اوكراين، مهمترين قفل توسعه روابط روسيه و امريكا
مهدي ذاكريان
استاد روابط بينالملل
با گذشت بيش از چهل روز از آغاز دولت جديد امريكا به رهبري دونالد ترامپ، تحول خاص و ملموسي در روابط ميان واشنگتن و مسكو رخ نداده است و اين در حالي است كه بسياري اين انتظار را داشتند يا تصور ميكردند كه مناسبات اين دو كشور در اين مدت بهبود پيدا كند. حال برخلاف اين انتظار و آن تصور، نهتنها هيچ تحولي در روابط ميان امريكا يا روسيه رخ نداده بلكه حتي فردي مانند مايكل فلين، مشاور پيشين امنيت ملي ترامپ به دليل ارتباطات خارج از قاعده با روسها مجبور به كنارهگيري از سمت خود ميشود. همين مساله موجب شده است تا مجددا برخي از تحليلگران اين مساله را به ساختارهاي ضدروسي امريكا ارتباط دهند. من چنين تحليلي را از اين مساله قبول ندارم و آن را تحليلي تقليلگرايانه ارزيابي ميكنم. اساس سياست خارجي در امريكا مبتني بر منافع ملي در چارچوب ائتلافها و حفظ نظمي است كه واشنگتن از سالها پيش آن را ترسيم كرده است. امريكا در هر موضوعي كه در دنيا رخ ميدهد، نوع سياستش را هم براساس سود و منفعتي كه از اقدامش در آن موضوع به دست ميآورد يا موجب حفظ نظام بينالمللي ميشود، تنظيم ميكند و به همين خاطر، هر كشوري كه برخلاف آن سود و منفعت حركت كند يا درصدد تغيير الگوي نظام بينالمللي مدنظر واشنگتن باشد، مورد آزار و فشار امريكا قرار ميگيرد. روسيه نيز يكي از همين كشورها است. در حالي كه مسكو و واشنگتن در مسائل جهاني مانند تروريسم از منافع مشترك بسياري با يكديگر برخوردار هستند ولي به دليل عدم فهم مشترك از موضوع و نوع رويكرد روسها در عرصههاي مختلف جهاني كه مبتني بر احياي قدرت خود و گسترش آن است، امريكاييها مسكو را تحت فشارهايي قرار دادهاند. در چنين ساختار و فضايي، دونالد ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتي و با توجه به همين منافع مشترك فكر ميكرد كه ميتوان با گفتوگو، مشكلات امريكا و روسيه را حل كرد و در رهگذر همكاري با روسها، امريكا هم بتواند منافع مشتركي را به دست آورد و هم نظم بينالمللي چندان مورد خدشه قرار نگيرد ولي تحول در روابط ميان مسكو و واشنگتن يك تحول عادي نيست و نميتوان آن را همانند رابطه امريكا با يك كشور معمولي ارزيابي كرد. به عبارت ديگر، رابطه ميان واشنگتن و مسكو را نميتوان به رابطه ميان ترامپ و پوتين تقليل داد. بيترديد هر دو طرف، براي بهبود روابط بايد گامهايي را بردارند و براي برداشتن اين گامها، از يكديگر انتظاراتي دارند. به طور مثال، روسيه در سالهاي اخير و به ويژه در دوران رياستجمهوري اخير پوتين، به جد نگاهش معطوف به حفظ مناطق نفوذ يا همان حياط خلوتش است و از سويي، درصدد است تا نفوذ و قدرت خود را در اروپاي شرقي توسعه دهد و به همين خاطر از امريكا و ناتو انتظار دارد تا از اين مرزها جلوتر نيايند. از سويي، مسكو از نظر اقتصادي علاقهمند است تا واشنگتن تحريمهاي خود را عليه اين كشور كه به دليل ماجراي اوكراين و سوريه اعمال شدهاند، لغو كند ولي امريكا براي كاهش فشارها بر روسيه، بر خود لازم ميداند تا روسيه هم تغييراتي راهبردي در سياستهايش اعمال كند و روسها تاكنون اين كار را نكردهاند. همچنين امريكا علاقهمند است تا از ابزارهايي همچون تحريمها براي امتيازگيري بيشتر استفاده بكند و به همين دلايل، شاهد يك چرخش ناگهاني در روابط ميان روسيه و امريكا نخواهيم بود. نكته ديگري كه در اين چارچوب قابل توجه است، آن است كه حرفهاي ترامپ درباره بهبود و نزديكي ميان واشنگتن و مسكو نيز در قالب سخناني انتخاباتي بود. او در مبارزات انتخاباتي از نزديكي امريكا و روسيه سخن ميگفت اما نحوه اين نزديكي را نگفت. او اكنون با انبوه شعارها و وعدههايي روبهرو است كه در زمان مبارزات انتخاباتي براي آن شعارها، راهكاري را نداده است. او چگونه ميخواهد به روسيه نزديك شود؟ آيا امريكا حاضر است حضور بشار اسد را در قدرت بپذيرد؟ آيا واشنگتن قبول ميكند تا فردي نزديك به روسها در سوريه حاكم شود؟ آيا واشنگتن حاضر است تا حضور روسها در كريمه را مورد شناسايي قرار دهد؟ آيا امريكا حاضر است تا متحدان سنتي خود يعني اروپاييها را فداي روسها بكند؟ اينها سوالاتي هستند كه ترامپ بايد براي بهبود روابط با روسيه آن را ابتدا پاسخ دهد و سپس متناسب با اين پاسخها، اقدام كند. با اين حال، من فكر ميكنم كه او در اين مدت متوجه شده است كه ديگر نميتواند براساس شعار يا نظر شخصي خود اقدام كند. به عبارتي، برخورد صورت گرفته با ترامپ در ماجراي فرمانهاي اجرايياش در خصوص مهاجران موجب شد تا او متوجه شود كه اقداماتي از اين دست موجب مشكلآفريني براي او در امريكا ميشود. ترامپ در دو هفته نخست رياستجمهورياش فهميد كه امريكا را نميتوان براساس شعارهاي انتخاباتي و وعدههاي پوچ و توخالي اداره كرد بلكه جامعه جهاني ساماني دارد و حكمراني بدون توجه به اين قواعد و آن سامان، ممكن نيست. به همين خاطر هم هست كه ترامپ نظراتش را در موضوعاتي مانند ناتو، برجام، روسيه و اتحاديه اروپا تغيير ميدهد و معاونش، مايك پنس در سفر به اروپا به مقامهاي اروپايي اين وعده را ميدهد كه واشنگتن همچنان حامي شما است و تغييري در برجام يا ناتو نميدهد. با اين وجود، اوكراين مهمترين مانع پيشروي ترامپ براي بهبود روابط با روسيه است. در شرايطي كه اوكراين از سالها پيش مهرهاي اساسي براي سياستهاي اروپايي روسيه بوده است، مردم اين كشور هماينك درصدد تغيير اردوگاه خويش هستند و ميخواهند غربي باشند. اوكراين وزن بالايي دارد و تغيير دادن اردوگاه، موجب كاهش وزن روسيه و افزايش قدرت بلوكي همچون اتحاديه اروپا ميشود. روسيه اين مساله را نه ميخواهد و نه ميگذارد كه رخ بدهد زيرا از دست اوكراين به معناي محدود شدن او به مرزهاي سنتي خود و محصور شدن توسط غرب خواهد بود. به همين خاطر، باز شدن قفل اوكراين كاري تقريبا محال است. به همين خاطر، احتمالا هسته اوليه تحريمها عليه روسيه در ماجراي اوكراين باقي ميماند اما تشديد نميشود زيرا هرگونه تشديد تحريمها اقتصاد روسيه را با بحرانهاي بيشتر روبهرو ميسازد.