عليرضا بهشتي
تاريخ انقلاب را بدون هاشمي نميتوان نوشت
عليرضا بهشتي، فرزند آيتالله شهيد بهشتي روز گذشته در گفتوگويي به بداخلاقيها در مورد آيتالله هاشمي و مقايسه آن با رفتاري كه با شهيد بهشتي ميشد پرداخت. او با بيان اينكه آيتالله هاشمي يك شخصيت ملي است، گفت: تاريخ اين نهضت و انقلاب را بدون آقاي هاشمي نميتوان نوشت و اگر كسي اين كار را انجام دهد ديگر تاريخ اين انقلاب ايران را نمينويسد بلكه تاريخ يك انقلاب خيالي را نوشته است. بخشهايي از اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
برخي معتقدند همانگونه كه آيتالله بهشتي در زمان خود مورد بيمهري و جفا قرار گرفتند آيتالله هاشمي هم در زمانه ما مظلوم واقع شدند. چرا اين اتفاق در دو برهه زماني متفاوت براي ياران نزديك امام رخ ميدهد؟ در حالي كه انتظار ميرفت بعد از تهمتهاي ناروايي كه به آيتالله بهشتي زده شد و پس از گذشت سالها از عمر انقلاب اين بلوغ ايجاد شود و ما شاهد اين بياخلاقيها نباشيم.
وقتي داوريهاي ناآزموده با اغراض سياسي همراه شود، جو سنگين و هجمه گسترده عليه شخصيتهاي سياسي شكل ميگيرد كه مرحوم بهشتي در اوج چنين شرايطي به شهادت رسيدند. شهيد بهشتي از سال ۵۷ كه انقلاب پيروزشد (به طور مشخص اززمان اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي) تا سال ۱۳۶۰ كه به شهادت ميرسند، آماج تهمتها و شايعهها و اتهامها در حوزه مالي، اخلاقي، قدرتطلبي و انحصار طلبي قرار ميگيرند. نسبتهاي ناروايي به ايشان در مال و اموال و نوع زندگي داده شد و ميگفتند بهشتي در كاخ اسدالله اعلم زندگي ميكند در صورتي كه منزل شخصي ايشان در منطقه قلهك و مكاني كه امروز به عنوان موزه بهشتي ثبت شده است، بود.
با آن همه حرف و نقلها و شايعههايي كه بعد از شهادت آيتالله بهشتي موجب پشيماني خيليها شده بود تصور ميكرديم ديگر اين فرهنگ غلط خاتمه يافته باشد، اما متاسفانه اين فرهنگ منحط، تا سال ۱۳۸۴ به يك شكل و بعد از آن به شكل ديگري و از سال ۸۸ به بعد با شدت بيشتري رواج يافت و اتهامزنيها وشايعهسازيها به ساختار رسمي قدرت منتقل شد و اين باعث تاسف بسيار است. وقتي شايعات در كوچه و بازار مطرح است نشانه يك بيماري اخلاقي و فرهنگي درعامه مردم است، ولي وقتي اين رفتارهاي ناپسنديده در تريبونهاي رسمي مشاهده شود، بسيار هشداردهنده و نشانه بيماري يك نظام است.
از وضعيت مالي و خانه و زندگي آقاي هاشمي باخبر بودم و حداقل بعد از فوتشان مردم به خانه ايشان رفتند و ديدند خانهاي كه از آن ميگفتند و اسباب و اثاثيهاي كه از مجلل بودن آن دم ميزدند آن گونه نيست. بارها وقتي با تاكسي و مترو به كوچه و خيابان ميرفتم مشاهده ميكردم كه ميگفتند فلان ساختمان چند طبقه يا فلان زمين مال آقاي هاشمي است. تداوم اين وضعيت، نهادينه شدن يك ناهنجاري ضداخلاقي را به دنبال دارد. البته عدهاي معدود كار و كاسبي شان اين است و از اين طريق ارتزاق ميكنند و هويت سياسي خودشان را بر اساس اتهام زنيها و شايعهسازيها تعريف ميكنند. با اين عده معدود كاري ندارم. اما اميدوارم بعد از فوت آيتالله هاشمي مردم ما به يك تصميم جمعي در اين زمينه برسند. مهم نيست مخالفان ما از چه جناح و گروه و افرادي باشند، مهم اين است كه نقطه پاياني بر اين رفتارها، يك بار و براي هميشه، گذاشته شود. خيلي زشت است كه پس از ۳۵ سال ملتي همان خطاي ۳۵ سال پيش خود را تكرار كند. اميدوارم در آينده شاهد اين رفتارهاي سخيف نباشيم.
رفتار سياسي و تفكر و نگرش مرحوم آيتالله هاشمي در طول زندگي شان در دورههاي مختلف متفاوت است؛ لذا در هر دوره از رياستجمهوري و رياست مجلس، ويژگيهاي خاص خود را داشتند. اما آنچه روشن است اينكه آيتالله هاشمي در تمام برههها دغدغه ملي داشتند و اين از شاخصههاي خيلي روشن تفكر ايشان بود كه در تما م طول زندگي شان ملاحظه ميشود.
دغدغه و اولويت اصلي آيتالله هاشمي حفظ نظام بود و اگر به ايشان گفته ميشد كه آيا شما حاضريد جان خود را بدهيد كه نظام حفظ شود، آيتالله هاشمي قطعا جوابش مثبت بود. به طور مثال دربسياري از مواقع ايشان و خانواده يا حتي افرادي كه او را همراهي ميكردند حقوق شخصي داشتند كه پايمال ميشد و تا آنجا كه مساله حقالناس مطرح نبود، چشم پوشي ميكرد. اين روش هم در سيره آقاي هاشمي و هم ديگر كساني كه اين انقلاب را رهبري و اين نظام را معماري كردهاند، وجود داشته است. به هر حال اين انقلاب را مثل بچه خود ميدانست و طبيعي است كه نميخواست اين بچه در بين راه تلف شود. ايلنا