پوپوليسم مجدد و تودههاي مجرب!
اهورا جهانيان
در سرآغاز كتاب «از بحران تا فروپاشي»، آخرين اثر دكتر بشيريه، جملهاي كوتاه و گويا به چشم ميخورد: «امروزه مردم، بيش از هر چيز ديگري، درآمدشان را جدي ميگيرند.» اين جمله در واقع بر اين نكته تاكيد ميكند كه در جهان كنوني، «كارآمدي» مهمترين منبع مشروعيت دولت (به معناي نظام سياسي) است.
اگر برخي از كشورهاي نفتخيز و كوچك را منها كنيم، افزايش درآمد مردم در ساير كشورهاي جهان، عميقا در گروي كارآمدي دولت است. البته كارآمدي دولت دامنه گستردهاي دارد و فقط حوزه اقتصاد را شامل نميشود ولي به هر حال ملتي كه در سايه دولتي ناكارآمد ميزيد، رفاه عمومي را مگر به خواب ببيند! اينكه مردم امروزه بيش از هر چيز ديگري درآمدشان را جدي ميگيرند، وجوه مثبت و منفي دارد. يكي از وجوه مثبتش اين است كه در مواجهه با مردمي چنين، بايد سياستي اتخاذ كرد كه به كار كاستن از كاستيهاي زندگي آدمهاي زنده گوشت و پوست و خوندار بيايد. يعني انبوهي از شعار را نميتوان جانشين شام و ناهار و دوا و درمان و سفر و تفريح و زندگي كرد. يعني به عمل كار برآيد به سخنداني و سخنراني نيست! يعني سياست بايد اساسا و در غالب موارد، داسي باشد كه بوتههاي رنج را درو ميكند. بنابراين مردمي كه درآمدشان را جدي ميگيرند، فريب كساني را نميخورند كه منطقشان منطق زندگي نيست و انسان و زندگي و شادي و خنده را قرباني و سياست و آيندهاي موعود و موهوم ميسازند كه قرار است به برپا شود. اما همين مردمي كه درآمدشان را جدي ميگيرند، ممكن است به دام كساني افتند كه از ايدئولوژي دست شستهاند و بر طبل رفاه ميكوبند. سياستمداراني از اين دست هم نيك دريافتهاند كه امروزه مردم بيش از هر چيز ديگري درآمدشان را جدي ميگيرند؛ اما چون اساسا ميانهاي با مديريت علمي ندارند به بهاي ويراني و تخريب اقتصاد كشور در پي افزايش درآمد مردم و در حقيقت در پي كسب حمايت مردم براي نشستن بر كرسي قدرت و حكمرانياند.
اينكه يك كانديداي رياستجمهوري وعده ميدهد در صورت پيروزي در انتخابات مبلغ يارانهها را از 45500 تومان به 250هزار تومان افزايش ميدهد، مصداق تام و تمام يكي از وجوه منفي «دغدغه افزايش درآمد» است. چنين سياستمداري به خوبي دريافته است كه در جهان امروز، ديگر نميتوان اكثريت رايدهندگان را با تور يوتوپيا و ايدئولوژي صيد كرد. پس براي صيد ماهيان درياي انتخابات تور ديگري پهن ميكند! او در واقع مدعي است كه در پي افزايش كارآمدي حكومت (به معناي قوه مجريه) است. از مبارزه با فساد و دزدي دم ميزند و بر ضرورت عدالت تاكيد ميكند و چنين وانمود ميكند كه دغدغهاش افزايش درآمد و رفاه مردم از طريق كارآمدي است. چه اگر دزدي و فساد كاهش يابد، گامي قابل توجه به سمت افزايش كارآمدي برداشته شده. ولي در ميانه اين مردمفريبي، چيزي كه سرش بيكلاه ميماند، علم است. در شرايطي كه همين ميزان كنوني يارانهها، همچون طنابي بر دست و پاي دولت پيچيده شده، هر عاقلي كه آشنايي مختصري با علم اقتصاد داشته باشد، درمييابد كه چنين وعده سترگي، كمر كارآمدي حكومت (قوه مجريه) را ميشكند و در سايه چنين حكومت علمگريز و كمرشكستهاي، مردم در بلندمدت تنها چيزي را كه نميتوانند جدي بگيرند، افزايش درآمدشان است! اما براي سياستمداري كه هدفش سوار شدن بر موج آرزوهاي مردم است براي بازگشت به قدرت، چه فرقي دارد كه فلان شهروند كمدرآمدي كه اندوه مهم زندگياش جيب خالياش است، در مواجهه با وعده توخالي و كمرشكن يارانه 250هزار توماني، دچار خطاي تحليلي شود و به پاي صندوق راي بيايد و مفت و مسلم به او راي دهد؟ او از جهل پلكاني ميسازد براي رسيدن به قدرت. با اين حال زياد نبايد هراسان بود؛ چراكه علم فقط با تورق كتاب و دفتر حاصل نميشود. تجربه هم نردباني است براي رسيدن به بام علم. تجربه هشتساله پوپوليسم در جامعه ايران مبنايي اساسي براي افزايش آگاهي افكار عمومي بوده است. بعيد است اينبار اكثريت مردم رايشان را چون آب در آسيابش بريزند. ملت مجرب ايران، حتي تودههاي فقير و محرومش، امروز در اثر تجربه تلخ آن دوران نهچندان دور، آگاهي و علمي دارد كه بعيد است ديگر صيد صياد پوپوليست شود! باري، غمناك نبايد بود؛ چه، آنچه بُرد بحث را علم است و بس!