• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3784 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۸ فروردين

اين ميز بگذرد

سيد علي ميرفتاح

خدا خدا مي‌كنم كه يك وقت در اين گوشه روزنامه با تكرار سعدي حوصله‌تان را سر نبرم. اما مگر كسي هست كه حوصله‌اش از سعدي شيرين سخن سر برود؟ اين شاعر چيزي بيش از شاعر است و مي‌شود عين سيصد و شصت و پنج روز سال به ديدنش رفت و پاي حرفش نشست. به قول كتابخوان‌ها، كتاب سعدي، كتاب جزيره‌ است. يعني اگر قرار باشد به جزيره تنهايي تبعيد شويم و اگر مختار باشيم يك كتاب – فقط يك كتاب – همراه ببريم، بهتر از سعدي پيدا نمي‌كنيم. زمان مدرسه معلم‌مان داستاني تعريف مي‌كرد كه بعيد است واقعي باشد. از اين نوع داستان‌ها، قديم توي كشكول‌ها زياد مي‌نوشتند. صحت ندارد اما شنيدني است. مي‌گفت انوشيروان از بزرگمهر حكيم پرسيد «اگر بنا باشد تا آخر عمر يك غذا را – فقط يك غذا را- بخوري، چه غذايي را انتخاب مي‌كني؟» بزرگمهر گفت «كله پاچه»؛ چرا؟ چون مي‌شود متنوعش كرد و از حالت يكنواختي درش آورد. يك روز گوشتش را خورد، يك روز آبش را، يك روز تريدش را، يك روز چربي‌اش را... پلو، چلو قابليت اين تنوع را ندارند. بلاتشبيه كتاب‌هاي ادبي و عرفاني هم، با وجود پلو چلو بودن‌شان اغلب يكنواختند. اما سعدي اين‌طور نيست و بسته به حال و روزمان مي‌تواند سخن درخور بگويد. عاشق باشيم شعر عاشقانه دارد. زاهد باشيم، كلي قصه زاهدانه در چنته دارد؛ شاه باشيم حرف شاهانه دارد، گدا هم باشيم مي‌تواند موعظه‌هايي كند كه به درد گدايان بخورد. سنتي‌ها را مي‌تواند راهنمايي كند، مدرن‌ها را هم... حاكمان مي‌توانند مخاطب او باشند، محكومان هم... درست است كه مخاطب اصلي من در اين سري يادداشت‌ها صاحب‌منصب‌ها هستند، اما اين‌طور نيست كه بقيه از آن بهره نبرند... به تعبير خودش «اگر شربتي بايدت سودمند/ ز سعدي ستان تلخ داروي پند/ به پرويزن معرفت بيخته/ به شهد و ظرافت برآميخته» پس با خيال راحت به ادامه بحث بپردازيم.  يكي از درس‌هاي مكرر سعدي، يادآوري ناپايداري دنياست. او نه تنها مرگ را يادآوري مي‌كند بلكه گذرا بودن دنيا را تاكيد مي‌كند: چنين است گرديدن روزگار/ سبك سير و بد عهد و ناپايدار. از حضرت امير نقل شده است خطاب به حاكمان كه اگر منصب ماندني بود به شما نمي‌رسيد. يكي از رفقاي ما خوش‌ذوقي كرده و تابلوخطي براي يكي از مديران عاليرتبه هديه برده كه رويش نوشته «اين ميز بگذرد» جايگزين كردن «نيز» با «ميز» خردمندانه است و اگر جلوي چشم مدير باشد، شايد او را از خيلي كارها و تصميمات غيرصواب برحذر دارد. انسان‌ها عموما غافلند و انسان‌هاي برخوردار غافل‌تر. معمولا زيبارويان به خودشان يادآوري نمي‌كنند كه زيبايي‌شان به تبي بسته است، ثروتمندان هم به خود تذكر نمي‌دهند كه دارايي‌شان به شبي مي‌رود. با اينكه آينه‌هاي عبرت جلوي چشم‌مان بسيارند و به راي‌العين مي‌بينيم كه نيك و بد دنيا گذراست، مع‌ذلك چنان كار مي‌كنيم و براي خود برنامه مي‌ريزيم كه انگار حالا حالاها ماندني هستيم. دنيا ميليون‌ها سال بي‌ما بر مدارش چرخيده، بعدا هم بي‌ما مي‌چرخد. بسي تير و دي‌ ماه و ارديبهشت/ برآيد كه ما خاك باشيم و خشت... اينكه آدميزاد مدام به خودش يادآوري كند كه مي‌ميرد و مي‌پوسد و خاك مي‌شود، در خلق و خوي‌اش تاثير بسيار مي‌تواند بگذارد. دير و زود اين شكل و شخص نازنين/ خاك خواهد بودن و خاكش غبار. اين بيت را سعدي خطاب به امير انكيانو – يكي از امراي فارس كه سه سال حكومت كرد و ممدوح سعدي بود – مي‌گويد. اصلا اين قصيده معركه است و با اينكه عنوان «مدح» بر پيشاني دارد، هيچ مدح و مداهنه‌اي را داخل در شعرش نكرده. بس بگرديد و بگردد روزگار/ دل به دنيا درنبندد هوشيار/ ‌اي كه دستت مي‌رسد كاري بكن/ پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار... فوق‌العاده است. رسما در همين دو، سه بيت آغازين به امير فارس حالي مي‌كند كه وقت زيادي ندارد و هر كاري بخواهد بكند بايد در همين مدت كوتاه امارت بكند. اينكه در شهنامه‌ها آورده‌اند/ رستم رويين‌ تن اسفنديار/ تا بدانند اين خداوندان مُلك/ كز بسي خلق ست دنيا يادگار/ اين همه رفتند و ماي شوخ چشم/ هيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار... عبرت و عبور بر هم منطبقند. چون دنيا عبور مي‌كند محل اعتبار است اصلا روي همين حساب است كه ابن‌خلدون تا رخش را «عبر» نام نهاده... من اگر كاره‌اي بودم دستور مي‌دادم كه همين دو، سه بيت سعدي را خوشنويسي كنند و در همه اتاق‌هاي مديريت جلوي چشم مديران به ديوار بزنند بلكه شايد در جان‌شان اثر كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون