در سالروز امضاي عهدنامه بحثبرانگيز
آيا بايد از تركمانچاي درس گرفت؟
اين معاهده پايداري و دلاوري ايرانيان را هدف گرفته بود
189 سال پس ازامضاي تركمانچاي
فريدون مجلسي
پژوهشگر و ديپلمات سابق
ايران در طول تاريخ طولاني خود به جنگهاي بسياري كشانده شده و گاه پيروز بوده و دستاوردي داشته و گاه شكست خورده و به باجي تن داده است. اما شكست ايران در جنگ دوم ايران و روس فقط نشيب و شكست ديگري نبود كه اميدي به جبران و تلافي در آينده را در پي داشته باشد. جنگ اول ايران و روس را كه، با عدم پذيرش تقاضاي صلح روسيه و ادامه جنگ توسط عباس ميرزا و شكست اصلاندوز، به قرارداد گلستان و از دست رفتن شمال قفقاز و ارمنستان و بخشهايي از گرجستان منجر شد، شايد بتوان آخرين شكست بزرگي ناميد كه ايرانيان را از فكر تلافي باز نداشت. روسها پس از برهم خوردن نظام و اقتدار صفوي به نواحي شمالي ايران حمله كرده و تصرفاتي كرده بودند، اما هنوز ايرانيان به ياد داشتند كه چگونه نادرشاه تلافي كرده و روسها را بيرون رانده بود.
شكستها و پيروزيها در حافظه تاريخي ايرانيان
ميگويند نادر كه شنيده بود ملكهاي به نام كاترين بر روسيه سلطنت ميكند، شايد براي ميانبر زدن و سلطه آسان بر آن كشور، از آن ملكه خواستگاري هم كرده بود. پس از سقوط دولت نادر كريمخان زند توانست ثبات اداري و سياسي ايران را حفظ كند و روسها مزاحم ايران نشدند. شايد جنگ با عثماني آنها را از گشودن جبهه دوم باز ميداشت. اما، پس از فروپاشي دولت زنديه روسها بار ديگر به قفقاز تجاوز كردند. آغامحمد خان قاجار در چندين حمله روسها را شكست داد و گرجستان را به بهايي خونين و خشونتبار مسترد داشت. در آن زمان فتحعليخان برادرزاده و جانشين آغامحمد خان سرداري جوان و شريك فتوحات عمويش بود. در آن جنگها روسها به گيلان حمله كردند و شكست خوردند. ژنرال سيسيانوف، فرمانده روس شكستهايي به ايرانيان وارد كرد اما ايرانيان او را، كه آُشپُختُور ميناميدند كشتند و سرِ اُشپُختُور را به دربار تهران فرستادند. سيسيانوف بازرس يا انسپِكتورارتش روسيه هم بود، كه تلفظ روسي اين سمت و تبديل آن به فارسي انسپكتُور را به اُشپُختُور بدل كرده بود. عباسميرزا در نبرد اصلاندوز هم شجاعانه جنگيد، اما برتري استراتژيك و تجهيزات و نفرات روس موجب از دست رفتن نيروهاي ايراني و شكستي شد كه به از دست رفتن قرهباغ و ايروان و گنجه و گرجستان منجر شد. جنگي پر فراز و نشيب كه در برخي جبههها موجب شكست روسها هم شده بود.
اين سوابق هنوز در خاطره مردم ايران زنده بود. مقاومت و پيروزيهاي صفوي، پيروزي نادر شاه افشار و آغامحمد خان قاجار و جنگهاي همراه با پيروزي و شكست عباس ميرزا كه «عجالتا» با شكست ايرانيان پايان يافته بود. در حافظه تاريخي ايرانيان از اينگونه شكستها و پيروزيها از دوران جنگهاي ايران و روم بسيار بود. اكنون روسها را هم ميشد در رديف روميان قرار داد. هر شكستي ميتوانست پيروزي و تلافي بعدي را به همراه آورد. ايرانيان در 30 سال پيش از آن بارها شاهد اين فراز و نشيبها بودند.
كوتاه ماندن دست رجال ايراني از قواعد راهبردي
همين روحيه نزد محافل محافظهكارتر ايران، كه متوجه تغيير زمان و كوتاه ماندن دست ايرانيان از قواعد راهبردي و ابزارهاي جديد نبودند، موجب شد پس از شكست اصلاندوز، با دلواپسي از آثار آن شكست اهانتآميز، خواهان جنگ و تلافي باشند. عباس ميرزا و قائم مقام با اين گروه غيرت مدار همسازتر بودند. فتحعليشاه كه در اواخر دوران سلطنت طولاني خود بود، با اين جنگ مخالف و نگران نتيجه نهايي بود. او كه شخصا در چمن سلطانيه زنجان محل تجمع اردوي ايران حاضر شده بود،
به عباس ميرزا مينويسد كه اكنون آقايان (مرحومان سيد محمد مجاهد طباطبايي و ملا احمد نراقي) هم در اردو حضور دارند و پول هم هست، اما هشدار ميدهد كه خودتان بايد مسووليت اين جنگ را بر عهده بگيريد... اما اينبار شكست متفاوت بود. گويي ارتش ايران مشت بر سندان ميكوبيد. روسها از ارس گذشته و به پايين آذربايجان سرازير شدند و قزوين و تهران را تهديد ميكردند. اكنون عباس ميرزا تنها مانده و به فكر جلوگيري از فروپاشي ايران بود. در شرايط استيصال ناچار بود كه به صلح تن دهند و ايران را رها كنند. روسها بهاي گزافي ميطلبيدند. اكنون آسان است قرارداد تركمانچاي را ننگين بناميم. اما ننگين واقعي ندانمكاري رجال و سرداران وطنپرست ايراني بود كه به اصطلاح عاميانه گزنكرده بريده بودند. يعني بيآنكه به ابعاد و نوع آموزش و تجهيزات ارتش خود براي مقابله با ارتش بسيار مدرنتر، بزرگتر و مجهزتر روسيه بينديشند و بيآنكه از توانمنديهاي واقعي ارتش روس آگاه باشند به آن كشور حمله كرده و شكست خورده بودند! كدام كار ننگينتر بود؟ به دام جنگي نابرابر رفتن و آن شكست گريزناپذير را پذيرا شدن، يا قراردادي كه هرچه بود ايران را در جنوب ارس حفظ كرده بود؟
از دست رفتن حاكميت ايران بر درياي خزر
شكست ايران در جنگ دوم ايران و روس آثاري وخيمتر از الزامات قرارداد تركمانچاي و از دست رفتن حدود 160 هزار كيلومتر مربع از بهترين اراضي ايران در شيروان، نخجوان، گنجه و پرداخت غرامات سنگين و پذيرش كاپيتولاسيون يعني تضعيف استقلال قضايي كشور و از دست دادن حاكميت بر درياي خزر بود.
بعد از آن بود كه در آسياي ميانه نيز سرزمينهاي باستاني ايراني يكي پس از ديگري به چنگ روسها افتاد و سرانجام با قرارداد آخال در سال 1881 كل آسياي ميانه از دست رفت. مساله اين بود كه با اين جنگ ايرانيان براي نخستينبار اعتماد به نفس خود را براي رويارويي و هماوردي با «روميان» از دست دادند. پس از آن شكست رواني بود كه گويي ايرانيان نه فقط روسيه بلكه كل غرب را اصالتا شكست ناپذير و زورمندتر و عالِمتر از خود انگاشتند، و زمينه براي گسترش نفوذ غيرمنطقي آنان در نظام حكومتي ايران افزوده شد. به موجب يكي از بندهاي قرارداد تركمانچاي روسها دوام سلطنت ايران را در خاندان عباس ميرزا تضمين ميكنند. به همين دليل با درگذشت عباس ميرزا هيچ يك از برادران بيشمارش وليعهد نميشود، بلكه پسرش محمد ميرزا وليعهد ايران ميشود و سپس به سلطنت ميرسد. سلطنت متكي به روسيه بعدها منجر به سركشي محمدعلي شاه قاجار و مقاومت در برابر جنبش مشروطه ميشود.
عباس ميرزا براي جبران شكست در برابر روسها سعي ميكند هرات را كه در زمان صفوي وليعهدنشين و پايتخت دوم ايران بود مسترد دارد، تا نزد ملت اندكي سربلندتر باشد. راهي هرات ميشود و در همين سفر مكاتبات ميان او و پدرش حكايت از افسردگي شديدش دارد. پسرش محمدشاه قاجار حتي موفق به فتح هرات ميشود، اما اينبار با واكنش نظامي بريتانيا در خليج فارس مواجه ميشود و هرات را رها ميكند. ناصرالدين شاه نيز اين تلاش را تكرار ميكند و باز ناچار ميشود در برابر واكنش انگليسيها كوتاه بيايد.
توافق بر سر ضعيف نگه داشتن ايران
در واقع از 1722 يعني سقوط اصفهان تا بيش از 150 سال ايران در جنگ و تنش دايمي به سر ميبرد، جنگها و غراماتي كه رمق كشور را گرفته بود و از عهده جنگي ديگر بر نميآمد. روسها هم كه در قفقاز با مقاومتهايي روبهرو بودند نگران بودند كه اگر ايران بار ديگر جان بگيرد حقوق از دست رفته خود را طلب خواهد كرد، اين بود كه دو همسايه در ضعيف نگاه داشتن ايران توافق و تفاهم داشتند. خودباختگي رواني و بيرمقي اقتصادي و نظامي ايرانياني كه تا چندي پيش در جنگهاي نوع رومي در برابر روسهاي مجهز و قوي
عرض اندام ميكردند، اكنون در مقابله با چند ناو انگليسي در بوشهر و تطميع شيوخ و خوانين محلي توسط آنان، توان محاصره و براندازي دشمني را نداشتند كه پشتش به آب بود و ديگر هيچ!
تركمانچاي پايداري و دلاوري ايرانيان را هدف قرار داده بود. فقر عمومي به فقر فرهنگي و استيلاي خرافات و استبداد انجاميده بود. ايرانيان به اين ضعف پي برده بودند و چاره را در پناه بردن به دانش همان غربيان شكست ناپذيري جسته بودند كه آنان را به زانو درآورده بود. اين بود كه نخستين دانشجويان در زمان فتحعليشاه به اروپا اعزام شدند، اين بود كه اميركبير دارالفنون را بنياد نهاد كه حتي ناصر الدين شاه در افتتاح و تداوم كار آن اهتمام كرد، اين بود كه ميرزا حسن خان مشيرالدوله كه متوجه ضعف ايران در علوم انساني شده بود مدارس عالي سياسي و حقوق را تاسيس كرد، اين بود كه فرهيختگان ايراني درس گرفته از تركمانچاي قيام و جنبش مشروطه را برپا كردند تا در كشوري كه 95 درصد جمعيت آن وامانده از تحصيل و بيسواد بود حكومت قانون و آزادي همانند آنها برقرار سازند، تا تحقير نشوند، و اين بود كه در دوران بعد با استقرار نظام آموزشي جديد و با افتتاح دانشگاه تهران كوشيدند با سركشي در برابر عقدههاي تركمانچاي از آن اسارت رواني و توهم برتري غربيان پايان دهند.
رهايي از احساس تحقير و وادادگي
برخي جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران و خلع يد از انگليسيها را امري صرفا اقتصادي براي دستيابي به شرايط مالي بهتر تلقي ميكردند، در حالي كه انگيزه دروني و رواني آن جنبش كه در روز خلع يد و زماني كه حسين مكي در مقابل چشمان حيرت زده رييس انگليسي شركت نفت در آبادان، دست مهندس بازرگان مدير منصوب از سوي دكتر مصدق را گرفت و او را در جاي رييس انگليسي نشاند، ايران از هيجان و شادي و اشك منفجر شد! ماجرا فقط ملي كردن يك شركت سودجو نبود كه غراماتش را هم دريافت ميكرد و اگر هم ملي نميشد چندي بعد سرانجامي همچون ساير كشورهاي نفتخيز جهان پيدا ميكرد. اين رهايي از آن احساس تحقير و وادادگي ملتي بود كه در طول تاريخش خود را هماورد ديگران ديده و شكست خورده و شكست داده بود.
گلشاييان در خاطراتش پاسخ مرحوم داور به گلايه جواناني اشاره ميكند كه در سال 1306 در تيم مسيو پرني براي تدوين مجموعه قوانين و آيين دادرسي حقوقي و جزايي ناچار به اضافه كار طولاني بودند. داور به آنها ميگويد علت درج كاپيتولاسيون در قرارداد تركمانچاي و تعميم بعدي آن به كشورهاي ديگر به موجب اصل دولت كاملة الوداد اين بهانه بود كه ايران قانون مدون و مشخصي نداشت كه بيگانگان خود را در پناه آن ببينند. و تا وقتي كه كاپيتولاسيون برقرار باشد كشور استقلال قضايي نخواهد داشت. امروز شما سربازان قضايي كشورتان هستيد و هر يك ساعتي كه زودتر اين مجموعه قوانين آماده و تصويب و ابلاغ شود، كشورتان يك ساعت زودتر به استقلال خواهد رسيد. گلشاييان ميگويد از آن پس ديگر شكايتي نكرديم و آن مجموعه قوانين در ارديبهشت 1307 ابلاغ و كاپيتولاسيون لغو شد.
پشتش به آب بود و ديگر هيچ!
از 1722 يعني سقوط اصفهان تا بيش از 150 سال ايران در جنگ و تنش دايمي به سر ميبرد، جنگها و غراماتي كه رمق كشور را گرفته بود و از عهده جنگي ديگر بر نميآمد. انگليسها كه خاطره فتوحات نادرشاه را در هند به ياد داشتند، از اين ميترسيدند كه مبادا فيل امپرياليسم ايراني بار ديگر جان بگيرد و هوس هندوستان كند. روسها هم كه در قفقاز با مقاومتهايي روبهرو بودند نگران بودند كه اگر ايران بار ديگر جان بگيرد حقوق از دست رفته خود را طلب خواهد كرد، اين بود كه دو همسايه در ضعيف نگاه داشتن ايران توافق و تفاهم داشتند. خودباختگي رواني و بيرمقي اقتصادي و نظامي ايرانياني كه تا چندي پيش در جنگهاي نوع رومي در برابر روسهاي مجهز و قوي عرض اندام ميكردند، اكنون در مقابله با چند ناو انگليسي در بوشهر و تطميع شيوخ و خوانين محلي توسط آنان، توان محاصره و براندازي دشمني را نداشتند كه پشتش به آب بود و ديگر هيچ!