استخوان لاي زخمي بهنام پوپوليسم
محمد سالاري
قائممقام حزب همبستگي
در نقد و تحليل دور اول مناظرههاي انتخاباتي تاكنون صاحب نظران زيادي صحبت كرده و هركدام به زعم خود نكاتي را درباره چگونگي بهتر شدن آن كم يا زياد كردهاند. اما اكنون كه در آستانه دومين مناظره انتخاباتي نامزدهاي رياستجمهوري قرار داريم ذكر يك نكته براي برخي نامزدها بسيار مهم و ضروري بوده كه براي يك سري رفتار و اقدامات و حرفها خيلي دير شده و كار از كار گذشته است. اينكه بخواهيم سوال را با سوال جواب بدهيم، ديگران را متهم به هر فساد و جرم و تخلفي كنيم، مسائل اصلي را پشت گوش انداخته و به فروع مساله بپردازيم همان راهكار و شيوهاي است كه سالها پيش آقاي احمدينژاد با خود به ادبيات سياسي كشور وارد كرد؛ ادبياتي كه دست بر قضا حامياني را با خود همراه كرد و طي هشت سال رفته رفته از تعداد آنان كاسته شد تا امروز بتوان آنان را به اسم و انگشت شماره كرد. مساله اصلي دقيقا همين جاست كه آن ادبيات، آن روش و آن منش با رفتن دولت دهم به پايان رسيده است و ديگر خريداري در جامعه ندارد. لذا طرح دوباره چنين مسائلي با همان ژستهاي منسوخ و حق به جانب نه براي كسي راي جمع ميكند و نه طرف مقابلي را پيش مردم متهم ميكند. اگر زماني احمدينژاد با تكرار چندين و چند اتهام بدون سند و استدلال بزرگاني چون مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني، حجتالاسلام والمسلمين علياكبر ناطقنوري و ديگران را به باد انتقاد ميگرفت تا به نوعي آنان را از ميدان سياست ولو به زور ابزارهاي غيرقانوني و غيراخلاقي دور كند، امروز چنين روشهايي كارساز نخواهد بود. همچنانكه مردم با مشاركت حداكثري و باشكوه خود در انتخاباتهاي سال 92 و 94 اين واقعيات را به گوش همگان رساندند. امروز اگر نامزدي صحبت از فساد مطرح ميكند ولي دربرابر عملكرد سوالبرانگيز مديران خود سكوت ميكند يا از اشرافيگري و دولت چهار درصدي ميگويد ولي هنوز درباره املاك نجومي حرفي به زبان نميآورد، قطعا و حتما خود را به استقبال شكست آورده است؛ شكستي كه ميتواند اينبار تبعات به مراتب سنگينتر و بزرگتري را نسبت به گذشته براي او رقم بزند.
حقيقت آن است كه پوپوليسم هيچ كسي و هيچ كشور و هيچ ملتي را به موفقيت و سربلندي هدايت نكرده است. پوپوليسم همان ابزاري است كه در مسير قدرت طلبي تعبير ميشود و طبعا هيچگاه نميتوان منافع و اهداف قدرتطلبي و جاهطلبي را ذرهاي در اهداف ملي و مردمي مشترك دانست. مگر نه آنكه قرار بود پولها بر سر سفرهها آورده شود، همه صاحب مسكن شوند، يارانهها اختلافات طبقاتي را بردارد ولي چه اتفاقي افتاد كه آن شعارها مرهمي بر درد مردم نشدند و صرفا استخوان ديگري لاي زخم بودند. شعارهاي پوپوليستي يكبار در سال 84 قرار بود كه مشكل مسكن و معيشت را حل كند ولي در نهايت تمامي اين مشكلات را حاد و بحراني كرد و امروز بايد به هوش باشيم كه پوپوليسم به ما وعده حق تنفس و هواي پاك و احقاق حقوق 96 درصديها از 4 درصديها را داده است. شعار پرداخت كارانه 250 هزار توماني سرداده ميشود اما باور اين وعدهها و شعارهاي غيرعملي چيزي جز خسران در پي ندارد.