به فردا فكر كنيم
نازنين متيننيا
هفته ديگر در همين لحظات، ديگر كسي نگران نتيجه انتخابات نيست؛ نتيجه معلوم شده و هرچه كه باشد، داستان ديگري است و ماجرايي ديگر. اما آنچه كه اين روزها در فضاي انتخاباتي جامعه ايراني در جريان است، موجي از ناهنجاريهاي فرهنگي را همراه با خود آورده است؛ از «بدبخت» خواندن مردم ايران توسط يك كانديدا تا نگراني و اتهامهايي كه كانديداها به يكديگر وارد ميكنند و سندسازيها و روايت واقعهها نه آنطور كه اتفاق افتاده؛ آنطور كه به نفع است، همه و همه در اين فضاي انتخاباتي مسموم در حال پراكنده شدن و به گوش مخاطب رسيدن است. اينطور است كه ميشود از رسانه ملي صداي فريادهاي مردي را شنيد كه بدون آنكه تصويرش شطرنجي و غيرقابل شناسايي باشد، ادعا ميكند كه پولي براي تهيه قرص و دارو ندارد و در مواجهه با «سياهنمايي» قرار گرفت كه مديران و كارشناسان همين رسانه ملي بارها و بارها نسبت به آن تذكر دادهاند و مدام سينماگراني چون اصغر فرهادي، رخشان بنياعتماد و... را در معرض اين اتهام قرار دادهاند كه با قصههاي سياه از ايران در جشنوارههاي خارجي جايزه ميگيرند. در فضاي مجازي هم اوضاع بهتر از اين نيست. اين وضعيت پراز استرس و اضطراب به مدد شبكههاي مجازي مدام پررنگتر ميشود و انگار نه انگار كه تا همين يكماه پيش، همهچيز بر مدار آرام و قرار در اين جامعه ميچرخيده و مهمترين خبر پيگيري كانديداها براي مشخص شدن حضور در انتخابات 96 بوده. وضعيت انتخابات انگار اين اجازه را ميدهد كه بيپروا نسبت به وضعيت رواني يك جامعه، هر حرفي زده شود و هر روايت دلبهخواهي هم دست به دست. اما واقعيت اين است كه گاهي آسيب رواني وارد شده به جامعه، از پس اينهمه فشار و استرس و نمايش سياهي، همتراز با انتخاب رييسجمهوري است كه توانايي اداره كشور را ندارد. در چنين وضعيتي شايد بهترين راهكار براي آنهايي كه همچنان به سلامت روان جامعه و خود علاقهمندند، كمي عقب ايستادن و تصور گذشتهاي است كه تا همين شش ماه پيش در آن زندگي ميكرديم. گذشتهاي كه خبرهاي خوبي مثل به ثمررسيدن برجام، ثابت ماندن نرخ تورم، ورود گردشگران خارجي به ايران و زندگي روي روالي را داشت و كمك كرده بود تا آسيبهاي اجتماعي هشت سال گذشته را اندكي ترميم بخشد.