب كرامتي و فرهاد اصلاني و بازيگر كودك فيلم (در نقش معلول) در كنار موزيك متناسب و زيبايش ميتوانست يك ملودرام خوب از كار درآيد، اما مشكلش اين است كه آنچه در 15 دقيقه ابتدايي فيلم ميبينيم، در طول داستان مدام تكرار ميشود، يعني داستان كشش طولي ندارد و از كشش عرضي محدودي برخوردار است. حضور شخصيتهاي حاشيه (برادر مرد و نامزد بيوهاش كه دوست زن است) نيز نتوانسته تاثيري بر روند داستان داشته باشد و اضافه به نظر ميرسد. داستان فيلم نوعي گنگي بيدليل دارد؛ اينكه پدر، چرا خود را گناهكار ميداند. شخصيتپردازي او نيز ناقص است و اقدام نهايياش، با آنچه از اين پرسوناژ در طول فيلم ميبينيم جور در نميآيد.
نگار؛ سايكودرام ناموفق از يك كمدين
«نگار» (رامبد جوان) درباره دختري است كه پدرش را از دست داده و به دنبال پي بردن به دلايل مرگ اوست. فيلم يك سايكو درام اكشن با سويه هجوگونه است و ميتوانست يك تجربه بكر و موفق ژانريك در سينماي ايران باشد، اما بازيهاي نه چندان خوب، شخصيتپردازي ناقص و پايانبندي عجيب و غريب فيلم را به كاري زير متوسط تبديل كرده است. شايد اگر آقاي رامبد جوان در ژانر تخصصياش، يعني طنز و كمدي، فعاليت كند موفقتر باشد.