چهارراهها رها از چهارسو
حسين نوروزي
بعضي چهارراهها يا ميدانهاي مهم شهري، تصوير كوچكي از كشور هستند؛ چهرهها، صداها، رنگها، نحوه راه رفتن، همه اينها ميتوانند بخش كوچكي از حالات رواني مردم را نمايندگي كنند. از بوقزدنهاي بيدليل تا خشونتهاي فيزيكي و كلامي رايج در خيابانهاي اطراف گرفته تا چهرههاي پراسترسي كه در حال راهرفتن، سر در گوشيهاي موبايل دارند، از ديوارنوشتهها تا شعارهاي رسمي و تبليغات بيلبوردها، همه را ميتوان در بررسي سلامت روان يك جامعه موثر و دخيل دانست.
اگر در يك چهارراه، هنگام ظهر چندنفر در حال نرمش صبحگاهي باشند، يكنفر در حال گريه كردن، سهنفر در حال نزاع و چندنفر در حال فحاشي به ابرها، ممكن است طبق عادت، به همهشان بگوييم «بيمار رواني!» اما چرا نبايد بيماري روان، مثل بيماري سرماخوردگي باشد؟ چرا در مقام ناسزا و تحقير به كار ميرود؟ و آيا همه ما صلاحيت صدور اين حكم را داريم كه كدام فرد، مبتلا به بيماري روان و انواع اختلال روان است و كدام خير؟
سلامت روان اينروزها نزد هركسي تعريفي يافته است؛ از مردم كوچهوبازار تا اهل رسانه و فعالان فضاي مجازي، هركدام تعريفي از اختلالات رواني در دست دارند كه بر اساس آن، گزارش مينويسند، حكم ميدهند، انگ ميزنند. حتي در ميان جامعه پزشكي، تخصص به تخصص، ممكن است با مسائل مربوط به روان، برخوردهاي متفاوتي صورت بگيرد. پرستار و كادر بيمارستاني ممكن است به بحرانهاي رواني بيمار، همراهانش و حتي به اثرات رواني مخربي كه خودشان در لابهلاي كار ميپذيرند، واقف نباشند چراكه در اغلب موارد، چراغهاي رابطه تاريكاند. تعريف و كاركرد حوزه سلامت روان در بخشهاي مختلف جامعه پزشكي، رابطه اهل رسانه با متخصصين اين حوزه و برعكس، كمبود منابع و آموزشهاي عمومي و... در وضعيت مناسب نيست. استرس و افسردگي، برخي خيابانها و بيشتر مردم را دربرگرفته است. چهارراهها، مثلا همين چهارراه وليعصر در تهران، به درصدهايي از خشم، استرس، پريشاني و انگزدن تقسيم شدهاند. آنكه ميخندد، آنكه بيموقع و بيجا ورزش صبحگاهي ميكند، آنكه ميگريد، آنكه درحال عبور سردر گوشي تلفن به تمامي اينها ميگويد: بيمار رواني!
چهارراهها، از هر چهارسو رها شدهاند.