يك پرسش بيپاسخ از اصولگرايان تندرو
عباس عبدي
روزنامهنگار
هنگامي كه رهبري نظام در منع ورود احمدينژاد به انتخابات به خطر دوقطبي شدن اشاره كردند، همه يك نفس راحتي كشيدند كه اراده عمومي بر انجام يك انتخابات آرام و جلوگيري از فضاي تنشآلود و قطبي شدن است. البته خوشبختانه هنوز هم اين هدف كلي در انتخابات ايران رعايت شده است و برخي از تنديها و قطبي شدنها موقتي است و پس از جمعه همه اينها را ميتوان فراموش كرد و چون انتخابات سال 1392 آرامش بر فضاي روز پس از انتخابات سايه افكند. به طور طبيعي حدي از رقابت در انتخابات طبيعي است و اينكه ممكن است بداخلاقيهايي هم به وجود آيد و طبيعيتر از آن عبور كردن از اين فضا و وارد شدن به دوران رفاقت و سازندگي و پيشرفت جامعه است.
ولي در اين ميان يك پرسش باقي ميماند كه اميدواريم دوستان اصولگرا پاسخي شفاف و روشن به آن بدهند. ابتدا بايد گفت كه انتخابات محل رقابت ميان گرايشهاي گوناگون است و طبيعي است كه نامزدهاي هر جناح با ديگري متفاوت باشند و از ويژگيهاي و برنامههاي گوناگوني برخوردار باشند. از اين نظر نامزدهاي مورد حمايت اصولگرايان حتما بايد از نامزدهاي رقيب متمايز باشند ولي حد اين تمايز تا كجا است؟ آيا ميتوان تمايز را در حد ميان كفر و ايمان، يا انقلاب و ضد انقلاب، يا خائن و خادم پيش برد؟ آيا ميتوان گفت: «خدا ميداند راي دادن به كساني كه ميخواهند فرهنگ غربي را جايگزين فرهنگ اسلامي كنند، در حكم محاربه با امام زمان است»؟ ميتوان چنين گفت، به يك شرط كه بايد درباره اين شرط پاسخ دهيد. اگر شوراي نگهبان نبود و هر كس با هر شرايطي ميتوانست وارد رقابت انتخابات شود، در اين صورت شما ميتوانستيد، نسبت به رقباي خود تا اين اندازه منفي ارزشگذاري كنيد و آن را تا حد دشمن و نه رقيب تعريف كنيد. ولي وقتي كه شوراي نگهبان با اختيارات كامل كه حتي حاضر به پاسخگويي مناسب درباره كيفيت استفاده از اين اختيارات خود نيست وجود دارد و فيلتر بسيار تنگي را براي عبور افراد از آزمون صلاحيت تعيين كرده است، به تعبير خودشان همه نامزدهاي صالح را گزينش ميكنند و مردم بايد فرد اصلح را برگزينند، در چنين شرايطي كه نامزدها به اصطلاح گل سرسبد نيروهاي اين نظام هستند، چگونه ميتوان پيروزي يكي را براي كشور چنان خطرناك توصيف كرد كه حضور در انتخابات را مترادف مرگ و زندگي يا محاربه با امام زمان معرفي كرد؟ اگر شوراي نگهبان با در اختيار داشتن تمام امكانات كشور يك نفر را تاييد صلاحيت ميكند، ديگران چگونه ميتوانند هرگونه اتهامي را به آن شخص وارد كنند؟ اگر اصلاحطلبان چنين كنند، شايد قابل فهم باشد، چون نگاه آنان به شوراي نگهبان همچون اصولگرايان نيست. ولي اصولگرايان محترم كه از گفتن از گل كوچكتر به شوراي محترم نگهبان را نميپذيرند، چرا در برابر فرد تاييد صلاحيت شده آن شورا چنين رفتار ميكنند؟ فراموش نكنيد كه شوراي نگهبان در مورد نامزدهاي رياستجمهوري معتقد است كه صلاحيت آنان را بايد احراز كند. توجه كنيد شرايط مندرج در قانون براي نامزد رياستجمهوري ايران كه بايد از طريق شوراي نگهبان احراز شود به اين شرح است: «از رجال مذهبي، سياسي؛ مدير و مدبر؛ داراي حسن سابقه و امانت و تقوي؛ مومن و معتقد به مباني جمهوري اسلامي ايران و مذهب رسمي كشور»
حال كسي كه از نظر شوراي نگهبان اين شرايط را دارد آيا شما ميتوانيد آن اتهامات را متوجه او كنيد؟ شما كه شوراي نگهبان را به عدالت و درستي سياست قبول داريد، كسي كه دروغگو باشد، به طور قطع فاقد اين ويژگيهاست. فارغ از همه اينها، كسي كه واجد اين شرايط باشد، ولو آنكه در جبهه اصولگرايي نباشد، وجودش چه خطري براي كشور دارد كه اين همه تبليغات تند عليه او و پيروزي او ميكنيد؟
پاسخ اين پرسش را ندادهايد و نخواهيد داد. چون يا بايد سياستهاي جاري و تبليغات سوء خود را متوقف و نقد و رد كنيد يا آنكه نسبت به عملكرد شوراي نگهبان در احراز چنين صلاحيتي، معترض شويد. يا بايد بگوييد آنان اشتباه جدي مرتكب شدهاند. يا بگوييد طرفدار روحاني هستند. يا بگوييد مصلحتسنجي كردهاند. هركدام را بگوييد مشكلي را حل نميكند، اگر اشتباه جدي كردهاند، به قول سخنگوي آن شورا الان هم ميتوانند نظر خود را تغيير دهند. در هر حال با بيان چنين نقدي به شوراي نگهبان، اعتبار اين شورا در انجام وظيفهاش از ميان رفته است. اگر بگوييد طرفدار روحاني هستند، هم غيرواقع گفتهايد و هم اينكه عدالت آنان را مخدوش كردهايد. اگر بگوييد مصلحتسنجي شده است، در اين صورت باز هم اعتبار شورا را مخدوش كردهايد، ولي اين پرسش پيش ميآيد كه اگر مصلحتسنجي تا اين حد بوده كه يك نهاد را به رعايت آن واداشته، شما چرا اين مصلحتسنجي را در رفتارهايتان بروز نميدهيد؟ اين كار ضرر مصلحتسنجي را دارد و منافع آن را ندارد. اين طور نميشود كه شديدترين حمايتها را از شوراي نگهبان كنيد ولي درباره خروجي تصميمات اين شورا چنين رفتاري را پيشه كنيد.
به نظر ميرسد كه اصولگرايان محترم بايد خود را آماده كنند كه از روز شنبه نسبت به چند مساله كليدي سياست در ايران تجديدنظر اساسي كنند. يكي از آنها روشن كردن وضعيت خود با مفهوم و الزامات جمهوريت نظام و نيز كاركردهاي نهادهايي همچون شوراي نگهبان است. با ادامه اين روش جز استهلاك سياسي نتيجه ديگري عايد جامعه و آنان نخواهد شد. مسائل كليدي ديگري هم هست كه بايد جداگانه به آنها پرداخت.